Pahra پهره

news about balochistan

Friday, September 29, 2006

بحثی در موازات شورای جديد حقوق بشر و جنبـشهای ملی بلوچستان
هـ . س . براهوئی ( الـس پهره ای)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از سال 1945 که اعلاميه جهانی حقوق بشر اعلام گرديد، تا قبل از تشکيل شورای اخير، برخی اعضا و نمايندگان کميسيون حقوق بشر طی ساليان گذشته تحت تأثيرات کشمکشهای سياسی و در مواردی گروهی و شخصی، از راستای بنيادين قانونی و اخلاقی سازمان خارج و به سمت وسوهای مختلف کشانيده شده و در مواردی به انحراف منجر شده بودند، از اينرو سازمان ملل متحد به رياست آقای کوفی عنان و اکثر نمايندگان کشورها، همچنين شکايات پيگيرانه ی ملل دربند، واقليتهای قومی و مذهبی، سازمان ملل متحد را بر آن داشت تا کميسيون قبلی را منحل نمايند و کار رسيدگی به امور بين المللی را از اين پس از طريق و تحت نام « شورای حقوق بشر » ادامه دهند.
نمايندگان 195 کشور جهان در اين شورا شرکت داشتند. حدود يکماه قبل از اين گردهمائی، جهت برگزيدن اعضای شورا رای گيری بعمل آمده بود که برخی رژيمهای ديکتاتور و تک سليقه ای از قبيل رژيمهای تهران و اسلام آباد رأی نياورده و از عضويت باز ماندند. اما در جلسه عمومی اخير که اهداف آينده شورا در آن اعلام و بررسی ميگرديد، افرادی چون مرتضوی جلاد اعدامها، سنگسارها، ترورها، بستن روزنامه ها و قاتل آزادی های اجتماعی نيز شرکت کرده بودند. (طبق گزارشاتی که از دوستی حاضر در جلسه در اين باره بدستم رسيد، وجود تعجب آور مرتضوی در آن جمع، بسياری را به درگوشی صحبت کردن با يکديگر و نگاه کردن به سمت او مشغول کرده بود. برخی سايه شوم و سنگينی از وجود او در فضای آنجا احساس ميکردند و برخی از شرکت چنين اشخاصی و همنشينی با آنها در خود و اهداف انساندوستانه ای که در پيش روی داشتند احساس شرمندگی ميکردند. اما در مجموع همه با روح جلسه در اين نظر متفق بودند که شايد جلسه به چنين افرادی اطلاعات و دروس انسانی آموخته و کمک نمايد.)
در دوران کار کميسيون قبلی هرچند انحرافات برخی کارمندان، سازمان را به بد نامی کشيده بود، نيز سوء استفاده و قدرت نمائیهای يکجانبه ای که برخی کشورهای عضو در آن ايجاد کرده بودند، با وجود چنين مسائلی اما سازمان ملل متحد در برخی کارهای شايسته از کارنامه های انسانی و درخشانی نيز برخوردار بوده است. دراين باب مثالهای زيادی را ميتوان برشمرد. از جمله، پشتيبانی و کمکهای همه جانبه به کشور آفريقای جنوبی در ساقط نمودن رژيم آپارتايد و روی کار آمدن مبارزين انساندوستی از قبيل آقای نلسن ماندلا. مبارزات وسيعی عليه بيماريهائی از قبيل مالاريا و ايدز. جلوگيری از آلودگی محيط زيست و پاسداری از آبها و جنگلها. ممنوع کردن کار برای کودکان. محکوم نمودن اعدامها، سنگسارها، دفاع از زندانيان سياسی، سخن، قلم و بسياری کارهای شايستهء ديگر را نيز ميتوان بر شمرد.

