Pahra پهره
news about balochistan
Monday, July 31, 2006
Sunday, July 30, 2006
آنان از جامعه جهاني خواستند، جلوي ادامه جنايات اسراييل را بگيرند و حمايت و پشتيباني آمريكا و انگليس از اين رژيم سفاك را نيز محكوم كردند
۸۵/۰۵/۰۸
پرواز ترانزيت تهران زاهدانچابهار صبح يكشنبه به علت نبود ديد كافي در چابهار، در زاهدان متوقف و مسافران آن در فرودگاه اين شهر پياده شدند.
هم اكنون ۶۰نفر از مسافران پرواز ۳۸۳ايران اير به مقصد چابهار در انتظار عادي شدن وضعيت هوا و پرواز با تاخير چند ساعته هستند.
يك منبع مطلع در شركت ايران اير در زاهدان به خبرنگار ايرنا گفت : اين پرواز ترانزيت به شماره ۳۸۳از تهران به مقصد زاهدان به علت نا كافي بودن ديد در شهرستان چابهار تا مناسب شدن شرايط در فرودگاه زاهدان متوقف شده است.
وي ميزان شعاع ديد استاندارد براي پرواز را پنج كيلومتر عنوان كرد كه با توجه به توفان در چابهار، اين ميزان به نصف كاهش يافته است.
وي زمان ورود اين پرواز را به فرودگاه بينالمللي زاهدان ساعت هشت صبح عنوان كرد و افزود :پرواز آماده حركت به سمت چابهاراست كه درصورت دريافت وضع هوايي مناسب از سوي اداره هواشناسي اين پرواز انجام خواهد شد
۸۵/۰۵/۰۸ .
نبود پزشك موجب شده كه پايگاه انتقال خون شهرستان خاش از خونگيري خودداري كند.
اين امر سبب ايجاد مشكلاتي براي شهروندان و افراد نيازمند به فرآوردههاي خوني در اين شهرستان شده است.
چند تن از مردم شهرستان خاش درگفت وگو با خبرنگار ايرنارفع مشكل پايگاه انتقال خون اين شهرستان را خواستار شدند.
والدين برخي از بيماران تالاسمي خاش با قدرداني از همكاري مسوولان زحمتكش بخش بيماران تالاسمي بيمارستان ۲۲بهمن اين شهرستان اظهار داشتند: هماكنون نياز فرآوردههاي خوني بيماران ما از طريق استان تامين ميشود.
رييس شبكه بهداشت و درمان خاش در خصوص علت تعطيلي بخش خونگيري پايگاه بيمارستاني انتقال خون اين شهرستان گفت: متاسفانه بهرغم وجود اين پايگاه، نياز شديد بيمارستاني و فراهم بودن تقريبا اكثر امكانات مورد نياز از جمله پزشك عمومي، از سوي سازمان منطقهاي انتقال خون تاكنون اين مشكل برطرف نشده است.
دكتر محمد رخشاني افزود: درصورتي كه بتوان عمل خونگيري را با توجه به علاقه مندي مردم اين شهرستان در كمك رساني به همنوعان، انجام داد، بسياري از مشكلات كمبود خون و فرآوردههاي خوني در سطح بيمارستان و شهرستان به خصوص در موارد اورژانسي برطرف خواهد شد.
او گفت: با رفع اين مشكل برخي ازاعزامهايي كه به دليل نبود فرآوردههاي خوني انجام ميشود را ميتوان كاهش داد.
وي ابراز اميدواري كرد: با همكاري بين بخشي مشكل كمبود نيروي مورد نظر در اين پايگاه برطرف شده و با ياري خداوند متعال بسياري از مشكلات موجود در اين زمينه مرتفع شود.
هم اكنون بالغ بر ۸۰بيمار تالاسمي درشهرستان خاش نيازمند خون و فرآوردههاي خوني هستند
Saturday, July 29, 2006
Friday, July 28, 2006
اداره هواشناسي زابل،سرعت وزش توفان در روز جمعه را ۷۲كيلومتر در ساعت اعلام كرد.
بر اساس اعلام اين اداره، گرد و غبار شديد ناشي از توفان به حدي است كه ديد در منطقه فرودگاهي منطقه را بشدت كاهش داده است.
وزش توفان همراه با شن كه از حدود يك ماه قبل همچنان در سيستان تداوم دارد، مشكلات عديدهاي براي ساكنان اين سامان به وجود آورده است.
هماكنون ساكنان محروم بيش از ۳۰۰روستاي سيستان در شهرستانهاي زابل و زهك در مسير دالان حركت شنهاي روان قرار دارند.
اين در حالي است كه هر روز بر حجم تلهاي ماسهاي ايجاد شده در روستاها و خانههاي مردم افزوده ميشود
كودكان زاهداني عليه جنايات اسرائيل راهپيمايي كردند
خبرگزاري فارس: مديركانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان سيتان و بلوچستان گفت: امروز كودكان زاهداني در يك حركت خودجوش تصميم گرفتند، در راستاي حمايت از كودكان بيدفاع لبناني و فلسطين دست به راهپيمايي بزنند و از جوامع جهاني بخواهند كه به اين جنايات پايان دهند.
به گزارش خبرگزاري فارس از زاهدان، حسين مؤذن در حاشيه اين مراسم راهپيمائي افزود: تصاويري كه از جنايات صهيونيسم جهاني در رسانههاي گروهي انتشار يافت، دل هر انسان آزادهاي را به درد ميآورد. وي اضافه كرد: امروز، بيش از 600 كودك و نوجوان در راهپيمايي شركت داشتند و با شعارهاي مرگ بر اسرائيل، مرگ بر آمريكا، فلسطين پيروز است، اسرائيل نابود است، مسير كانون شماره يك زاهدان را تا ميدان آزادي پيمودند. قطعنامه پاياني راهپيمايي اعضاي مراكز فرهنگي هنري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در حمايت از كودكان مظلوم فلسطين و لبنان اينگونه بود: «ما كودكان و نوجوانان عضو مراكز فرهنگي هنري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهرستان زاهدان به نمايندگي از تمامي كودكان استان و كشور تنفر و ناراحتي خود را از به خاك و خون كشيدن كودكان معصوم و بيگناه فلسطين و لبنان توسط رژيم خونآشام و از خدا بيخبر اسرائيل ابراز كرده و اعلام ميداريم: 1ـ ما كودكان مسلمان از سازمانهاي بينالمللي ميخواهيم كه جلوي وحشيگريهاي اسرائيل جنايات كار را بگيرند. 2ـ ما از همه مسلمانان خواهش ميكنيم كه با هم متعهد شوند و انتقام خون شهيدان بهويژه كودكان بيپناه فلسطين و لبنان را از اسرائيل خون آشام بگيرند3. 3ـ از مسئولان ميخواهيم كه به فكر كودكان مسلمان فلسطين و لبنان باشند و تا جايي كه ميتوانند به آنها كمك كنند 4ـ از همه كودكان جهان دعوت ميكنيم كه بر ضد دولت فاسد اسرائيل راهپيمايي كنند. 5 ـ از رزمندگان اسلام خواهش ميكنيم كه از حقوق كودكان فلسطين و لبنان دفاع كنند و در مقابل كفر از اسلام عزيز پاسداري كنند.
561 روستاي شهرستان خاش فاقد آب لولهكشي است
خبرگزاري فارس: مدير اداره آب و فاضلاب روستايي خاش گفت: از 815 روستاي داراي سكنه اين شهرستان فقط 254 روستا آب لولهكشي شده دارند.
كرم ريگي در گفتوگو با خبرنگار فارس در زاهدان افزود: در حال حاضر170 روستاي شهرستان خاش زير پوشش شبكه آبرساني روستايي قرار دارند. وي با اشاره به شرايط بحراني آب در برخي از روستاهاي اين شهرستان اظهار داشت: برخي از روستاها در هفته فقط يك بار آب دارند. ريگي اضافه كرد: در حال حاضر با توجه به بحران خشكسالي و افت شديد آبهاي زيرزميني در منطقه، آب اكثر روستاهاي منطقه به طور جيرهبندي توزيع ميشود. وي در پايان گفت:60 تانكر كار آبرساني روستاهاي اين شهرستان را برعهده دارند و در سال جاري بالغ بر 23 ميليارد ريال براي اجراي 12 طرح آبرساني خاش اختصاص يافته است
بلوچستان پرس نيوز
Balochistan press News
تماس با ما و ارسال خبر
متن سخنرانی هوشنگ سربندی براهوئی (الس پهره ای) در پلتالک ـ احواز ـ گفتمان مدنی ( 26 جولای 2006)، تحت عنوان
حل مسئله ملی از يقـين تا تعـقـل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در کنار ديگر موضوعات مهم جهانی، قبلا ميخواهم نظر خود را در باره ی رويداد اخير خاور ميانه بعرض برسانم. از يک طرف ديکتاتوران با ابزار جهل و ارتجاع، دفاع از حقوق مردم و وطن پرستی را پيش کشيده اند. و از طرف ديگر غرب با بهانه ی پيشبرد دموکراسی، غلبه بر سرزمينهای خاورميانه را هدف قرار داده است. از آنجائيکه ابزار و سرمايه در دست اين گروه ها يا قدرتها است، لذا روشنفکران دموکراسی خواه و انساندوستان واقعی، دستشان از انجام هر عملی بشر دوستانه و صلح طلبانه کوتاه است. مگر در مواردی که آنهم از نوشتن يا گفتن در سايت های شخصی و گروهی که تاکنون فراتر نرفته است. مردمی که در اين ميان بقتل ميرسند، جز صلح و آرامش و پيشرفت اجتماعی چيز ديگری آرزو ندارند. اما قدرت نيز به اشکال مختلف از مردم سلب شده است. که راه چاره فقط آنست که دانش را بميان آنها برد و آنها را از قدرت لايزالشان آگاه ساخت.
برای آنکه دوستان را در مقابل شِکوه های تکراری و هميشگی قرار نداده و وقت آنهارا زيادی نگرفته باشم، لذا موضوعات عرايضم را در پاراگرافها يا بخشهای کوتاه بعرض ميرسانم.
بخش يک:
کسب آگاهی ها، هنرها، باورهای عينی و تجربيات، از جامعه ای که در آن زندگی ميکنيم، راهگشای عزم انسان در قبول و يقين به آنها ميباشد. يقين من، يقين شما و يقينهای افراد جامعه استکه نهايتا پس از بررسی و تبادل نظر، به يقين جمعی مبدل ميشود. اما آيا يقين ميتواند در فضای تعقل و خرد گرائی جای بگيرد؟؛ برای روشنتر شدن، به نيشن بلدينگهای (کشور سازيهای) قرن گذشته رجوع ميکنيم که، امپراطوری انگليس برای تشکيل آنها به يقين رسيده بود. چنانچه دريافت يقين نميکرد، لذا آنهمه زحمت، مخارج و کشتار را تحمل نميکرد. اما آيا هر باور و يقينی با تعقل و خرد انسانی آميزش دارد؟. از اينروی است که يک جامعه ی انسانی در رفع نيازمنديها و ايجاد زندگی ی صلح آميز و آرامش روحی در صدر کارگذاريهايش، از مجموعه ی يقين ها و باورهائی استفاده ميکند که با تعقل همخوانی داشته باشد.
با گذشت زمان جامعه ی خرد گرا از نسلی تا نسل ديگر تعقل را بالنده تر ميکند. به مفهومی ديگر تعقل بسان باور و يقين، هرگز ايستا و کامل نخواهد بود.
چگونه يقين امپراطوری انگليس در روحيه، باور و روان اردشيرجی و رضا ميرپنج حلول ميکند و غيره، در مجموع شکوه های ما بيش نيستند. ما وقت خود را اگر بر روی توضيح شکوه ها مصـرف نمائيم، در حقيقت از اوقات ارزشمند توضيح علم و عمل تعقل گرايانه، بالندگی و ايجاد جامعه خرد گرا کاسته ايم.
امروز و همچنان در آينده، ما به طبيعت جامعه ای ميانديشيم که هويت انسانی و عقلانی خود را در آن آرزو ميکنيم.
شايد انسانهائی وجود داشته باشند که کوشش ميکنند تا انسان آينده را از روند تکامل طبيعی به درون لوله های لابراتوار بگونه ای بکشانند که در همان آغاز نطفه بودنش، وی را بگونه ای سرسپرده ی يکی از علوم يا کمپانيها و يا سياست و عقيده ای خاص نموده و يا فرمانبردار نمايند. با بميان آوردن چنين مثالی قصد ايجاد وحشت در شما را ندارم، اما آيا من بايد از فرمان و عقايد امپراطوری امامی تهران و يا جمهوری اسلامی اسلام آباد و يا نيشن بلدينگهای ساخته ی امپراطوری ی انگليس پيروی و اطاعت نمايم؟ آيا از آنچه که ميگذرد و به نام فرمان يا اجبار و فتوا و غيره صادر و بر جامعه تحميل ميشود، وحشت نميکنيد؟
مراد از تعقل گرائی در مفهوم کلی اش چيزی جز آرزوی سلامت جامعه نيست. در تعاريف قوانين عقلانی ميان جامعه ی انسانها، در حقيقت همان انتقال قدرت از يقينهای مشتق شده از وهم و چيزهائی که تعريف نمیشوند و يا از حيطه ی درک بشر بيرون اند، به واقعيتهای قابل درک. يا همان انتقال قدرت از ديکتاتور، پادشاه و مذاهب عديده ی گروهها، به اکثريت مردم جامعه.
يقينهائی که با تعقل جامعه در ميآميزد، به مرور زمان ميرود که به شکل تصميم و عمل، تمام جامعه ی بشری را در بر بگيرد. هرچند که در برخی موارد در برابر زور و قدرتهای ديکتاتوری، برای مدت کوتاهی ايستا ميشود. بطور مثال بيش از نود درصد مردم کوردستان پس از تجربه های سياسی گوناگون، خودمختاريها و چشيدن طعم تلخ فدراليسم را در عراق کنونی، راهی جز استقلال نميابند. ملت کورد به اين تعقل رسيده است که در استقلالش ميتواند بدون مزاحمتهای عمدی ديگران پيشرفت نموده و خوشبخت باشند. اما اين تعقل، يعنی رأی بيش از نود درصد مردم چرا عملی نميگردد، موضوع و مسئله ای است که کوردها، بلوچها، پشتونها، سندی ها، کشميری ها، احوازيها و غيره برای حل آن تلاش و مبارزه ميکنند. و طبيعی است تا به منزل مقصود يعنی زندگانی ی عقلانی نرسند، همچنان در جنگها و بيعدالتی ها باقی خواهند ماند.
