Pahra پهره

news about balochistan

Sunday, August 20, 2006

بلوچستان سرای ِ من است !
نوهــان من نه بر آنم که آزادی را تبيين کنم و نه هم سر ِ آن دارم دَلق ِ وطن آزادگی خويش را بر قامت ِ رعنای ِ افکار ِ فرا ملتی ِ آن خيل از دوستان که و ِردشان ـ شايد هم کِردشان ـ " گيتی سرای ِ من است " ، به پوشانم ، چرا که من خود ، به نوعی ، از اين جِنسَم.ملتی که به مدت ِ طولانی تحت سلطهً بيگانه باشد ، تحقير شود ، انسان نه چون او ، که شمايلی ديگرگونه داشته باشد ، داس ِ استبداد و انحصار طلبی ، روز و شب ، در کار ِ درو کردن ِ فرهنگش باشد ، زبانش به سُخره گرفته شود و از سوی ديگر ، سلطه گر با برنامه ريزی ِ حساب شده و دقيق، سيل ِ تبليغاتِ تلخ و شيرين براه اندازد ، بر کوس ِ تاريخ و تمدن ِ برتر ِ خود ، با توان ِ هرچه تمامتر بکوبد ، صور ِ فرهنگ ِ غنی و ارجح ِ خويش را ، بدون ِ تنفس ، در گوشَت به دمَد و خروار ِ مطبوعات ِ هدايت شده را بر سرت آوار کند؛ آنگاه برآن ملت ِ تحت ِ سلطه ، همان خواهد رفت که امروز، بر ملت ِ ما می رود. تلقين ِ غلو ِ ديگران را عين يقين و حقيقت ِ محض و بی پيرايه ً خويش را به هيچ می انگاريم.هر آزاده انسانی برای آزادگان ِ جهان ارزش و احترام قايل است. چون آزادگی سرشت ِ ويژه ايست . نتيجتاْ اين شوريده حالان ، همگون با همگنان نيستند و اين مصالح ِ فکری ِ خاص است که آنان را از عام متمايز می کند و جامعه دست افشان و پاکوبان از آنان ياد می کند ، شعر می سرايد ، داستان می گويد و حتی افسانه می سازد.و قهرمان می آفريند. تمام ِ ملل به قهرمانان ِ خود افتخار ميکنند.
من آزاده چه گوارا را دوست دارم ؛ چرا که اخگران بلوچستان، رحيم ، اشکان ، شفيع ، خسرو ، حميد ، فدا ودهها آزاده ً ديگر را که جان در ساغر ِ هستی گذاشتند و ايستاده جان سپردند ، دوست دارم.مير غوث بخش بيزنجو را می توانيم به جای ستارخان ، نِهِنگ ، کاجو ، رود بمپور و ... را به جای کارون و سواحل زيبای چابهار ، گوادر و... را به جای کيش و نيلگ و بولان را به جای البرز و زاگرس جايگزين کنيم.بياييم از سَمبل هايمان با افتخار ياد کنيم
.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home