آقای کوفی عنان در سخنرانی جام جهانی مسابقات ورزشی امسال(2006) گفت، اميدوارم « جام جهانی حقوق بشر» نيز هر چند سالی يکبار شکل بگيرد.
کلمات « اميدواريم ، آرزو ميکنيم و از اين قبيل » در حقيقت ايجاد کننده ی فضای فرهنگ والا و پيشبرد اخلاق نيک هر انسانی است که با عشق و علاقه، جهانی مملو از صلح و آرامش را ميطلبد.
کليه قوانين و دستآوردهای حقوقی بشر که امروز در اعلاميه جهانی حقوق بشر مشاهده ميشود، برای آنکه بتواند در جامعه جهانی نهادينه گردد، فقط و فقط از طريق معتقد بودن، آموزش دادن و آرزو کردن حقوق انسانی ميسر است. از آنجائيکه اساس اعلاميه مذکور را تعقل جمعی، صلح و احترام متقابل تشکيل ميدهد، لذا بانی آن، يعنی سازمان ملل متحد را، ميتوان تنها بنياد اخلاقی کره خاکی دانست.
ميدانيم که اساس پيشرفت بشر در گوناگون بودن تفکر و سليقه های مختلف آنها است. لذا اگر اساس پيشرفت و سليقه ی بشر مبتنی بر صلح و احترام متقابل ميبود، در آنصورت ما درجهانی قرار ميداشتيم که بشر ميتوانست به آرزوهای والاتری بيانديشد و کارهای فراينده تری انجام دهد. از اينرو برای آنکه ما انسانها بتوانيم به حيطه ی خوشبختی و اميال فراتر از آن برسيم، راهی جز پذيرفتن و اجرای قوانين موجود اعلاميه جهانی حقوق بشر، راه و يا آدرس ديگری را تا کنون نيافته ايم. بطور مثال يک زندانی که بخاطر پيشبرد زبان و فرهنگ خود در شرف اعدام قرار دارد، اگر ميليونها بار از خدايان و اشخاص مورد باورش کمک بطلبد، چيزی دستگيرش نميشود. اما چنانچه نامهء بيگناهیء وی بدست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برسد، امکان نجاتش وجود دارد.
آنچه در بالا ذکر شد آرزوهای جمعی، تجربی و تاريخیء يک جامعه انسانی است که انسانها در پيوند و کمک به يکديگر ميتوانند از زندگی خوشبخت تری برخوردار بشوند. چنانچه راهی جز آرزوهای قوانين جهانشمول و در غالب عقايد شخصی يا گروهی برگزيده شود، مواردی است که بطور خاص مربوط به خود آن شخص يا گروه ميشود. اگر اين دسته از اشخاص يا گروهها بخواهند آرزوها يا عقايد خود را به هر شکلی به ديگران(جامعه) تحميل نمايند، نتيجه اش جائی مثل بلوچستان امروزی خواهد شد که اگر با ديدهء تعقل، صلح طلبی و انساندوستی به آن نگريسته شود، همه ی جامعه ی جهانی ميبايست از تماشای آن شرمنده باشند. (سرزمين و مردمی با اشتراکات ملی، زبانی، فرهنگی و تاريخی که بدون آنکه مردمش مرتکب گناهی شده باشند، سه پاره شده و هر پاره ای از آن جبراً تحت شکنجه ها و ضايعات رژيمهای غير خودی قرار دارد. علاوه بر اشغال و تحميل فقر و اجبارات غير انسانی، مردم بلوچستان مجبور گرديده اند که ميهمانان ناخوانده و مزاحم، زبانها و فرهنگهای غيرخودی را نيز تحميلگرانه و مستبدانه بپذيرند!)
جز بلوچستان مثالهای ديگری نيز در جهان ما وجود دارد که معضلات هر کدام را از زاويه ی خاص و مربوط به خودش ميبايست بررسی نمود. زمانيکه پاسخ دهی به مجرم را به شورای حقوق بشر واگذار ميکنيم، ما نيز ميبايست از طريق پذيرفتن فرهنگ شورای حقوق بشر در حل معضلات با شورای حقوق بشر همياری و همکاری داشته باشيم.
اينکه نمايندگان رژيمهای تهران و اسلام آباد در شورای جديد حقوق بشر سازمان ملل متحد پذيرفته نشده اند، پاسخی ديپلماتيک توأم با فرهيختگی از جانب سازمان ملل متحد در انظار جهانی به اعمال غير انسانی رژيمهای مذکور بود. از طرفی رژيمهای بد نام مذکور نميتوانند بيش از حد در بی عاری و سرافکندگی دوام بياورند.