بخش دو:
دموکراسی در تعاريف حقوق بشر سازمان ملل متحد، دارای پاسخهائی مبتنی بر حل کليه شکايات تاريخی انسانها و حل آنها تا کنون ميباشد. از اين پس نيز، چنانچه مسئله ای اجتماعی به شکل نوين تری عارض گردد، مواد پاسخ دهنده ای با توجه به نگهداشت بالانسهای اجتماعی، بر آن افزوده ميشود. امروز زحمات و تجربيات هزاران ساله ی بشر در عرصه های مختلف، بصورت کنوانسيون جهانی و حقوق بشر در عقلانی ترين شکل آن به جامعه ی جهانی عرضه و پيشنهاد شده است که 195 کشور جهان آنرا پذيرفته اند.
برخی بنا به مقتضيات شخصی يا گروهی بخشی از مواد دموکراسی، نه همه ی آنرا بنا بر مقتضيات خود بکار ميبرند. و برخی برای هدفی خاص، فقط از دموکراسی سخن ميرانند، اما پس از رسيدن به هدف، از بکارگيری و عمل آن طفره ميروند.
در اينجا پارادوکسهائی که همخط و موازی با دموکراسی حرکت ميکنند در سه جمله بعرض ميرسانم: 1 ـ دموکراسی در موازات با تعقل و جامعه ی عقلانی. 2 ـ دموکراسی در موازات با کومپوتيشن يا رقابت سالم برای بالنده کردن يک کشور که نهايتا به بالندگی جامعه ی جهانی نيز ميانجامد. 3 ـ دموکراسی در شکل سوء استفاده از آن در موازات با قدرت طلبی ی عقيدتی.
سخن از دموکراسی و حقوق بشر بميان آوردن، فضائی انسانی، عقلانی و آزاد را ميطلبد. عقلانيت، آزادی و انسانيت را در هيچ نوع بندگی نميتوان جستجو کرد. فضای آزاد دموکراسی و حقوق بشر زمانی برای انسان مهيا ميگردد، که آنرا در يک دين، مذهب يا عقيده ای سياسی بطور مثال ديکتاتوری ی پرولتری فقط جستجو نکرد. زمانی انسان آزاد است که جايگاه آزادی اش را در حقوق انسانی و رای اکثريت جامعه بيابد. انسان آزاد، آزادی ی ديگران را در گرو آنچه که تجربه پذير نيست يا ناشناخته باقی مانده است، آرزو نميکند. انسان آزاد و معتقد به انسانيت، همه چيز را برای بالندگی نقد ميکند، و نقد ديگران را بر خود و برای کاملتر شدنش ميپذيرد. زمانی انسان نتوانست موردی را بيشتر نقد کند، بخصوص در موارد اجتماعی بطور مثال قانونگذاری و علائق اجتماعی از قبيل ايجاد جشنها، علائم و نشانهای ملی و غيره، با حصول رای اکثريت جامعه، آنها را بصورت معيارات اجتماعی ناچار ميپذيرد.
باتوجه به مواردی که کوتاه ذکر گرديد، متاسفانه قانونگذاری و دموکراسی خواهی ای که منابع سياسی فارسها تا کنون به پيش رانده اند، جدا از آرزوها، حقوق و معيارات ديگر ملل گنجانيده شده در ايران بوده است. از هيچ بلوچی برای تشکيل ايران نه تنها دعوت نشده، بلکه به اطلاع وی نيز نرسيده است. از جانبی بلوچها نيز برای اشغال شدن سرزمين و کشتار و دربدری ی خودشان از ايرانی يا فارسها دعوت بعمل نياورده اند. هنوز هم که هشتاد و يکسال از زمان اشغال بلوچستان ميگذرد، وجود پارسها بصورت نيروهای نظامی ی سرکوبگر، ادارات و مقامات پوشالی ـ سياسی، آموزش و پرورش بيگانه، بانکها و شرکتهای بيگانه، رؤسا و تصميم گيرهای بيگانه، همه ی اينها خطراتی بوده و هستند که، نه تنها حقوق، فرهنگ، زبان و هويت ملت بلوچ را به نابودی کشانيده، بلکه اين ملت را از پيشرفت و بالندگی نيز بازداشته اند. از طرفی بلوچ چگونه ميتواند خود را مجبور به اين باور نمايد که با نيم يا قسمتی از خاک و مردمش، ايرانی بسازد که در آن هرگز قدرت تصميم گيری تا سطح زندگی شخصی ی خود را هم نداشته باشد!!
اگر به واکنشهای مختلف اپوزيسيون سياسی پارس و رژيمهای گذشته و کنونی اشان نظر کوتاه و عاقلانه ای بيندازيم، ميتوان گفت همه شان در مقابل خواستهای قانونی و انسانی ی چهار ملت ديگر يکسان عمل کرده اند. نيز ميتوان به مشهور ترينهايشان، به نامهای اصلاح طلبان، رفراندم، جمهوری خواهان، امپراطور طلبان و مسلمانان عقيدتی در سازمانهای مختلف، اشاره کرد. همه اينها با حفظ نيروهای نظامی و شکل ادارات سياسی موجود در "ايران" به اصطلاح سراسری و حفظ سياست فارسی و مرکز گرائی در قالبی به زعم و نگرش خاص خود، مشترکاً موافق هستند. از جانبی طبيعی است که مسائل اصلی و مهم ملی ی ملل ديگر که پاره هائی از جغرافيا و مردمش در اين "ايران" به زور گنجانيده شده اند و هويت های مشخص تاريخی ـ فرهنگی ـ اقتصادی ـ زبانی ، مراد ها و پيشرفتهای خاص خودشان را دارند، به فارسها ربطی ندارد! ودر اين مورد تصميم گيرنده خود ملل ميباشند.
همه ی گروههای کوچک اپوزيسيون فارس اما هـمـهـدف با بکارگيری ی قسمتهائی از قوانين دموکراسی و حقوق بشر که پوشش سياستهای آنها شده بود، و با ناديده گرفتن حقوق ملل ديگر، بارها به ميدان آمدند. اما از آنجائيکه حمايت مردم ملل آذری، کورد، عرب، تورکمن و بلوچ را از دست دادند، بارها به شکست انجاميدند و بارها با سرافکندگی و سکوت شوينيستی از نيمه راه دموکراسی و حقوق بشر با دست تهی برگشتند!
اخيرا هم با شعارهای يک پهلو از دموکراسی و حقوق بشر و ناديده گرفتن جوانب ديگر مجموعه ی دموکراسی و حقوق بشر يعنی حقوق ساير ملل ، با طرح هائی از نوع آزادی زندانيان سياسی و اعتصاب غذای سه روزه تبليغاتی و غيره وارد ميدانی شده اند که با حفظ دستگاهای سرکوبگر نظامی ـ اداری، فقط خواهان برکناری امپراطوری ی امامی در تهران ميباشند.
اما در ميان زندانيان موجود و گذشته ی سياسی رژيمهای تهران، البته بجز آنهائی که کشتار شدند و يادشان گرامی باد، هزاران زندانی سياسی وجود دارند که، به دليل فعاليت برای کسب حقوق ملی ی خود مجرم شناخته شده اند.
چنانچه دست يا دستهائی اين رژيم را بتوانند تعويض نمايند، يقين دارم آن سيل عظيم از زندانيان سياسی ی ملل ديگر همچنان در زندانهای اين گروههای اپوزيسيون يا رژيم جديد باقی خواهند ماند.
به نظر من هر تفکر يا رژيم و رئيس جمهوری که حقوق و مطالبات قانونی ملل گنجانيده شده در ايران را نپذيرد، نوع نگرشش، پروژه اش و مقامش با ديکتاتوری امپراطوری امامی کنونی و امپراطوری ی شاهی ی پهلویها تفاوتی نخواهد داشت.
در اينصورت مردم ملل آذری، تورکمـِن، احوازی، کورد و بلوچ هميشه و بطور عقلانی، حرکتها و گفتارهای يکجانبه ی منابع سياسی فارس را به حال خود رها کرده اند. زيرا همکاری با آنها جز خطر هيچگونه عايدی برايشان نداشته است. و يقين دارم از اين پس نيز همچنان آنها را رها خواهند گذاشت. از طرفی منابع سياسی فارسها که به اشتباه نام احزاب و سازمانهای" سراسری" بر خود نهاده اند، نيز رژيمهايشان، هرچقدر که بالا و پائين بـپرند، راه بجائی نمی برند. گروههائی که تفکرات شويونيستی دارند، با ناديده گرفتن حقوق ملی ملل ديگر و با بالا و پائين پريدنهای بيهوده، فقط زمان را برای ملت پارس و ملل ديگر در سراسيمگی، عقب ماندگی و آشفتگی بدون تنفس و آتش بسی، گويا در ظرف تنگنظرانه ای حبس کرده اند، که اين ظرف گنجايش اطماع تنگ نظرانه آنها و حقوق غصب شده ی ديگران را ندارد. و روزی فرا ميرسد که حبس شدگان اين زندان شونيستی به طوفانی غيرقابل کنترل بدل خواهند شد. در آن روز همه چيز دير تلقی خواهد شد و فکر نميکنم از آن لحظه به بعد بشود از انساندوستی، دموکراسی خواهی و مهمان نوازی ملل ديگر سوء استفاده کرد.
قريب پنج سال پيش روشنفکران ملل مبحث فدراليسم را برای آگاهی ملت فارس گشودند. من نيز که وظيفه ی دفاع از ملت سه پاره شده ی خود را هميشه دنبال ميکردم، به اين صف پيوستم. اما منابع سياسی ملت پارس به اين دعوت ملل نه تنها توجه نکردند، بلکه بدون در نظر داشت حقوق ملت من، همچنان به طمعهای غير قانونی و چشم داشت به قسمتی جدا گردانيده شده از سرزمين و معادن من، ادامه دادند. پيش از تشکيل ايران شکل و آبادی ی شهرهای بلوچستان با ری و يا يزد تفاوت چندانی نداشت. اما امروز شهرهای بلوچستان با روستاهای اطراف ری فرقی ندارند. به کليه ی معادن اين ملل دستبرد زده شد و بر آبادانی شهرهای فارس افزون. در طول اين هشتاد و يکسال به هيچ بلوچی اجازه احداث کارگاه، کارخانه، معدن و تجارت عمده داده نشده. اما هر فارس که سکونت در بلوچستان را اختيار ميکرد، بانکها و ادارات فارسی به آنها خوش آمد ميگفتند، سرمايه و راهنمای کار نيز در اختيارشان قرار ميگرفت و ميگيرد. از طرفی عمدا مردم بلوچ را به فروش قاچاق و مواد مخدر تشويق ميکردند. تا سپس آنها را مجرم قلمداد کرده و دائم مورد سرکوب قرار داشته باشند. در رژيم گذشته بارها با چشم خود ديده ام تانکر هائی را که پس از تحويل دادن نفت يا ديزل، برای گروه فاميلی شاه پارسها هروئين و ترياک بار ميکردند. در دوران ملاهای کنونی بارها من و دوستانم شاهد همين صحنه ها بوده ايم.
از طرفی چه در دوران رژيم شاهی ی پارسها و چه اکنون چنانچه بلوچی را با نيم کيلو ترياک دستگير ميکردند، به اعدام محکوم ميگرديد.
اين است چهره ی رژيمهای مرکز گرا.
بخش سه:
اگر دولتهای آمريکا، غرب و جهان، ايران را کشوری با درآمدهای اقتصادی تمرکز گرا وغيرمشترک و متشکل از ملل بزور گنجانيده شده در آن ميپندارند، بحث ديگری است. اما اگر رژيم ايران را به اشتباه يک مجموعه از نمايندگان حقوقی و واقعی ملل آذربايجان، کوردستان، احواز، تورکمنستان، فارس و بلوچستان ميدانند، لذا به دولتمردان واشينگتن اين يادآوری دوستانه و صميمانه ميشود که، اين گونه نيست. واشنگتن هر طور که ميخواهد بپندارد، مربوط به خودش است. اما اگر از برای يک جامعه جهانی و ايجاد پايگاههای دموکراسی در حل مسائل جهانی گام بر ميدارند، اين خاطر نشان را لطفا فراموش ننمايند که، چنانچه ايران امروزی را که ساخته ی خودشان يعنی غرب ميباشد، مورد تحريم اقتصادی و يا حمله ی نظامی قرار بدهند، ملاهای رژيم ايران و احزاب شناخته شده ی حامی اش که مسئول ايجاد اين مسائل اند، به بی نانی و بی وسيله ای دچارنميشوند. فشار تحريم، جنگ و مسائلی از اين قبيل پيش از ملاها و حاميانش، متوجه ملل در بند ايران خواهد بود.
در حال حاضر بيکاری، رشوه، دزدی، اعتياد و فسادهای ديگر در بلوچستان گريبانگير مردم است. چنانچه آمريکا بخواهد تصميمی در قبال رژيم اسلامی ـ تروريست تهران بگيرد، آيا بهتر و انسانی تر نيست تصميم غرب بگونه ای گرفته شود که ملل تحت ستم از قاعده ی خطرات مضاعف مستثنی باشند؟
مثال روشن در اين زمينه جنگ تهران و بغداد بود که هرچقدر شهرهای ملل کورد و اهوازی ويران ميشد، از طرف ديگر رژيم تهران سوار بر بهانه ی جنگ، جنبشهای ملل کورد و احوازی را سرکوب کرده و شهرهای پارس را در مدت آن هشت سال جنگ، چندين برابر آباد کرد.
لذا به نظر من هرموضوعی چه سياسی يا جنگی و يا فردی و سازمانی چنانچه فقط پيرامون بدل کردن رژيم تهران فعاليت داشته باشند، بدان معنا است که آنها نقشه ی مرگ و جان کندن مردم بلوچستان و ساير ملل تحت ستم را ترسيم ميکنند.
اگر غرب نهادينه کردن دموکراسی در خاورميانه و جهانرا پی گيری ميکند، بهتر است برای ريشه کن کردن تروريست، بيعدالتی، فساد و ديکتاتوری، با ملل تحت ستم آذری، کورد، احوازی، تورکمن و بلوچ همکاری دو جانبه داشته باشد و لطفا يکجانبه قضاوت ننمايد. زيرا از طريق همکاری با اين ملل وسرنگونی رژيم شويونيسم تهران، آرامش به منطقه و جهان باز خواهد گشت. وگرنه غرب قدرت دارد و همانگونه که نيشن بلدينگ قبلی را انجام داد، نيشن بلدينگ جديدی را هم بدون شک بوجود خواهد آورد.
اين است سرنوشت مللی که به حقوق يکديگر احترام قائل نميشوند.
بخش چهار:
از حقوق ملت محترم فارس زبان ، ايرانی الاصل و آريا تباران شروع ميکنم:
مردم تاجيکستان، شمال شرق افغانستان و فارسهای ايران امروزی، مردمانی هستند ايرانی يا آريائی نژاد و فارسی زبان و با فرهنگی صد در صد خالص ايرانی که علی رغم جدائی ی تقريبا 200 ساله با خوراسان بزرگ يا ايران مرکزی، پيوندهای خود با سرزمين مشترک و مادر را فراموش نکرده اند.
نام خوراسان برای فارسی زبانان يادآور فرهنگی با شکوه و عظمت هزاران ساله است.
شهرهائی چون بُست، تالقان، فارياب، بلخ، باميان، بخارا، سمرقند، موليان، بدخشان، آموی، ختلان، شنگان، ترمذ، جوزجان، سغد، شيراز، اصفهان، ری، قائنات که در نيشن بلدينگ سازی ی انگليس به سه پاره ی افغانستان، تاجيکستان و ايران کنونی مبدل شده اند، در واقع کشوری واحد ميبايست ميبود که مردم پارسی زبان، خويشاوند، همخون، همفرهنگ و خالص ايرانی را در خود دربر ميگرفت و از زندگی شيرين و خوشبختی در کنار يکديگر لذت ميبردند.
يکی ديگر از مسائل درد آور برای ايرانيان واقعی در این زمینه این است که دو شهر پر ارج فارس زبانان ، یعنی بخارا و سمرقند که شهرهایی خوراسانی يا ايرانی ميباشند، در چتر حکومتی اوزبکستان قرار گرفته اند . البته این سیاستی است که از دوران روسیه شوروی به یادگار مانده.
فارس زبانان ساکن اوزبکستان که حدود 10 تا 12 میلیون نفر برآورد میشوند در شرایط بسیار بدی از لحاظ حقوق انسانی در اوزبکستان به سر می برند. از طرفی کشور تاجیکستان نيز دور از خويشاوندان پاک و آريائی اش در منطقه بسیار غریب و بی کس مانده است. درصورتيکه يگانه کشور آسیای میانه است که پشتوانه فرهنگ فارسی ی پربار دارد.
خوشبختانه دولت تاجیک همانند ملت آن نگرش و توجه شایانی به مسئله ملیت و فرهنگ ملی ايرانی دارد و سعی دارد با تکیه بر فرهنگ باستانی و ملی خود، پله های بهروزی، پیشرفت و دوباره سازی ايران واقعی را طی نمايد.
روند ملی گرایی در تاجیکستان در آرزوی ايجاد جغرافيای خوراسان بزرگ يا ايران واقعی است. سرزمین سغد باستانی که نخستین قرارگاه و زادگاه آريائیان بوده، چشم انتظار گردهمائی ی فرزندان پاک خود را دارد. سه قهرمانی که فارس زبانان انتخاب کرده اند، یعنی کوروش، اسماعیل سامانی و فردوسی، مبین این معنا است که می خواهند سراسر تاریخ با عظمت خود را زنده نگاهدارند.
تاجیکستان با بيش از یکصد و چهل هزار کیلومتر مربع بخشی از فلات ایران واقعی می باشد. تاجيکها نزدیکترین خويشاوندان فارس زبانان درصحنه ی منطقه ميباشند. کمک، همیاری و پيوند فارس زبانان به مردم تاجيک چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی راه درستی است که يک ملت پراکنده شده را گرد هم ميآورد. به هر حال مردم ايرانی ی تاجیکستان بخشی از کشور واقعی ی فارس زبانان پراکنده شده میباشند، که هنوز به بهترین شکل، پاکی نژاد آريائی و فرهنگ ملی خود را حفظ کرده اند.
فارس زبانان آريائی و ايرانی با داشتن نژادی افسانه ای و فرهنگی غنی که قدمت تاريخش بسيار است، ماندنشان در کنار من بلوچ فقير صحراگرد، عربهائی که فرهنگ و مذهبشان دلپذير آريائی ها نيست، تورک های آذری و تورکمنی که زبان انسانهای والا و اصيل ايرانی را نميدانند، چه فايده ای جز جنگ فرهنگی، اقتصادی، اعصاب و عقب ماندگی ميتواند برای آرين ها يا ايرانی ها به بار آورد؟
چند جلسه من در تاجيکستان تدريس جديدی از تکنيک کارخانه، کد و کم را بعهده داشته ام. در اوقات فراغت از درس، زمانيکه تاجيکها مسائل ملی و جدالهای حقوقی ملل را در ايران کنونی از من ميشنيدند، سوال و تعجب و سپس آرزوی بيش از نود درصد آنها در اين زمينه بود که چرا فارس زبانان موجود در اوگانستان و ايران کنونی به خوشاوندان، همفرهنگان، همزبانان و هموطنهای واقعی خود نمی پيوندند، که هم ما ايران واقعی خود را تشکيل بدهيم و هم از شر مزاحمت برای ديگر ملل و همچنين خود خلاصی يابيم؟
پاسخ من به آنها مشابه همان سوال خودشان بود. بعلاوه آنکه آرزوی يگانگی و موفقيتی که قلباً در اين راه برای فارس زبانها داشتم و دارم.
بخش پنج:
در مورد بلوچستان از تاريخ، جغرافيا، زبان، فرهنگ و سرکوبيهائی که مردمش بدان دچار شده، تا آرزوهائی که ملت بلوچ دارد، بارها سخن گفته و نوشته شده است. دردها و آرزوهای اجتماعی اين ملت، بيش از دردهای اجتماعی ی ملل احوازی، کورد، آذری و ترکمن نبوده. با توجه به کم باران بودن و خشکسالی های طولانی و عدم منابع رجوع کار، ميتوان گفت فروتر از ساير ملل درون ايران و پاکستان ميباشد، اما ملت بلوچ ميتواند برپای خود بايستد، به شرط آنکه به اشغالگری سرزمينشان پايان داده شود.
تا يکقرن پيشتر مردم بلوچستان بجز تعداد انگشت شماری، از حقوق سياسی و مردمی اشان اطلاعی نداشتند. بيشتر ملل مناطق همجوار ما با همين مسئله روبرو بودند. پس از اشغال بلوچستان تا هنوز (جولای 2006)، رژيمهای تهران و اسلام آباد از آگاه شدن مردم بلوچ به حقوق ملی و سياسی اشان وحشت داشته و بشدت از اينگونه اطلاعات جلوگيری ميکنند. آيا تاکنون فردی چيزی قيمتی مثل کيف پول يا جواهرات، اتومبيل، دوچرخه و از اين قبيل از شما بسرقت برده است؟ در اينجا حالت افسرده ی شما را در آن لحضه ی از دست دادن اموالتان، نميخواهم توضيح بدهم. مقصود من در اين نکته آنجاست که سارق، با کوشش زيادی که در رازداری به عمل زشت خود بخرج ميدهد، حالت وی را در صورت لو رفتنش نزد برخی ها مجسم نمائيد. سارق برای آنکه نزد همگان لو نرود، کوشش ميکند آن تعداد از مردم را که به اعمال وی آگاه شده اند، نابود کند. از طرفی مردم مطلع نيز کوشش ميکنند سارق را نزد همگان افشا کنند. توزيح من از رژيمهای تهران و هر گونه رژيم تمرکز گرا اينگونه است.
همانگونه که قبلا بعرض رسيد، وجود نيروهای نظامی، ادارات و آموزش ـ پرورش رژيمهای فارس خطرهای بالقوه ای برای اقتصاد، تکامل و فرهنگ ملت بلوچ بوده اند. تمام تصميمهای رژيمهای فارس از ارسال اشخاص گرفته تا ايجاد راهها و ساختمانها، فقط انگيزه های شونيستی، سياسی و اشغالگری داشته است.
بلوچستان به لحاظ موقعيت جغرافيائی در ميان مناطق آسيائی از کشمير، چين، و افغانستان گرفته تا مغولستان، تاجيکستان و تورکمنستان، به دروازه ی اقتصادی ی آبهای گرم شهرت دارد. بلوچستان تا کنون به سبب جريان جنگ سردِ اقتصادی ی کالاهای غرب و آسيائی از قبيل چين، همچنان مسکوت و باير از ارتباطات تجارتی قرار گرفته است.
اما سرزمين بلوچستان، جدا از جدالهای بين المللی، خود دارای معادن و منابع انرژی به اندازه ی خود کفا بودن نيز هست. با توجه به بودن امکانات زندگی ، متاسفانه مردم آن، گذشته از شرمی که از چند پاره بودن سرزمين خود دارند، با اجباراتی که اشغالگران بر آنها روا ميدارند، در زير خط فقر بين زندگانی و مرگ غير طبيعی معلق اند.
بجز تقريبا چند دهه پس از نابودی ی ساسانی ها با حمله ی مشترک اعراب و بلوچها در زمان خلافت عمر، تاريخ هرگز بياد نمياورد که بلوچستان حتی برای يکروز از صحنه ی جنگ آسوده بماند. در سراسر حکومتهای الکساندر، تيموری، خانهای افشاری و غيره که برای حمله و تاراج مردم شريف هند لشکر کشی ميکردند، بلوچستان بر سر راه رفت و همچنين برگشت لشکريان آنها قرار داشته است. پس از آن بلوچها قريب يک و نيم قرن در مصاف با انگليسها قرار داشتند. زمانيکه بريتانيا در برابر انقلاب مردم هند تزديک به شکست بود، با تشکيل کشورهای افغانستان 1893 ، ايران 1925 و پاکستان 1947 و سپردن آنها به دست نشاندگانش و سه پاره نمودن بلوچستان، منطقه را به ظاهر ترک ميکند. بلوچستان در طول عمر رژيم اشغالگر پهلویها و امامی ی کنونی هر روز شاهد جنايات و خونريزی ی فرزندان خود بوده و ميباشد. رژيمهای اشغالگر هم هر روز دهها نفر از مردم فارس را با فريب در بلوچستان به کشتن داده و ميدهند. اکنون بلوچستان نه برای فرزندان خودش و نه برای فارسها امنیت ندارد. همين مسائل در سرزمينهای محترم احواز، کوردستان، آذربايجان و تورکمنستان ادامه داشته و دارد. در جوار بيعدالتی ها و تجاوز به حقوق ملل غير فارس، رژيمهای تهران به فرهنگ غير انسانی ی اعتياد، رشوه، فحشا، دزدی و گدائی در سطح خطرناکی دامن زده است.
بخش شش:
با توجه به آنکه فارسها دارای هموطنان و همزبانانی واقعی در تاجيکستان و شمال افغانستان ميباشند و ميتوانند در کنار يکديگر با آرامش خيال زندگی کرده و فرهنگ زيبا و کهن آريائی ی خود را حفظ و بالنده تر نمايند، همچنين از طبيعت های بسيار دلپذير از بلنديهای هندوکش تا شهر گل و شعر شيراز، برخورداراند، و به حق با اين مجموعه ی دلنشين ميتوانند خودکفا و آرام زندگی ی سعادت آميزی داشته باشند، ... اين سوال به ذهن ميرسد که چرا فارسها از اين همه نعمت استفاده نميکنند؟ و چرا هر روز با اعراب، کوردها، بلوچها، آذريها و ترکمنها در جدال و ناآرامی زندگی ميفرمايند؟
از طرف ديگر واقعا آنچنان آرامش شبانه روزی از ملل ستمکشيده گرفته شده است که هر روز با استناد به قوانين بين المللی و در انظار مجامع بين المللی، حرکتهای شويونيستی رژيمها و سازمانهای سياسی ی فارس را مورد تحقير و سوال قرار ميدهند. امروز بر فارسها و جهانيان روشن شده است که مردم ملل تحت ستم و اشغال، لحضه ای از فکر حق تعيين سرنوشت فارغ نبوده و نخواهند شد. امری طبيعی است که همه ی مردم جهان از حقوق خود دفاع ميکنند و اين موضوع فقط مختص ملل بزور گنجانيده شده در ايران نميباشد.
در گذشته که چهره ی نظاميان فارس، تازه روبروی مردم بلوچ قرار گرفته بود، جنگ بلوچها بصورت کلاسيک و با مفهوم دفاع از چراگاههای احشامشان صورت ميگرفت. اما امروز مردم بلوچستان با آگاهی کامل از حق انسانی و سرنوشت خود، و با درک از دموکراسی و حقوق بشر، از حقوق، جغرافيای قانونی، زبان ، فرهنگ و وسائل خود دفاع ميکند.
با اين تفاصيل آيا ملت محترم فارس فکر نميکنند که سران رژيمها و روسای سازمانهای سياسی اشان، جاهل و يا فريب خوردگان و عوامل سود جويان و کمپانيهائی ميباشند؟
در پايان ميبايست اين نکته را اضافه نمايم که، آنچه که بعرض شما و ملت شريف و محترم پارس رساندم، کوشش شد تا در گفتارم از قوانين بين المللی و حقوق بشر خطا نرفته باشم، نيز هرگز گناه رژيمهای ديکتاتور و سازمانهای سياسی و شونيستی ای که بنام ملت فارس هر چه ميگويند، گفتارشان را با سخن و اراده ی پاک ملت فارس همطراز نميدانم. آرزو دارم ملت فارس و ديگر ملل تحت ستم و پاره پاره شده در دموکراتيکـترين فضای ديالوگ، زندگانی ی شيرين و صلح آميزی برای خود و همديگر انتخاب نمايند.
از شورای نوين حقوق بشر که از تجربيات کميسيون قبلی ی حقوق بشر، به دوران نوينی در جهت دموکراتيزه کردن جهان رسيده است، تقاضا دارم نسبت به شکايات ملل تحت ستم آذری، کورد، ترکمن، احوازی و بلوچ توجه و رسيدگی بيش از پيش داشته باشند. يکی از شکايات مهم از عديده شکايات که در اينجا بعرض ميرسانم آنست که شورای حقوق بشر سازمان ملل از به يغما بردن معادن و ذخاير ملل ديگر از جمله بلوچستان و احواز بوسيله ی پارسها که نهايتا برای آبادانی ی ايرانِ آينده شان بکار ميرود، و از طرفی ملل ديگر در فقر بسر ميبرند، جلوگيری بعمل آورد.
با آرزوهای نيک و صلح پايدار برای جوامع بشری.