به تجربه دريافته ايم آنانکه در ميان آتش خشمهای اهريمنی رژيمهائی از قبيل تهران و اسلام آباد ميسوزند، زمانيکه با پاسخهای صبورانه، آرام و مدت دار شورای حقوق بشر در مقابل بيدادگری های دو رژيم مذکور روبرو ميشوند، امکان دارد سازمان ملل متحد را کم توجه و تنبل بـپـندارند. لذا بايد دانست از آنجائيکه اکثر کشورهای جهان را سلاطين سرمايه ها و مردم نا آگاه تشکيل ميدهد، لذا سازمان ملل متحد نيز با تنگناها و کم قدرتيهائی دچار ميگردد. با توجه به مسئلهء در تنگنا قرار داشتن سازمان ملل متحد چنانچه برخی انسانهای ستمديده دچار بی حوصلگی شده و بطور شخصی تصميم جنگيدن با ديکتانوران را بگيرند، لذا بجای آنکه ديکتاتور را تضعيف نمايند، نابودی اين مبارزان و آگاهان بر قدرت ديکتاتوران ميافزايد. تجربه بما آموخته است که بجای روبرو شدن با اهريمن و ايجاد عملهائی مشابه، بهتر است در آگاهی رسانی و نشر مفاهيم حقوق بشر به همنوعان انساندوست خود همت کرده و با ايجاد جمعيتی عظيم در جهت رسوائی و شکست اهريمن برآييم.

ما تا کنون جنبشهای کوچک و افراد بسياری را که به قوانين مترقی حقوق بشر معتقد بوده اند در تصميم گيری های شخصی در مصاف با اهريمنان از دست داده ايم. دهها هزار رزمنده بلوچ در راه رهائی و آزادی جانهای خود را باخته اند. اما هردو رژيمهای تهران و اسلام آباد همچنان بيش از پيش به اشغال، تهاجم و غارت اموالمان ادامه ميدهند. آيا از اين تجربه نبايد بياموزيم؟ آيا بهتر نيست با داشتن يک ملت به آگاهی رسيده و بدون اشتباه به مصاف با دشمن اشغالگر برخيزيم؟
مبارزات حقوقی هميشه سه شکل عمده داشته اند؛ شکل نخستين آن در گذشته از طريق خواستها و آگاهيهای شخص و يا گروه و بدون توجه به مفاد حقوقی جهانشمول و عدم تجربه از مبارزات ديگر مردم جهان، با دشمن به مصاف ميپرداختند که شانس پيروزی در اينگونه مبارزات بسيار کم بوده است. شکل دوم مبارزات از طريق باورهای مذاهب صورت ميگرفت. در اين نوع مبارزات که شانس بزرگی در پيروز شدن بر ديکتاتوران نهفته بود؛ اما مذهب که دارای قوانين اجتماعیء جديد نبوده و توان پاسخ دهی در امور پيچيدهء جهان مدرن، آزاديها و برابريها را نداشت، خود به ديکتاتورانی تبديل گرديده و نهايتا در همه جهان شکست خوردند. عدم کارائیء حکومتهای مذهبی نه تنها مردم را از باورهايشان دور نمود، بلکه اکثر آگاهان و روشنفکران را از هر اقدام و همکاری با گروههای مذهبی به نفرت انداخت. از اينرو با پيش گرفتن سپر مذهب و بجنگ ديکتاتور رفتن، جز ايجاد يک هژمونیء کهنه و فرسوده چيز ديگری را کسب نخواهيم کرد.
شکل سوم مبارزات اجتماعی که از تجربهء تلخ دو شکل فوق درسهايی گرفته است بعلاوه با بهره گيری از قوانين انسانی و شناخته شدهء منشور سازمان ملل متحد و برگزيدن منطق عقلانی ـ اجتماعی، پای به عرصه مبارزات گذاشت، اين شکل از مبارزه در بسياری کشورهای جهان به پيروزی رسيد. در برخی کشورهای ديکتاتوریء امروزی که اکثرا با سلاح و قوانين مذهب مسلح شده اند، از قبيل "ايران"، "پاکستان"، "عراق"، "سوريه"، "سعودی" ... هرچند تا کنون نتوانسته به پيروزی برسد، اما شکست نخورده و هميشه به طرفداران اين شکل از مبارزه افزوده ميگردد.