تشکر از تحمل شما و ممنون از زحمات دوستان احوازی که گردانندگان خستگی ناپذير اين جلسات برای رهائی انسانها از شّر تفکرات جهل و شونيستی ميباشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آسر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در پايان سخنرانی ، واجه استاد عبدالرحمن موسيقی دان مشهور بلوچ با نواختن آهنگی بسيار دلـنـشين به جلسه گرمی و احساس شعف بخشيدند. در ميان حضار اکثر روشنفکران بلوچ حضور داشتند که وجود آنها سرزمين و حقوق مردم بلوچستان را زنده نگاهميدارد.
ضبط و تنظيم از : سـنـجی بلوچ. پاريس ـ 28 جولای 2006
ساعت 22دوشنبه شب دوم مرداد ماه سال جاری یک بیمار زن زاهدانی به بخش اورژانس بیمارستان میلاد تهران منتقل می گردد که در بدو پذیرش از وی مبلغ سیصد وپنجاه هزار ریال می گیرند و پس از ویزیت پزشک و دستور اینکه بایستی بستری وتحت مراقبت قرار گیرد تا ساعت 3/5 بامداد روز بعد یعنی سوم مرداد به وی تخت نمی دهند و ؛ وقتی که همراهان بیمار مضطربانه پیگیری می کنند پرستاران وپرسنل کشیک بیمارستان پاسخ می دهند: تخت نداریم وخیلی ناراحتید مریض شما بر روی زمین بخوابد ویا اینکه از بیرون بیمارستان تخت تهیه نمائید. و ؛ وقتی از آنها پرسیده می شود که مگر ما شهروند ایرانی نیستیم ؟ پاسخ می دهند که قانون این بیمارستان برای شما فرق می کند و در حالی که مریض در وضعیت نا مناسبی قرار داشته و بیمار زن هم بوده است همراهانش ناگزیر وی را از بیمارستان خارج می کنند و با همان حال وخیم به ناچار بخش اورژانس بیمارستان میلاد تهران را به خاطر زاهدانی بودن ترک می کنند . اما کجاست آن سوگند نامه ای که پزشکان در حمایت ومراقبت از بیمار می خورند و اینگونه شرف انسانی خویش را زیر پا می گذارند ودر جلوی چشمانشان بیماری درد بسیار را تحمل می کند و آنها وی را مورد درمان قرار نمی دهند . آیا رئیس بیمارستان میلاد وپزشکان وپرستاران سوگند نخورده اند که در مورد بیمارشان مسائل قومی ومذهبی را دخالت ندهند ؟ همچنین از وزیر بهداشت درخواست می نمائیم که این موضوع را که نه اولین ونه آخرین است مورد رسیدگی جدی قرار دهد و خواستار دخالت مراجع ملی وبین المللی نیز به این موضوع دردآور هستیم .
لازم به ذکر است مشخصات کامل بیمار در دفتر انجمن جوانان صدای عدالت موجود می باشد
ودر صورت پاسخ هر مرجع پاسخ دهنده ای در اختیارشان قرار خواهد گرفت
نشريه سبزگ هرماهه توسط کميسيون حفاظت از محيط زيست انجمن جوانان صدای عدالت و مشارکت جمعيت دوستداران زيتون با سردبيری آقای عبدالشکور سنگک زائی (گرگيج) منتشر می گردد.همچنين اين کميسيون هرهفته در محل دفتر مرکزی انجمن تشکيل جلسه می دهدکه طرفداران مباحث محيط زيست می توانند با هماهنگی دفتر انجمن در جلسات کميسيون حضور يابند.
Thursday, July 27, 2006
بدينوسيله سازمان جندالله ايران به اطلاع عموم مردم بلوچستان و ايران ميرساند كه بر طبق اطلاعات موثق كه بدست سازمان جندالله ايران رسيده , حميداله فرزند منوخان معروف به حميدك يكي از مزدوران سپاه پاسداران كه داراي يك مجموعه دزد و جنايتكار بود در هفته گذشته توسط طالبان به جرم جنايت, راهزني و قتل مردم بيگناه در شهر برابچه افغانستان به همراه سه نفر از مزدوران ديگرش در ملاعام به دار مجازات آويخته شد
لازم به ذكر است كه اين دزد و جنايتكار چندي پيش در طي دو عمليات تروريستي نافرجام قصد ترور رهبر سازمان جندالله ايران فرمانده عبدالمالك را داشت كه در يكي اشتباها افراد خودش را به هلاكت رساند و در ديگري در مسير راه فرمانده عبدالمالك و مبارزان سازمان جندالله ايران مين كار گذاشته بود
سازمان جندالله ايران
زاهدان- خبرگزاري كار ايراندانشگاه سيستان و بلوچستان يك دانشگاه توسعه يافته است.به گزارش خبرنگار ايلنا, اكبري, رييس دانشگاه سيستان و بلوچستان, در حاشيه ديدار رييس دانشگاه قندهار از دانشگاه استان سيستان و بلوچستان, در جمع خبرنگاران با بيان اين مطلب گفت: در اين سفر ميان دو كشور تفاهمنامهاي امضا شد كه بر اساس آن دانشگاه سيستان و بلوچستان با توجه به توانمنديهاي خود قصد كمك به دانشگاه كشور همسايه را دارد. دكتر اكبري ادامه داد: براساس اين تفاهمنامه اساتيد دانشگاه قندهار براي گذراندن فرصتهاي مطالعاتي, برگزاري سمينارها و همايشهاي علمي , فرهنگي و غيره با هدف ارتباط متقابل علمي و فرهنگي به استان ما خواهند آمد.وي اظهارداشت: دانشگاه استان به علت توانمند بودن آمادگي خود را براي هرگونه كمكي كه مقدور باشد, اعلام ميكند. رييس دانشگاه سيستان و بلوچستان, با اشاره به ساير تفاهمنامههايي كه دانشگاه سيستان و بلوچستان با دانشگاههاي پيشاور پاكستان, دانشگاه IT و مديريت كويت پاكستان, دانشگاه بلوچستان كويته , دانشگاه ژاپن و غيره دارد,گفت: در سالجاري هشت نفر از اساتيد دانشگاه استان براي طي فرصت مطالعاتي به كشورهاي خارجي مثل استراليا, كانادا و غيره اعزام ميشوند.به گفته وي, با بيان اين مطلب كه مقايسه بين دانشگاهها هميشه بهصورت نسبي صورت ميپذيرد.دكتر اكبري, با اشاره به رشتههاي مهندسي كامپيوتر از نوع سختافزار و نرمافزار, علوم كامپيوتر, مهندسي معدن و صنايع و غيره در دانشگاه استان, يادآور شد: تاسيس دو رشته دكتراي اقتصاد و دكتراي جغرافيا در دانشگاه استان گامي ديگر جهت ارتقاي سطح علمي دانشگاه است, ضمن اينكه دانشكده كشاورزي سراوان هم يكسالي است كه تاسيس شده و بهزودي در 3 يا 4 رشته پذيرش دانشجو خواهد داشت. وي اضافه كرد: در دانشگاه سيستان و بلوچستان 20 رشته گرايش دكترا, 45 رشته گرايش كار شناسي ارشد و 100 رشته گرايش كارشناسي وجود دارد. دكتر اكبري, بخش فرهنگي و ورزشي دانشگاه استان را از فعالترين بخشها دانست و تصريح كرد: امكانات ورزشي براي دانشجويان بي نظير است, ضمن اينكه براي امنيت روحي و رواني دانشجويان برنامههاي متنوع و فرهنگي ارايه شده است. وي گفت: حدود 600 هزار مترمربع فضاي مطالعاتي رو باز براي دانشجويان دانشگاه استان ايجاد شده, بهطوريكه در شبهاي امتحان چندين هزار دانشجو در محوطه سبز دانشگاه مطالعه ميكنند. رييس دانشگاه سيستان و بلوچستان, اظهارداشت: ايجاد ايستگاه سلامتي , جاده تندرستي, سالنهاي ورزشي, پيستهاي دو, دوچرخه سواري و غيره از ديگر امكانات ورزشي دانشگاه است. ضمن اينكه بالغ بر40 غرفه خدمات دانشجويي ظرف دو سال گذشته تاسيس شده است
زاهدان ، خبرگزاري جمهوري اسلامي ۸۵/۰۵/۰۵
داخلي. اقتصادي. گازرساني.
استاندار سيستان وبلوچستان گفت: نخستين محموله لولههاي ۵۶اينچي خط انتقال گاز از عسلويه به سيستان و بلوچستان وارد ايرانشهر شد.
دكتر حبيبالله دهمرده روز پنجشنبه در گفت و گو با خبرنگار ايرنا با اعلام مطلب فوق افزود: با انتقال لولههاي گاز به ايرانشهر عمليات لوله گذاري از اين شهرستان به عسلويه بزودي آغاز ميشود.
وي اعلام كرد: با تصويب طرح گاز رساني به استان سيستان و بلوچستان در سفر سال گذشته رياست جمهوري به اين استان و انعقاد قرار داد اجرايي اين طرح عظيم بين قرارگاه خاتم الانبياي سپاه پاسداران و وزارت نفت، عمليات اجرايي آن از چند منطقه شروع شده است.
استاندار گفت: اعتبار اوليهاي كه براي اجراي ۹۰۰كيلومتر خط انتقال لوله از عسلويه به ايرانشهر اختصاص يافته ۱۵۰۰ميليارد تومان است كه اين رقم جداي از اعتبار شبكه داخلي استان ميباشد.
او ادامه داد: بر اساس مصوبه دولت اين طرح به مدت سه سال به اتمام مي رسد اما طبق قرار داد منعقده طرح مذكور در مدت ۳۰ماه اجرا و گاز از عسلويه به ايرانشهر انتقال مييابد.
دهمرده گفت: همزمان با اجراي طرح خط انتقال، شبكه داخلي و انشعابات مربوطه نيز به اجرا در خواهد آمد بطوري كه پس از گذشت ۳۰ماه ضمن اتمام خط لوله انتقال گاز عسلويه ايرانشهر و شبكه داخلي، مردم شهرها و روستاهاي استان نيز در منازل خود از اين نعمت بهرهمند خواهند شد.
وي از توجه و عنايت رياست محترم جمهوري، وزارت نفت، سازمان مديريت و برنامه ريزي، سپاه پاسداران، نمايندگان مردم استان در مجلس و تمامي دستاندركاران طرح قدرداني كرد.
استاندار بيان كرد: با انتقال گاز از عسلويه به استان سوخت مورد نياز نيروگاههاي برق ، كارخانجات، صنايع ، مصارف خانگي و تجاري و خودروهاي گاز سوز تامين و بسياري از مشكلات موجود مرتفع خواهد شد.
او گفت: صادرات گاز به پاكستان، هندوستان وافغانستان، احداث كارخانههاي پتروشيمي و كارخانجات جنبي آن و جلوگيري از قاچاق سوخت از جمله مزاياي اين طرح براي استان و كشور است.
استان سيستان و بلوچستان با بيش از ۱۸۷هزار كيلومتر مربع وسعت، هم مرز با كشورهاي پاكستان و افغانستان است و به دليل موقعيت خاص جغرافيايي روزانه مقاديري قابل توجهي مواد سوختي به آنسوي مرزها قاچاق ميشود.
خشكساليهاي هشت سال اخير، نابودي درصد بالايي از بخش كشاورزي، جوان بودن جمعيت و نبود اشتغال و نرخ بالاي بيكاري از جمله مشكلات عمده سيستان و بلوچستان است كه با اجراي طرح انتقال گاز عسلويه به اين استان، بسياري از اين مشكلات حل خواهد شد
چابهار، ايرنلا ۸۵/۰۵/۰۵
داخلي . اقتصادي. علمياولين پايگاه اقيانوس شناسي مركز ملي اقيانوس شناسي كشور در ساحل شرقي بندر چابهار ساخته شد.
وحيد چگيني رييس مركز ملي اقيانوس شناسي روز پنجشنبه با اعلام مطلب فوق به خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي گفت : اين پايگاه در سطحي بسيار بالا از نظر عملي تحقيقات و پژوهشهاي مختلفي ،به جمع آوري اطلاعاتي علوم و فنون دريايي اقدام خواهد كرد.
وي افزود : انجام مطالعات و تحقيقات در اين پايگاه در كناردرياي عمان و اقيانوس هند از نظر ملي ، منطقهاي و بينالمللي به عنوان يك بانك اطلاعاتي از اهميت ويژهاي برخوردار است.
وي با اشاره به قرار گرفتن ايران در مجاورت سه توده آبي استراتژيك شامل خليج فارس ، درياي عمان و درياي خزر ، گفت : فعاليت اين مركز در افزايش سطح علمي در زمينههاي مختلف مرتبط با دريا، توسعه اقتصادي و امنيت ملي نقش موثري دارد.
وي اعلام كرد : بايد همه تلاش كنيم از دريا به عنوان يكي ازمحورهاي توسعه در كشور استفاده شود.
رييس مركز ملي اقيانوس شناسي با بيان اينكه اين پايگاه در مجموعه وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري اولين پايگاه دريايي است ، گفت : اين پايگاه در مقولههاي مختلف فيزيك ، شيمي ، زيست شناسي ، مهندسي و مسائل اقتصادي و حقوق مربوط به دريا در سطحي گسترده فعاليت خواهد كرد.
وي اعلام كرد : در اين پايگاه كه در زميني به مساحت هفت هزار و ۲۰۰ مترمربع و نيز زيربناي دو هزار متر مربع ساخته شده است ، چهار آزمايشگاه با مدرنترين تجهيزات در بخش فيزيك دريا ، شيمي دريا ، زيست دريا و زمين شناسي، فعاليت خواهند كرد.
چگيني افزود :براي ساخت اين مركز ۱۳ميليارد ريال هزينه شده و همه مراحل ساختماني اين پايگاه به اتمام رسيده است.
وي گفت :در حال حاضر بخشي از تجهيزات خريداري شده در حال انتقال به اين اين پايگاه است و در پايان شهريورماه سال جاري بطور رسمي راه اندازي خواهد شد.
شهر بندري چابهار در منتهي اليه جنوب شرقي كشور و در سواحل درياي عمان واقع شده است.
Wednesday, July 26, 2006
در سالهاى اخير؛بيشترين تلفات شيوع بيمارى خونريزى تب کنگو در سيستان و بلوچستان بوده است
زاهدان - خبرنگار رسالت:
به منظور بررسى آخرين وضعيت بيمارى تب کريمه کنگو و گزارش وضعيت دفع زباله در سيستان و بلوچستان جلسه کار و گروه بهداشت، درمان و تامين اجتماعى اين استان تشکيل شد.