با توجه به آنچه در مبارزات آموخته ايم، يک مبارزهء ملی و اجتماعی بقول واجه شيرو مری، بايد از بازی بچگانه جدا تشخيص داده شود. همه ابعاد و مسائل مبارزه بايد جدی گرفته شود. هر ايدهء سياسی که نتيجه نميدهد، نبايد روی آن وقت گذاشت و ملت را همچنان در انتظار يک آرزوی واهی نگهداشت. زيرا هر روز که از چنين انتظارهای بيهوده بگذرد، دشمنان حقوق و آزاديهای بشری در ابعاد مختلف جامعه با ايجاد ترسهای مختلف نفوذ ميکنند و بسياری از ارکان مبارزاتی بطور مثال زبان و فرهنگ مردم را ضعيف ميکنند. ميدانيم که تمام اعمال و کارهای دشمن برای آن تحميل ميشود که روزی بتواند معادن و منابع اقتصادی را در دست گرفته و از آنها به طور دلخواه استفاده نمايد. و ميدانيم ملتی که منابع اقتصادی اش در جلو چشمانش به يغما برود، يک ملت ضعيف شده يا نا آگاه است.
مبارزات و جنگهای پراکنده و بی حاصل که منجر به از دست دادن نيروهای ملی بشود، بهتر است انجام نگيرد. بايد به توزيع دانستنيهائی پرداخت که در زندگی روزمرهء مردم زمينهء نياز دارد. قبل از هر عمل و سياستی ميبايست حقوق انسانی مندرج در منشور سازمان ملل متحد را برای مردم بلوچستان توزيح و تشريح کرد. متأسفانه چند گروه سياسی که تا کنون در بلوچستان تشکيل يافته اند، در اين راستای مهم عمل نکرده اند. تا زمانيکه مردم به اين مهم آگاهی نيابند، هيچ سازمان و گروه سياسی در بلوچستان طرفدارانی کسب نخواهد کرد. ملتی که آگاه به حقوق خود بشود، هرگزبه حکومت خود و يا حکومتی اشغال کننده اجازه نميدهد که يک گرم از منابعش که زندگیء آنها از آن تأمين ميشود، به يغما برود. اکنون بجای چند هزار مسجد در بلوچستان اگر يک ميليون مسجد ساخته شود و مردم هر روز نعرهء اله اکبر سر بدهند، هيچ شکمی را سير نخواهد کرد. اما اگر ملاهای مذهبی بلوچ مردم را از طريق تشريح مفاد منشور سازمان ملل متحد به حقوق قانونی اشان آگاه ميکردند، امروز حتی يک گرسنه، بيکار و آواره در بلوچستان وجود نداشت. با اين تفاصيل منظور من آن است که کار يک گروه مبارز و متکی به انديشهء شخصی، يک سازمان سياسی بدون مردم آگاه و يا ميليونها مسجد و ملا با يکديگر فرقی ندارند. مردمی که از حقوق خود و تاريخ سرزمينش آگاهی ندارند، مبارز نيستند. شجاعت اين قبيل مردم با شجاعت حيوانات اهلی فرقی ندارد. لذا بردن اموال چنين مردمی برای حکومتهای اشغالگر آسان است و استفاده بهر شکلی از چنين مردمی برای ديکتاتوران زياد مشکل نيست.
سازمان ملل متحد يک محل مراجعه بيش نيست. هيچ ملتی را که به آن مراجعه نکرده باشد نميشناسد. اما تا کنون آن عده از ملل که بصورت يکپارچه به آن مراجعه کرده اند، از گزند ملتهای بزرگتر و شونيست در امان نگهداشته شده اند و نهايتا به آزادی رسيده اند. سازمان ملل متحد ميتواند کشورهائی را که به حقوق ملل ديگر تجاوز ميکنند، برجای خود بنشاند؛ درصورتيکه ملتی بصورت يکپارچه شاکی باشد. از ملاهای بلوچ و نيروهای روشنفکر جامعه بلوچستان جز آگاهی رسانی حقوقی ـ ملی خواهش ديگری ندارم. در اين راه بدون شک ملت ما پيروز خواهد شد.
زنده باد بلوچستان.

RegardsH.S.Braahui (ulus pahrai)
ulus_pahrai@yahoo.com
braahui@hotmail.com

0 Comments:

Post a Comment

<< Home