دکتر محسن مشکات مدير کل بررسىها، مبارزه و مراقبت بيماريهاى دامى سازمان دامپزشکى کشور با اشاره به اينکه بيمارى تب خونريزى دهنده کنگو از کنه آلوده و دام به انسان منتقل مىشود در سالهاى اخير بيشترين آمار مبتلايان به اين بيمارى در سيستان و بلوچستان بوده است.
وى افزود: افراد در معرض ابتلا به اين بيمارى دامداران،کشاورزان، شکارچيان، کارکنان دامپزشکى و کشتارگاهها و افرادى که با گوشت سر و کار دارند مىباشد.پرويز آرامش مديرکل سازمان بهزيستى سيستان و بلوچستان نيز با اشاره به دفع غيربهداشتى زباله در سطح اين استان خواستار احداث کارخانههاى بازيافت زباله و دفن بهداشتى زباله در مناطق دور از نواحى مسکونى و صنعتى شهرهاى سيستان و بلوچستان شد.
در اين خبر همچنين معاون سياسى امنيتى استاندارى سيستان و بلوچستان بر ترويج فرهنگ صحيح دفن زباله در استان تاکيد کرد و شهرداريها را موظف به جلوگيرى از تخليه زباله و نخالههاى ساختمانى در محلههاى غيرمجاز در اطراف شهرها نمود.
صادقى بر مکانيابى محل دائمى دفن زبالهها در شهر کنارک باتوجه به بحران بودن وضعيت دفن زباله در اين شهر تاکيد کرد و خواستار طراحى مکانيسم ويژهاى براى نظارت دائمى بر کشتارگاههاى استان شد.
همچنين در اين جلسه مصوب شد پستهاى قرنطينه دامى در مبادى ورودى مرزى ايجاد شده و ضمن کنهزدايى از دامها در اين مکانها ورود و خروج دام از استان با نظارت کامل ادارات دامپزشکى استان و همکارى نيروى انتظامى صورت پذيرد
نويسنده: یک دختر بلوچ
دوشنبه 2 مرداد1385 ساعت: 0:42
کار جالبیهامیدوارم ادامه بدینپیشنهاد می کنم روی این قضیه جدی تر کار کنین. یعنی به طرح مسئله اکتفا نکنید سعی
کنیدعلت ها را ریشه یابی کنید و علت چنین رسم و سننی را معرفی کنید. و بعد از آن اگر
توانستیدراه کاری پیشنهاد بدین که منطقی باشه . من هم یک دختر بلوچ هستم و بخوبی
می دانم که مخالفت با خانواده چه عواقبی در پی خواهد داشت.
ریشه یابی:
پیشنهادی که این دوست دادن در واقع هدف اصلی وبلاگ دختران بلوچ است
و باید به عرضشون برسانم شما خود بلوچ هستید و آگاه بر افکاروعقاید وباورهای اقوام ما
دلیل ترویج این رسوم و سنن در جامعه بلوچ از تعصبات شدید کورکورانه وافکار وباورهای باطل و پوچ
نشات می گیرد.که خوشبختانه امروزه این خصوصیات مشترک اخلاقی قشر بلوچ به حداقل رسیده
وتعصبات شدید و بی جا به حد لازم ونیاز رسیده وافکاروعقاید منفی جای خود را به باورها و اعتقادات
مثبت و منطقی داده است .مگر در بعضی از اقوام محدود که چشم خودرا بر روی حقیقت بسته اند و
پیروی از فرهنگ امروزی و ترک برخی از سنتهای غلط گذشته را برابر با از دست دادن اصالت خود
می دانند و تحت هیچ شرایطی حاضر به تغییر نخواهند بود.
راه کار برای حل مشکل تحمیل به دختران:
این دختر خانم گفتند:من هم یک دختر بلوچ هستم و بخوبی می دانم که مخالفت با خانواده
چه عواقبی در پی خواهد داشت.
جواب: ترس را باید به کلی در وجودمان نابود سازیم ترس مانعی است بین انسان و آرمانها و رسیدن
به موفقیت ها و خوشبختی در زندگی. برای رسیدن به هر خواسته ای گام اول رها ساختن روح و
جسممان از وجود ترس است و تقویت امید.
دختران هم در این کره خاکی که خالق همه مخلوقات خلق کرده است زندگی می کنند و مثل همه
صاحب حق و حقوقی هستند خداوند انسان را آفرید وسرنوشت وی را در لوحی مکتوب ساخت
هر انسانی که پا در این جهان می نهد به سوی مقصدی پیش می رود که خداوند برایش مقدر نموده
به او حق انتخاب داد حقی که فقط از آن خود اوست و هیچ کس حق ندارد از او سلبش کند
و همانگونه که می خواهد در مورد زندگی و اینده اش تصمیم بگیرد
دختر حق دارد از حقوق خود استفاده کند و در مورد همسر اینده اش دست به انتخاب بزند و خود
تصمیم بگیرد نه با زور و اجبار.امروزه اگر از کسی این حق زائل می شود مقصر خود اوست
به خدا کسی را سراغ دارم که تا لب چاه مرگ رفت چون حاضر نبود با کسی که خانواده برایش
انتخاب کرده بودند ازدواج کند فاصله او بامرگ فقط در حد شلیک یک گلوله در کنار چاهی بیرون
از شهر زاهدان بود اما او باز هم بر گفته خود تاکید داشت و مرگ را بر تحمیل ترجیح می داد
اما عاقبت وقتی که او را به برزخ بین مرگ و زندگی کشاندند و باز هم نتیجه ای ندیدند. خود
پشیمان از کردار خویش شدند و متقاعد به بر هم زدن این عقد اجباری شدند. انها فهمیدند که
هرگز نمی توانند به زور دختر را مجبور به ازدواج اجباری کند.
بیائید همه دختران در خانواده ها با این سنت کهن و اشتباه مبارزه نمائیم وخود از حق خودمان
دفاع کنیم. اجازه ندهیم که کسی حق خدادادیمان را از ما سلب کند
ترس را کنار بگزاریم.مطمئن باشید اگر دختری خودش واقعا نخواهد هیچ کس نمی توان او را
مجبور با ازدواج با کسی بکند که هیچ احساس و علاقه ای نسبت به طرف مقابلش ندارد
دختران بلوچ ترس را کنار بگزارید. افکار و باورهای کهن و غلط گذشته گان را به دست باد فنا دهید
یک دختر بلوچ2006 باشید آزادی و زندگی را با حفظ اصالت و سنتهای مثبت اجدادمان و مهمتر از
همه حفظ فرامین الهی در آغوش گیریم و با تمام وجودمان احساس کنیم
ما بلوچیم باید به خودمان افتخار کنیم و بر خود به خاطر این امتیاز الهی که پروردگارمان به ما
عطا فرموده است بر خود ببالیم
Tuesday, July 25, 2006
سخنران سمینار: دکتر تاج محمد بریسیگ
زرمبش(جنبش ملی بلوچستان- ایران) سمیناری را تحت عنوان سمینار ناسیونالیسم بلوچ در سالن صد نفری دانشگاه لـنـدن روز یکشنبه ۲۳ ماه ژوئیه ۲۰۰۶ برگزار کرد که دکتر تاج محمد بریسیگ از رهبران زرمبش و دکترا در امور ناسیونالیسم بلوچ سخنران آن بود. شرکت فعال و با شکوه زنان و مردان بلوچ همراه با شرکت صاحبنظران و نخبگان سیاسی بلوچ سالن صد نفری سمینار را پـر و پـربار کرد. آقای اسماعیل امیری از رهبران زرمبش که رئیس جلسه سمینار بود با اعلام یک دقیقه سکوت به احترام و یاد شهدای بلوچستان سمینار را آغاز کرد. سپس آقای امیری مطلبی را در مورد ناسیونالیسم بلوچ و مبارزه ملی خواند.
این سمینار برای بلوچهای مبارز و فعالین سیاسی بلوچستان تدارک دیده شده بود که دکتر بریسیگ به زبان بلوچی بمدت یک ساعت و اندی به سخنرانی و تحلیل از ناسیونالیسم بلوچ در ایران پرداخت.
دکتر بریسیگ در طی سخنانش برای طرح مسئله ملی و ارتباط یا تاثیر مبارزات ملی در بلوچستان شرقی(پاکستان) بر روند ناسیونالیسم بلوچ در ایران بکرات رجوع نمود و برای مبارزین بلوچ تشریح کرد. دکتر بریسیگ به جنبه های تاریخی مبارزات ملت بلوچ از قرن هیجدهم میلادی ببعد و مقاومتهای ملت بلوچ در برابر اشغالگران قاجار و امپراطوری بریتانیا با ارایه و رجوع به اسناد و مدارک تاریخی پرداخت. وی انقلاب بهمن ماه سال ۱۳۵۷ را نقطه عطف دیگری در گسترش و شکلگیری و فعال شدن مبارزات ناسیونالیستی بلوچ در بلوچستان غربی در ایران دانست. دکتر بریسیگ گفت که جنگ سرد و fبایپولار یا دو قطبی بودن جهان تاثیر منفی بر ناسیونالیسم بلوچ داشت.
رویداد هولناک ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک سرآعاز فصل دیگری در عرصه سیاست بینالمللی توسط دکتر بریسیگ ارزیابی شد. وی معتقد است که پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جنبشهای ملی در وضعیت برتر و مناسبی نسبت به پیش قرار دارند. پیروزی جنبش ملی در کردستان عراق برای دستیابی به حقوق و قدرت سیاسی در منطقه کردستان عراق نمونه بارزی است که در شرایط و سیاستهای پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ممکن شد.
دکتر بریسیگ در ادامه سخنان تحلیلی خود افزود که بخشهای بزرگی از بلوچستان مابین دو استانهای مجاور کـرمان و هرمزگان بنابر سیاستهای ضد بلوچی حاکمان ایران تقسیم شده است. از اینرو بلوچستان بر خلاف آمارهای رسمی کشور که وسعت بلوچستان را حدود ۱۱٪ از ایران بحساب میاورد، وسعتی بیش از ۱۸٪ از تمامی خاک ایران است. رشد صعودی و میزان باسوادی و آموزش در طی دهههای اخیر بنابر تحلیل و ارزیابی دکتر بریسیگ اثرات بسیار مثبتی در جهت رشد ناسیونالیسم بلوچ در بلوچستان غربی ایران دارد. نقش و جایگاه مذهب سنی در جنبش ناسیونالیستی بلوچ توسط دکتر بریسیگ مورد تجزیه و تحلیل مقایسهای قرار گرفت که بر باور وی مذهب سنی بلوچ بدلیل داشتن تضاد با مذهب رسمی شیعه در ایران در هویت سازی و رشد ناسیونالیسم بلوچ در مجموع نقش مثبتی را میتواند داشته باشد.
دکتر بریسیگ به دیگر چوانب از مبارزه ملی و نقش سیاست جهانی در منطقه خاورمیانه در پویایی و پیگیری مبارزات ملی بلوچ و دیگر مبارزات ناسیونالیستی منطقه به تفصیل پرداخت.
در بخش پایانی بانو مهناز بلوچ از فعالان حقوق بشر بلوچستان با صدای گیرایش چند شعر از مبارز و شاعر نستوه بلوچ گُل خان نصـیر دکلمه کرد. پس از آن فعالان سیاسی بلوچ سوالات و نظراتی مطرح و پیشنهاد نمودند که مورد پاسخ و نیز استقبال از طرف رهبران زرمبش و حضار محترم سیاسی و فعال بلوچ قرار گرفتند. زرمبش از شرکت وسیع و فعالانه بلوچهای مبارز زن و مرد و نیز از صاحبنظران و نخبگان سیاسی بلوچ بسیار سپاسگزار است.
کمیته بریتانیا
زرمبش (جنبش ملی بلوچستان-ایران)
دوشنبه ۲۴ ماه ژوئیه ۱۳۸۵– 23 July 2006
ُ
جواني كه براي خواستگاري از دختر مورد علاقهاش با مخالفت برادر دختر مواجه شد، با همدستي دوستانش او را به قتل رسانده و متواري شدند كه در كمتر از سه ساعت دستگير شدند.
معاون اجتماعي و ارشاد فرماندهي انتظامي سيستان وبلوچستان روز سه شنبه به خبرنگار ايرنا گفت: ماموران گشت انتظامي زاهدان در ساعت ۲۰و ۳۰دقيقه ديشب در حين گشتزني در خيابان دانش به يك دستگاه خودروي پيكان رها شده در خيابان مظنون شدند كه در بررسي انجام شده مشاهده كردند فردي با ضربات چاقو و سلاح گرم به قتل رسيده است.
سرهنگ محمد عرب افزود: ماموران ضمن حفظ صحنه جرم مراتب را به تيم ويژه قتل آگاهي و قاضي كشيك اعلام كه آنان نيز بلافاصله درمحل حاضرو اقدامات لازم را براي شناسايي مقتول، قاتل و يا قاتلين آغاز كردند.
وي اضافه كرد: ماموران آگاهي در نخستين اقدام، مقتول به نام سيد سجاد و خانواده وي را شناسايي و تحقيقات گسترده خود را براي كشف اختلاف احتمالي مقتول با فرد و يا افرادي شروع كردندكه در جريان اين بررسيها متوجه شدند مدتي قبل فردي بنام "اميد" به خواستگاري خواهر مقتول آمده كه با مخالفت وي روبرو شده است.
معاون اجتماعي و ارشاد انتظامي استان گفت: ماموران تيم ويژه قتل در كمتر از سه ساعت فرد مذكور را شناسايي و دستگير كردند.
او ادامه داد: متهم در بازجويي انجام شده اعتراف كرد كه با همدستي چند نفر از دوستانش سيد سجاد را به قتل رسانده است.
وي اضافه كرد: قاتل اعتراف كرده است كه مقتول در حال مسافركشي در زاهدان بوده كه با هماهنگيهاي قبلي دو نفر از دوستانش به عنوان مسافر، خودرو را دربست كرايه كرده و در ميان راه اميد و چند نفر از همدستانش نيز سوار شده و پس از طي مسافتي با مقتول درگير و او را با ضربات چاقو و سلاح كمري به قتل رساندند.
سرهنگ عرب افزود: در اين رابطه شش نفر دستگير و به همراه كلت كمري و سلاح سرد بكار رفته در قتل تحويل مراجع ذيصلاح قانوني شدند
نام آوران جوان
در این قسمت می خواهم نام آوران جوان بریس را معرفی نماییم که در آغاز آقای صدیق سلیمی شاعرجوان بلوچ را معرفی می نماییم آقای صدیق سلیمی متولدآبان ماه سال 1356 می باشد او در سن15 سالگی شاعری خویش را آغاز کرد و ابتدا بیشتر در جلسات شعر بلوچی شعر می نوشت و می خواند سپس برای نشریات ومجلات بلوچی شعر می نوشت تا این که شعرهایش در اولین جلد کتاب شعر خود با نام (( بکچه )) در سال82 چاپ رساندو این کتاب هم در میان دوستداران شعر وادب بلوچ با استقبال زیادی روبرو شد همچنین به مناسبت بزرگداشت او گردهمایی از طرف انجمن شعر وادب اداره فرهنگ وارشاد اسلامی چابهار با حضور شاعران و نوازندگان در سالن فرهنگی هنری شهرداری چابهار برگذار شد که در این جلسه از او تقدیر وتشکر به عمل آمد برای او ودیگر دوستداران فرهنگ وادبیات بلوچ آرزوی موفقیت داریم
نزدیک به دویست سال پیش این مسجد محل عبادتگاه مردم بریس بوده است وتنها خرابه ای است که از مردم قدیم بریس مانده است همچنان که اطلاع دارید بریس در زمان قدیم در بالای کوه و در محل فعلی بوده است و چندین هزار نفر جمعیت داشته است ولی بر اثر بلای طبیعی وبا مردم اینجا را رها نموده و هرکسی به جایی رفته است بعضی از آنها به کشور همسایه پاکستان وبه منطقه پیشکان وجیوانی رفته که بازار بریسیهای آنجا معروف می باشند وبیشتر مردم هم به محل بریس پایین که هم اکنون خرابه ای بیش نیست رفته و آنجا زندگی کرده اند در محل بریس قدیم گورستان بزرگی هم باقی مانده که اکنون در وسط بازار جدید می باشد همچنین بزرگترهای ما از اتفاقی که دویست سال پیش افتاده وموجب وقوع وبا شده داستانهایی برای ما گفته اند که از جمله آنها داستان مرد درویشی هست که یکی ا ز روزها وارد بریس می شود وبه مسجد می آید همین مسجدی که عکسش را می بینید او با کفش وارد مسجد می شود و مردم آنجا از این عمل او ناراحت می شوند واورا به زور از مسجد خارج می کنند وبلافاصله بعد از این عمل یکی از مردم بریس مریض می شود و بعد دقایقی فوت می کند و بعد از فوت او مردم هنوز در قبرستان هستند که خبر فوت فرد دیگری از خانواده آنها می رسد و کم کم مریضی همه بریس رافرا می گیرد و مردم هم علت را در بیرون انداختن درویش از مسجد می دانند پس سراغ او را می گیرند ولی اثری از او نیست و همچنان یکی یکی مردم فوت می کنند به اندازه ای مریضی سریع پیشرفت می کند که در آخر کار مردم نمی توانند مرده ها را دفن کنند و کم کم مردم روستا را رها می کنند و می روند واین داستانی است که از زمان قدیم برای ما مانده است و هم اکنون ما ببعد ار۲۵ سال دوباره به محل اصلی بریس آمده ایم وزندگی می کنیم و تنها خرابه مسجد است که ما را به خاطرات تلخ
Monday, July 24, 2006
مسئله فلسطین و اسرائیل از روزتاسیس کشور اسرائیل و اسکان دادن یهودیان درآن سرزمین بعد از جنگ جهانی دوم و آن کشتارهستریک هیتلری تا به امروز بعنوان یکی از بغرنجترین مسائل جهان در آمده است. تا جائیکه در سه جنگ بزرگ منطقه ای جهان را تا لبه پرتگاه جنگی عالمسوز قرار داده است، و در هر سه جنگ اسرائیل علیرغم شرکت بزرگترین ملت و کشور عربی یعنی مصر، همزمان با آن سوریه و اردن هاشمی و لبنان بعلاوه همه سازمانهای چپ و راست ملت فلسطین فاتح بوده است. از طرفی دیگر هر دو ملت فلسطین و اسرائیل جنگهای چریکی بر علیه یکدیگر را نیز تجربه نموده اند و خوشبختانه هر دو نیز با درکی سیاسی گاها اجباری دریافتند که باید چنین شیوه مبارزه ای را کنار بگذارند . در پس همه این حوادث جنگی، ایالات متحده آمریکا پشتیبانه نهائی و بدون قید و شرط دولتهای اسرائیل بوده است . بطوریکه چتر هوائی آمریکا در هر سه نبرد بر علیه اعراب و در دفاع از اسرائیل بسوی آسمان تل آیو باز بوده است . آمریکا و تمامی دولتهای آن از هر دو حزب حاکم بلااستثنا تمامی قطع نامه های جهانی سازمان ملل را بر علیه اسرائیل وتو نموده و از آن دفاع مستقیم بعمل آورده اند. در دفاع نهائی از دولت اسرائیل تقریبا تمامی دول مغرب زمین از فرانسه و آلمان گرفته تا ایتالیا و کانادا متفقا عمل نموده اند. چنین دفاعی همه جانبه از اسرائیل با توجه به رسمیت شناختن آن از طرف سازمان ملل به هر انسان سیاسی واقع بینی میفهماند که عدم برسمیت شناختن آن از ناپختگی .دگم اندیشی و بی تجربگی سیاسی خصم آن ناشی میشود.
خارج از مسئله دفاع سیاسی کشورهای غربی و در رآس آن آمریکا از اسرائیل باید در نظر داشت که منافع سرمایه جهانی بدلیل نقش جهانی سرمایه داران یهود در اقتصاد بین المللی با دفاع از دولت و ملت اسرائیل در قبال فلسطینیها که از حمایت همه کشورهای عربی بلحاظ ملی و مذهبی گره خورده است. تا آنجا که گاها جنگ میان این دو ملت را جنگ اعراب و اسرائیل مینامند. این نامگذاری نیز با توجه به خضور عملی ارتش دولتهای مصر، اردن سوریه و لبنان با حمایتهای مالی عربستان سعودی از فلسطینیها یک نامگذاری انتزاعی و سیاسی نیست .
دیگر احتیاجی به مقاله نویسی و اثبات قلمی و کتابی هیچ فرد و دولتی ندارد . این مسئله را امروز سر سخترین دولتهای عربی نظیر مصر اردن و سوریه نیز پزیرفته اند .پزیرش آن بر از طرف اساس مصوبات نشست نروژ سازمان آزادیبخش فلسطین دیگر جائی برای مناقشه برای هیچ گروهی در میان فلسطینیان باقی نگذاشته است.
اینکه دستجاتی نظیر حماس و حزب الله با تاثیر گرفتن از دولتهای بیگانه ای در حارج از مرزهای فلسطین نظیر ایران و سوریه دولت اسرائیل را برسمیت نمیشناسند آنقدر ضعیف و بدور از منطق سیاسی است که قابلیت طرح ندارد .
حوادث عملی دولت امریکا در قبال یازده سپتامبر، موجبات تغیر سیاست خاورمیانه فراهم آورد. بطوریکه خود امریکائیها معترف شدند که حمایتهای یکجانبه آنها از اسرائیل موجبات عداوت کینه توزانه ملل عرب را باعث گردیده و پس از آن فشارهائی بر دولتهای اسرائیل تحمیل نمودند. در اینجا شاید این سوال پیش بیاید که آیا تغییر چنین روشی در سیاست خاورمیانه ای آمریکا در قبال فلسطینیها و اسرائیلیان بطور مساوی و کاملا حق طلبانه بوده است؟
به نظر ما پاسخ به چنین سئوالی میتواند درک ما را از فهم سیاسی پاسخ دهنده نسبت به مسئله:
(نقش اساسی سرمایه داری در صنایع جنگی و تسلیحاتی) در بخش دولتی و خصوصی آن هدایتگری سیاست جهانی و در امر صلح جهانی نشان دهد .
اگر میپذیریم که تجارت سرمایه داری نظامی و تولیدات جنگی در بازار جهانی هنوز هم یکی از سودآورترین تجارتهای بین المللی است . و نیزاگر میپذیریم که دولت آمریکا در راس با نظام فرانسه و انگلیس از عمده ترین فروشندگان تسلیحات جنگی در جهان محسوب میشوند . باید این پرسش را نیز همزمان مطرح نمائیم که خریداران جهانی چنین تسلیحاتی در میان کدام دول قرار دارند؟ و البته قبل از هر پاسخی دراین زمینه باید بدانیم که تولیدگران عمده تسلیحات جنگی هر سال در رقابت با حریفان تجاری خود مجبور به ایجاد انواع برتر و بهتری از تسمیحات جدید میباشد. از طرفی دیگر پرداخت هزینه کارگران متمدن و با سواد اروپائی دارای اتحادیه های صنفی و تامین سود آوریهای لازم . تولیدگران دولتی و صاحبان سرمایه تسلیحاتی را وا میدارد تا خریدارانی را نیز اگر شده بیافرینند تا به هر دو خواست خویش دست یابند .
بنظر ما در پاسخگوئی به چنین مطالب عمده و اساسی ای است که از شعار دهندگان (لونگ لیو اسرائیل) و نیز از حمایت کنندگان افراطی دفاع از آمریکای نوین پرسید، آیا پاسخی در رد اینواقعیات دارند .
دوستان مدافع چنین سیاست های دربستی از امریکا و اسرائیل هر گز از خود پرسیده اند که چرا باید مدافعان جدی صلح در میان هر دو ملت عرب و اسرائیل مانند انور سادات و اسحاق رابین ترورشوند.
آیا این دوستان راه اندازی جنگها در ایران ,عراق و افعانستان و اکثر نقاط کشورهای دیگر عقب مانده جهان نظیر کشورهای افریقائی را صرفا سیاسی داشته و آنها را بدور از سیاست گذاری,آ زمایش تسلیحاتی و نهایتا به فروش رساندن انها نمیدانند؟ و اگر چنین است؟ ایا نمیپذیرند که این دولتها و سرمایه داران عمده تسلیحاتی. متحدی بهتر از اسرائیل آنهم در دل بازاری که مشتریان خرید اسلحه در آنجا قرار دارند،.نمیتوانند داشته باشند؟
به نظر ما منطق کسانی که در این شرایط از وضعیت جهانی و سیاستهای موجود
افراطی دولتهای اسرائیل شعار لونگ لیو اسرائیل(زندة باد اسرائیل) را سرمیدهند, آن روی سکه جمهوری اسلامیست که شعار مرگ بر اسرائیل را پیش میبرد, نه هر دوی آن دو بدور از واقعیات عینی و سیاسی جهان امروزاند .
به نظر ما واقعیت رئالیستی و آرمانی فرزندان دو برادر تاریخی(اسحاق و اسماعیل) این است که آنها جعرافیائی آنچنان مناسب و بزرگی برای گزراندن حیاتی مشترک درین جهان را دارند بشرطی که اسرائیلیان ار منطق اسحاق رابین و حز ب سوسیالیستی و کارگری دولت خود دفاع نموده و فلسطینیان نیز از منطق الفتح و احزاب سوسیالیستی خود بهره گیرند.
آری آنها از چنان سرزمینی برحوردارند که هم از نطر وسعت و هم از لحاظ منابع طبیعی و سوق الجیشی میتوانند در دو کشور مستقل زندگی نمایند. به شرطی که از طرح صد در صد غلط حاکمیت مذهبی و یا عمده کردن مسائل مذهبی صرفنظر نمایند. و نیز به قول ساعر:
اگر غم نا ن فروشندگان اسلحه دول بزرگ اجازه دهد.
اما آنچه که مربوط به حوادث جدید سرباز گیری فلسطینیان و حملات اسرائیلیهاست:
درین باره واقعیت مسلم این است که انتخابات جدید فلسطینیها و به حاکمیت رساندن حماس در آن از نظر ذهنی و سیاسی بازگشتی به عقب و قهقرائی بود. افراطی ترین جناح فلسطینیان در تعصبات دینی و مذهبی روی کار آمدند که خود کپی دیگری از جمهوری اسلامی ایران میباشد. و این نه تنها به طبع اسرائیلیان نیست که خارج از علاقه و خواست مردم و همه احزاب مترقی فلسطین بود. سیاستمداران مذهبی حماس هنوز نتوانسته اند حود را در قبال مصوبات پزیرفته شده بین ا لمللی نشست نروژهماهنگ سازند که در آن فلسطینیان کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته اند.
این بدان معنی است که عملا هیچ دولتی در فلسطین بدون به رسمیت شناختن اسرائیل نمیتواند مورد پزیرش جهان قرار گیرد..درست به همین دلیل استکه تمامی کشورهای جهان غیر مسلمان بلافاصله کمکهای مادی و مالی خود را از مردم و دولت محمود عباس را قطع نمودند. چنین دولتی مسلما نمیتواند مورد تائید جهان قرار گیرد ولو اینکه رای تمام فلسطینیان را داسته باشد.
ترور.آدم ربائی. سیاست انتهاری مجدد توسط حماس بنیاد نهاده شد.در حالیکه اعمال چنین روشهای در مناطق ترکیبی عرب و اسرائیلیان از طرف دولت گذشته محمود عباس مردود اعلام گردیده بود .
به نظر ما واقعیات سیاسی جهان بویژه درین دو دهه بخوبی نشان دادند که پیشبرد مبارزات ملی و میهنی فقط و فقط از طریق مبارزات سیاسی و با استفاده از اهرم دموکراسی میسر است و بس . مبارزات مردم افریقای جنوبی و اروپای شرقی و سایر نقاط جهان مصداق عینی و زنده چنین استدلالی است . که خوشبختانه نیروهای مترقی فلسطینیان و الفتح بدان دست یافته اند.
حماسی ها نیز باید پس ازگذشت پنجاه سال مبارزات ساسی پی در پی و پس از گذشت سه جنگ بزرگ که تقریبا همه کشورهای بزرگ عربی در آن شرکت داشته اند اینک بخوبی درک نمایند که سیاستی به جز سیاست اعلام و اعمال شده الفتح در شرایط نوین و موجود به پیروزی منتهی نخواهد شد. آنها باید درک کنند که به کار گیری قوانین بین المللی و از طریق مصوبات سازمان ملل و حقوق بشر و اتحاذ سیاست های اصولی است که میتوانند پشتیبانی جهانی را با خود داشته باشند .
شعار چنین پیروزی ای که مضمون آن محو اسرائیل از کره زمین باشد همان شعار ملایان حاکم بر ایران است که راه کربلا از فلسطین اشغالی است که به نوشیدن جام زهر انجامید
: اما آنچه مربوط به حوادث جدید گروگان گیری حماسی ها و حملات وحشیانه اسرائیلی هاست:
جبهه متحد(جمهوری خواهان) بلوچستان ایران خارج از هر گونه تنگ نطری نژادی و مذهبی به حق حاکمیت سیاسی ملت فلسطین و اسرائیل هر دو باورمند بوده و حقوق یکسان قائل است .اما درین رابطه چنین میاندیشیم که ملت فلسطین باید با نگاه و در نطر داشت منافع قدرتهای جهان که میتواند سیاستی اصولی و جهان پسند را بنیان نهد.
ترور،کشتار انتهاری، بیگناهان اسرائیلی در مدارس و اتوبوسها همان شیوهای است که سالها به کار گرفته شده . اینک عملا مردود دانسته شده اند و همچنین ترور رهبران حماس به دست اسرائیلیان یک عمل وحشیانه و غیر انسانی است.
عاملین چنین روشهائی حود به نیکی میدانند که نخستین ضرر آن از دست دادن حمایت معنوی جهان متمدن است. ما نیزمسلما چنین شیوهائی را مردود میدانیم. چه آن را یک سازمان بلوچی انجام دهد و یا عربی و انگلیسی.
اما از آنجا که دولت اسرائیل خارج ازرعایت موازین بین المللی و رعایت حق و حقوق دیگرملل .انتقام گناه کرده بلخی را از نیشابوری میگیرد و پاسخ گروگانگیری حزب اللهی های دستور گرفته از ایران را از ملت فلسطین و دولت لبنان میگیرد. عملی است که هر عقل سلیمی آنرا محکوم میکند. و در این رابطه به نظر ما محکومیت سازمان ملل از آن برای جهان کافیست.ولو آنکه کار حماسی ها موجب از دست دادن محکومیت اسرائیل درین عملیات از دولتها و کشورهائی شد که با اسرائیل منافع استراتژیکی و مشترکی دارند.
بمباران لبنان و اکثر شهرهای بیدفاع فلسطینی . بمدت بیش از یک هفته آ نهم بخاطر دو سرباز بگروگان گرفته در حالیکه اسرائیل بیش از ده هزار فلسطینی را در زندانهای خود دارد کاریست بسیار شرم آور و ضد بشری. درست به همین خاطرنیز سازمان ملل بعنوان تنها مرجع جهانی حق از باطل دولت اسرائیل را محکوم و دستور به قطع عملیات نظامی را از جانب هر دو طرف خواستار میباشد.
اگر ملت فلسطین برای بدست آوردن حقوق سیاسی خود سالهاست که در عذابی جهنمی بسر میبرند و چنین وضعیتی مسلما برای هر انسان سالمی دردناک میباشد. باید بعنوان یک انسان آزاده و بیطرف این را نیز در نظر بگیریم که هیچ شهروندی اسرائیلی درین سالها شب را بدون ترس از مرگ به صبح نرسانده است. و این هر دو برای ما دردناک بوده و هست.
در نگاه ما نخست همه انسا نیم قبل از آنکه بلوچ.فلسطینی.اسرائیلی..مسلمان یا یهودی باشیم.
در این رابطه پاره ای از دوستان تا به منافع ملی خود می اندیشند.گاه منافع سیاسی و ملی دیگر ملل را از یاد میبرند و از کلمه هائی نطیر به ما چی و.....استفاده نموده و یا میگویند جنگ فلان ملت بر علیه دیگری چه ربطی به ملت بلوچ دارد؟
نه دوستان! جنگی در ابعاد یک منطقه وسیع از جهان که چندین بار جهانی را با خطر یک جنگ عالمسوز مواجه نموده است نمیتواند در ملت بلوچ بی ربط باشد.
از نگاه انسانی و سیاسی ما . اگر قرار باشد تامین منافع ملی ملت بلوچ به آنجائی کشیده شود که سر نوشت دیگر مردم و ملتها را حتی در صورت ظلم و تجاوز آشکار نادیده به گیرد هر گز معنای آزادی و استقلال را درک نکرده و در بند حبس ا ین روحیه حیوانی بسر خواهد برد.
در چنین صورتی دولتزنان و دولت مردان جامه ما نیز تبدیل به آن دسته از دولتمردان امروزی اسرائیلی خواهند شد که با داشتن بیش از ده هزار زندانی فلسطینی ، به خاطر دو اسیر خود تمامی فلسطین و شهروندان بیگناه حتی کشوری دیگر را بمباران هوائی نماید.
ما در چنین حالتی با گاندی بزرگ همراه و همدل حواهیم بود که در پاسخ انتقام گیری هندیان، روز کشتار آ نها توسط ژنرا ل ا نگلیسی گفت:
اگر معنای آ زادی، انتقام و خون و بیطرفی به سرنوشت دیگران است؟ همان بهتر که هنوز در بند انگلیسی ها باشیم.
جبهه متحد بلوچستان(جمهوری خواهان) ضمن اعتقاد داشتن حق حاکمیت هر دو ملت فلسطین و اسرائیل آدم ربائی و گروگانگیری حزب الله را محکوم و مردود دانسته و شدیدا از حملات انتقامجویانه دولت اسرائیل بیزاری جسته دولت و ارتش آنرا در اعمال چنین وحشیگری و خشونتی بر علیه مردم فلسطین و کشور لبنان محکوم مینماید.
جبهه متحدبلوچستان-ایران (جمهوریخواهان)
عبدالخالق بارانزهي
روزنامه نگار و دانشجوی دوره لیسانس مدیریت بازرگانی
دو هزار سال پيش سيسرون نوشت: "يك جامعهی سياسی حقيقی متضمن حضور مردم است."هرچه آزادی گسترش يابد، سياست معنای مردمیتری به خود میگيرد و با گسترش فرهنگ آزادیخواهی، هماهنگی ميان قدرت، قانون و حقوق شهروندی افزون میشود. اهميت آزادی سياسی، همچنانكه كارل ياسپرس تصريح كرده، در اين است كه "همهی آزادیهای ديگر را تامين میكند. آزادی سياسی در آن واحد دارای دو جنبه توامان است. اشتياق برای آزادی و بصيرت نسبت به هدفها."آزادی سياسی مهمترين شرط سياسی شدن حوزهی عمومی است. هدف نيروهای آزادی ستيز، سياست زدايی از حوزهی عمومی و اختلال در روند روشنگری افكار عمومی است. پافشاری اكيد آنها بر سانسور مطبوعات و يا در انحصارگرفتن تريبونهای اطلاع رسانی، بيانگر اين حقيقت است كه سياست يك مفهوم وجودی در واقعيت زندگی روزمره مردم است. سياست، البته نه هدف جامعهی انسانی اما پايهی زندگی انسانهاست. سياسی شدن حوزهی عمومی محصول نقد روشنگری است. شك و نقد در باروری منطق و ذهنيت عمومی نقشی انكارناپذير دارد. هدف مقدم، نقد روشنگرانه افسونزدايی از "تقدس مذهب و شكوه قدرت" است. ترديد در فرهمندی مقام پيشوا و رهبر، نخستين ثمرهی نقد روشنگرانه است. نقد و آزادی پيوندی نهادين دارند. آزادی چه در نفی (نفی هرگونه محدوديت از جانب غير) و چه در وجه اثباتی آن (حق انتخاب آنچه خواستنی است) در گروی نقد است. نقد، آزادی را از تقيد ارزش های تحميلی بازمیدارد و آن را جولانگه همهی ارزشها میكند. وظيفه نقد، روشنگری مستمر افكار عمومی و تقويت روند شكلگيری ارادهی سياسی معطوف به آزادی است. مشروط شدن قدرت سياسی توسط قانون، كسب بينش نسبت به ضرورتها و اراده معطوف به آزادی، عناصر اصلی شكل دهندهی مفهوم آزادی سياسیاند. از ميان اين سه ركن، نقش عنصر ارادی از همه بارزتر است. به تعبير كانت: "آزادی ميراث طبيعی انسان نيست، بايد آن را پديد آورد."پرسش افلاطونی "چه كسی بايد حكومت كند؟" را كارل پوپر اينگونه تجديد طرح میكند:"حكومت چگونه بايد شكل بگيرد تا بتوان حاكم بد را بدون خشونت و خونريزی بركنار كرد؟" پوپر بيشتر بر ضرورت جابجايی مسالمتآميز قدرت تاكيد دارد تا بر چگونگی حكومت كردن. چگونگی جابجايی قدرت سياسی بیشك مهمتر از نفس جابجايی قدرت است، اما مهمتر از چگونگی اين تغيير، معيارهای حكومت كردن است.توسيديد در كتاب "تاريخ جنگ پلوپونزی" نوشت: هر چند شمار اندكی از مردم قادر به سياستگذاری هستند، اما همگان می توانند دربارهی آن قضاوت كنند.كارل پوپر میافزايد: "ما همگی نمیتوانيم زمام امور را در دست داشته باشيم، بلكه میتوانيم در قضاوت درخصوص نحوهی عملكرد حكومت مشاركت كنيم... روز انتخابات، نه روز مشروعيت بخشيدن به حكومت جديد، بلكه روز قضاوت ما (با رأیمان) درمورد حكومت پيشين است... اين تفاوت ميان دموكراسی به عنوان حكومت عامه و دموكراسی به عنوان قضاوت عامه، صرفا يك تفاوت لفظی نيست." به زعم پوپر، واقعيت سياسی حكم میكند كه دموكراسی را نه حكومت، بلكه قضاوت عامه بدانيم. دموكراسی اقتضا میكند كه اين قضاوت، حتیالمقدور كارشناسانه و متكی به فرهنگ سياسی تربيت يافتهای باشد. دربارهی چند و چون اين قدرت، پوپر كم و بيش همانند طرفداران اصالت فرد، گرايش به "حكومت كمينه" دارد. بدين معنا كه به حكومت ـ در هر حال ـ نياز داريم، اما كمترين مقدار ممكن از تحكم آن را میخواهيم. به تاكيد فرانتس نويمن: "نكتهای كه خدمت جاودان انديشهی سياسی مبتنی بر اصالت فرد بوده است، اين است كه حكومت به هر شكلی كه باشد، بازهم قدرت سياسی هميشه تا حدودی بيگانگی خود را (نسبت به مردم) حفظ خواهد كرد... اما دموكراسی، بيگانگی قدرت سياسی را به حداقل میرساند و امكانی نيز برای پديدآوردن توازنی منصفانه ميان منافع فرد و مصالح دولت ايجاد میكند."بهرحال وقتی كه بحث بر سر چند و چون غايات سياسی و بهترين اشكال حكومت و ادارهی جامعه پيش میآيد، بر يك نكتهی اساسی بايد تاكيد كرد و آن چگونگی كارآيی بخشيدن به قضاوت عامه از طريق تقويت تدريجی نقش كارشناسانهی اين "قضاوت" است. آنچه كارل پوپر بر آن تاكيد دارد: "مهندس اجتماعی تدريجی" است. اين عامل اساساً به نقش بخش سياستگذار جامعه برمیگردد. اما بدون تقويت نقش قوهی قضاوت عامه از طريق استحكام نهادهای مدنی (مستقل از دولت) و تقويت حقوق فردی شهروندان (مستقل از دولت و نهادهای مدنی)، بيگانگی ميان مردم و حكومت كاهش نخواهد يافت. در هر حال يكی از مهمترين ساختكارهائ مشروط كنندهی قدرت، نقد روشنگرانهی معطوف به علل اين بيگانگی است. اين نقد بايد برلزوم سياستورزی عامهی مردم پای فشارد و دربارهی ضرورت دفاع از حقوق نهادهای مدنی در استقلال از دولت و نيز دفاع از حقوق فردی افراد جامعه چه در برابر قدرت دولت و چه در برابر نهادهای حوزهی عمومی، روشنگری كند.بسياری سياست را در مبارزه برای كسب قدرت سياسی و حفظ آن، خلاصه میكنند. اين تعبير عمدتاً از تعاريف گذشته بويژه از پيشاهنگ علم سياست ماكياولی سرچشمه میگيرد. اما همچنانكه نويمن میگويد: "روانشناسی قدرت در سياست عامل تعيينكننده نيست، سياست، محدود به پيكار گروهها با يكديگر برای كسب قدرت نيست، بلكه كوششی است برای اينكه هر كس جهان را در قالب ذهنيت خويش شكل دهد و ديدگاه خويش را بر آن نقش كند... سياست، هم پيكار انديشههاست و هم تنازع نيروها."اگر گسترهی مفهوم سياست را فراتر از مشغلهی سياستمداران و احزاب و نيروهای سياسی درگير با يكديگر ببينيم، در آن صورت، به پرسشی پايهایتر میرسيم: "چه كسی برای من تصميم میگيرد؟" اين گرهیترين مساله سياست است. اين، مشغلهی ذهنی هر شهروند سياستورز است، هر آنكسی كه میانديشد.قضاوت من چيست؟ ذهنيت و ارادهی من در كجای اين سناريوی اجتماعی جای دارد؟ نقش من در اين كمدی ـ درام عمومی چيست؟ حرف مرا چه كسی و چگونه میتواند يا میخواهد بزند؟سياستورزی، تمرين توان داوری در چند و چون سياست است. و اين میتواند و بايد امر عامهی مردم باشد. هركس كم و بيش منفعت و مصلحت خود را میشناسد، اما شناخت دورنمای سياسی اين منافع، يعنی آنجا كه سياست بمثابهی اقتصاد تمركزيافته، موضوعيت میيابد، نيازمند درك سياسی است. و اين خود مستلزم سياستورزی و تمرين تفكر و كنش سياسی است. تقويت انگيزهی سياسی عامهی مردم درگرو توجه دادن آنها به سياست، بمثابه يك امر وجودی و پرهيزناپذير در حيات روزمرهی انسان اجتماعی است. مبارزه با دو افراط و تفريط رايج در ميان سياستورزان حرفهای و عامه مردم ضروريست. يعنی مبارزه با سياستزدگی عمومی (پان پوليتيكانيسم) كه راه حل همهی مشكلات جامعه را در سياست میجويد و سياستگريزی كه با امتناع از ارائه نظر و رأی و بیتوجهی به سرنوشت خود، به جامعه آسيب میزند. پرمدعايی از يكسو و كرختی و عدم حساسيت از سوی ديگر، مفهوم مبارزهی سياسی را مخدوش میكنند. بيماری سياستزدگی عمدتا گريبانگير سياستمداران و كارگزاران سياسی حرفهايست. آنها آمادهاند به هر مساله اقتصادی، فلسفی، هنری، روانشناختی، زيبايیشناختی و اخلاقی پاسخ سياسی بدهند. همهی ابعاد زندگی اجتماعی و فردی را در منشور سياست بنگرند و سياست را از فرط كاربست، ملالآور كنند. سياستزدگی گذشته از سياستمداران، در تودهی مردم نيز میتواند بصورت مقطعی و گذرا، در فضای معينی بمثابه يك تب سياسی نمود پيدا كند.سياستگريزی و سياستپرهيزی، در عامهی مردم عمدتاً از بيگانگی با دولت ناشی میشود اما خاستگاه آن در روشنفكران میتواند گرايشی عرفانی باشد يا يك تجربه سياسی شكست خورده و يا اساساً درك نادرست از مفهوم قدرت سياسی. نظری در تاريخ انديشههای سياسی وجود داشته و دارد كه: سياست چيزی جز شر نيست و قدرت سياسی منشا و مقصدش مذموم است. نتيجهی تبعی اين نوع نگرش در زندگی میتواند يا پيروی كامل از قدرت سياسی و تسليم به آن باشد، و يا ضديت و بيگانگی كامل با آن.از نظر آنارشيستها، قدرت سياسی بد است و جامعه خوب. در مقابل، استوارت ميل خطری را كه توسط اكثريت جامعه، آزادی فرد را تهديد میكند، هشدار میدهد. طرفداران بينش عرفانی كه اصل زندگی را بر فنا مینهند، سياست را كه متكی بر بقا و ضرورت بهكرد آنست، بلاموضوع میدانند. سياستگريزی و فراتر از آن سياستستيزی، امكان غيرسياسی شدن عرصهی عمومی را تشديد میكند. اين نگرش به لحاظ اخلاقی نيز قابل دفاع نيست و بيانگر عدم احساس مسؤليت است و در عمل آب به آسياب عوامفريبان میريزد. تودههای غيرسياسی، خطر تسلط قدرت غير منتخب را افزايش میدهند. آگاهی سياسی مستلزم سياستورزی است. از اين رهگذر است كه تودهی مردم به حقوق شهروندی خويش و نيز مسؤليتپذيری قانونی خود پی میبرند. آموزش سياسی نيازمند آشنايی با حقوق طبيعی (حقوق فردی هر انسان بمثابه عضو جامعه مدنی) و حقوق شهروندی (حقوق انسان به مثابه عضو جامعه سياسی) است.در فرهنگ سياسی جامعهی ما مفاهيمی چون حقوق شهروندی و حاكميت قانون، مفاهيمی نامانوساند. ثقل چشمگير مفاهيم سلبی در سنت حقوقی ما يكی از موانع اصلی ديرآشنايی ما با اين ضروريات فرهنگ سياسی است. هنوز در عرف سياسی ما مفاهيمی چون قدرت، قانون و آزادی مقولاتی ناهمساز و حتی در بهترين حالت سست پيوندند. هنوز قدرت، تداعی كنندهی ارعاب است، قانون در حفظ وضع موجود خلاصه میشود و آزادی مقولهای آرمانی است. كارل ياسپرس در خصوص ضرورت تناسب ميان اين سه مقوله مینويسد: "در عمل آزادی و قانون بايد دست در دست يكديگر پيش بروند. دولت بايد بمنظور جلوگيری از سوء استفاده از آزادی، قدرت داشته باشد... قانون و آزادی بدون قدرت به معنای هرج و مرج است. قانون و قدرت منهای آزادی مساوی با استبداد است. قدرت بدون آزادی و قانون، صفت بربريت است." نقد آزادانهی مفاهيم قدرت و قانون، شرط نخست در فراهم كردن امكانات اين سازگاری است. سنجشگری و نقد آزادانه قدرت موجب میشود كه "اقتدار سنتی" و يا "اقتدار فرهی" رهبران جای خود را به "اقتدار حقوقی" منبعث از اراده و رای مردم بدهد. امكان نقد قانون، دامنهی مسؤليت سياسی شهروندان را افزايش می دهد. نقد قانون، عرصه را بر نقض قانون تنگ میكند. هر فرد بايد بجای پذيرش ارزشهای تحميلی ديگران، مهر و نشان ارزشهای خود را بزند. هر نسل بايد بجای پذيرش هنجارها و قوانين نسل های پيشين، ارزش ها و هنجارهای زمان خود را برگزيند. بقول ماكس وبر "شأن آدمی در انتخاب ارزشهايی است كه با آنها زندگی میكند." با انقلاب مشروطه برای نخستين بار در تاريخ ايران، قانون، قدرت را مشروط كرد و آزادی نيز در چارچوب تفسيرهای موردی قانون، موضوعيت يافت...
Sunday, July 23, 2006
نمايشگاه اينترنتی کميسيون بانوان انجمن جوانان صدای عدالت
کمیسیون بانوان انجمن جوانان صدای عدالت به زودی نمایشگاه آثار وصنایع دستی بانوان عضو خود را به صورت اینترنتی برگزار می نماید . در این نمایشگاه که به صورت اینترنتی در وبلاگ؛ آثار وصنایع دستی به نمایش گذاشته می شوند هر بار یکی از محصولات در نمونه های مختلف به نمایش گذاشته می شود . وقرار است به زودی فاز اول این نمایشگاه در همین وبلاگ به نمایش گذاشته شود . کمیسیون بانوان همچنین از تمامی بانوان خواست با نقطه نظرات وپیشنهادات خود در هرچه بهتر برگزار کردن این نمایشگاه به کمیسیون یاری رسانند
پاکستان ميگويد پنجاه و هشت افغان دستگير شده دربلوچستان را اخراج کرده است
23/07/2006
مقامات پاکستانی ميگويند پنجاه و هشت تبعه افغانستان را ، که هفته گذشته در بلوچستان به ظّن ارتباط با طالبان دستگير شده بودند، اخراج کرده اند. اين گروه جزو بيش از دويست تبعه افغانستان هستند که در حملاتی در کويته ، دستگير شدند.
پاکستان در چارچوب برنامه ای گسترده تر در تعقيب افغان هائی است که بطور غير قانونی در آن کشور هستند.
پليس ميگويد يک فرمانده سابق طالبان، و چند طلبه حوزه های اسلامی محل نيز نيز جزو دستگير شدگان اند.
حملات هفته گذشته در پی فشارهای دولت افغانستان، نيروهای ائتلاف تحت رهبری آمريکا و صلحبانان ناتو در افغانستان به پاکستان انجام گرفت که ميخواهند پاکستان عليه بقايای طالبان پنهان شده در آن کشور، اقداماتی قاطع انجام دهد.
Saturday, July 22, 2006
The World Sindhi Institute
July 21, 2006
Press Release
World Sindhi Institute Deeply Concerned by Dawn Report
Report makes Spurious Claims Concerning WSI Activities
Washington, DC—The President and Board of Directors of the World Sindhi Institute have expressed serious concern at a news report printed in the Dawn newspaper on Thursday, July 20, 2006. According to this article, an anonymous Pakistan government official of an unnamed department claims that the World Sindhi Institute finances terrorist organizations in Balochistan and Sindh.
The World Sindhi Institute was established in 1997 as a non-profit organization to promote human rights in the Sindh province of southeast Pakistan through non-violent means. WSI brings together Sindhis of all religious and geographical backgrounds and their supporters in a proactive, progressive movement whose purpose is to inform others of the human rights and environmental atrocities occurring in Sindh. WSI initiates and welcomes collaborative projects with other governmental and non-governmental organizations and individuals seeking positive, nonviolent change in South Asia and elsewhere.
Over the last 9 years, the World Sindhi Institute has shown dedication to the democratic, social, and economic best interests of Pakistan. Among its activities are cultural and educational programs to maintain awareness of Sindhis abroad concerning the social, economic, and cultural issues in Sindh. Mr. Munawar Laghari, Executive Director of the World Sindhi Institute, notes that, “It is precisely this kind of discrimination and disinformation that further alienates Sindhis from Islamabad.”
WSI calls upon the government of Pakistan to stop human rights violations and disappearances in Sindh rather than to label those who raise their voices against these human rights violations as terrorists or separatists. Instead of issuing an irresponsible statement, the government should engage in dialogue with Sindhis to understand the extent and seriousness of the deprivation of the people and so that Sindh and Sindhis have an attempt to redress this deprivation. WSI condemns these tactics as attempts to malign its activities and programs by misguiding the public through statements designed to confuse opposition to military rule.
For more information, please contact Caprill Hacker or Yelena Rubanovich at 202-223-1777 or via e-mail at wsihq@worldsindhi.org. You may also visit www.worldsindhi.org for more information.
Through nonviolent means, The World Sindhi Institute works relentlessly for universal human rights and humanitarian law for the Sindhis of Sindh, in southeastern Pakistan
Friday, July 21, 2006
اکبر تک دهقان
31 مرداد 1384- 22 ژوئیه 2006
لبنان در دهمین روز تجاوز جنایتکارانه ارتش اسرائیل، همچنان مورد اصابت بمب و موشک و توپ باران قرار گرفت. بگفته یکی از مقامات این کشور، تا امروز بیش از 300 نفر از مردم غیرنظامی، قربانی توحش ارتش اسرائیل شده اند. از سوی دیگر ارتش مهاجم نیز، مردم جنوب لبنان را به تخلیه کامل این منطقه فراخوانده است. این درحالی است که منابع متعددی از جمله اسرائیلی، از ضرورت و احتمال حمله گسترده زمینی آتی به جنوب لبنان، برای تسویه حساب کامل با جریان حزب الله، سخن میگویند.
نخست وزیر اسرائیل در آخرین اظهار نظر پیرامون جنگ کنونی، بازهم تصویری واقعی تر از اوضاع و دلایل شروع جنگ بدست داد. بگفته او، سران بسیاری از کشورها، از جمله در میان کشورهای عربی، برای انجام و ادامه تهاجم کنونی علیه حزب الله، به دولت اسرائیل "چراغ سبز" داده اند. این احتمال از سوی دیگر نیز تأیید میشود، از آنجا که تلاش برای برگزاری اجلاس فوق العاده سران کشورهای عربی، با شکست مواجه شده است. مخالفت برخی " اعضای مهم " با حملات موشکی حزب الله به اسرائیل، دلیل شکست فراخوان این کنفرانس، اعلام گردیده است. در لبنان نیز، مخالفتهای عمومی علیه حزب الله گسترش یافته، از سوی مفسرین و نماینده گان احزاب سیاسی، این جریان، مسئول به خطر افتادن کشور و مردم معرفی شده است. به این ترتیب روشن است، جریان حزب الله آشکارا از همه طرف مورد تهاجم است و این نه صرفاً از اهمیت این جریان، بلکه از نقش رژیم حامی آن یعنی رژیم اسلامی در ایران ناشی شده، با تلاشهای آن در رقابتهای منطقه ای تا مرز " محو اسرائیل از روی نقشه جهان"، در ارتباط قرار دارد.
دولت اسرائیل، تهاجم کنونی را نه فقط به فرصتی برای نابودی نیروی نظامی وابسته به حریف منطقه ای خود، رژیم اسلامی، بلکه به امکانی برای التیام بخشیدن به زخم ناشی از تبلیغات ضد یهودی رژیم اسلامی نیز، مبدل ساخته است. تبلیغات احمدی نژاد برای دولت و جامعه اسرائیل تنها یک تهدید نظامی نبوده، بلکه با انکار هولوکاست و خواست نابودی این کشور، یک تحقیر ملی علنی و حکم نمک پاشیدن بر زخم مردمی را داشت، که کابوس کشتار یهودیان در جنگ دوم، هسته اصلی خود-آگاهی ملی آنان را تشکیل داده است. دولت جنایتکار اسرائیل از این برخورد آشکارا فاشیستی احمدی نژاد، سرمایه ای اخلاقی و سیاسی برای خود ساخته، جنایت کنونی علیه مردم بی دفاع لبنان و فلسطین را توجیه میکند. با اطمینان میتوان ادعا نمود، " چراغ سبز " کنونی برای آدم کشی در لبنان و فلسطین، تا حد معینی به موضوع تبلغیات ضد یهودی رژیم اسلامی بر میگردد.
بحران کنونی خاورمیانه، مستقیماً به مردم و سرنوشت جنبشهای اجتماعی در ایران مربوط است. جنگ کنونی در لبنان، نتیجه منطقی رقابتهای ارتجاعی رژیم اسلامی، دولت اسرائیل و امپریالیسم آمریکا است. از این رو نتایج آن نیز، بحران هسته ای رژیم اسلامی را شدت بخشیده، جریانات جنگ طلب در هر دو طرف این کشمکش را تقویت خواهد کرد؛ بویژه اینکه، بدون هیچ تردیدی، بازنده سیاسی جنگ کنونی، رژیم اسلامی است؛ هر چند قرائن موجود، از شکل گیری تصور آتی قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای مبنی بر تسریع عقب نشینی کامل رژیم در مسئله هسته ای، پس از پایان این جنگ، حکایت میکنند. اما این فرضیه، هنوز نیاز این رژیم جنایتکار به بقای خود به هر بهایی را، در محاسبات خود وارد نمیکند.
تهاجم نظامی اسرائیل، زندگی صدها هزار نفر از مردم لبنان و فلسطین را به نابودی سوق میدهد، در همان حال تضادهای منطقه ای را دامن زده، زندگی میلیونها نفر مردم ایران را هم، با خطرات بزرگتری مواجه خواهد ساخت.
*** *** ***
www.j-shoraii.blogspot.com damawand58@yahoo.com
شخصیتهای صلح جو
می نویسد "در حماسه بلوچی اشخاصی وجود دارند که بر خلاف اطرافیان آتشین مزاج و تند خویشان دارای روحیات ملایم و صفاتی پسندیده هستند. آنان همیشه می کوشند تا از بروز اختلاف و شروع جنگ میان قبایل جلوگیری کنند. هرچند که دراین راه توفیق نمی یابند چون بنا به تقدیر روی دادن حوادثی چون جنگ و خونریزی اجتناب ناپذیر است . این افراد می توانند از سرداران جنگجو و یا ...
این افراد می توانند از سرداران جنگجو و یا پیران اهل طریقت باشند. در برخوردشان هم با سرداران از آنان انتقاد می کنند و در مواردی به نفرین سردار جنگجویی که حاضر به ترک میدان نبرد و خونریزی نمی شود ، می پردازند.
از مهمترین شخصیتهای میانجیگر و صلح جو در حماسه بلوچی باید از بی بگر خواهر زاده چاکر یاد کرد که در عین حال هم شاعر است وهم پهلوانی قابل . لازم به یادآوری است که در منظومه چاکر و گوهرام ، شولان که در مکران رایج است ، این شخصیت جای خود را به میران خواهر زاده دیگر چاکر داده است که به نظر می رسد نقالان و راویان حماسه در این مورد تحریف و اشتباه کرده اند. ( نگاه کنید به بندهای 376 تا 390 منظومه چاکر و گوهرام ، شولان )
همچنین شی کهیریها که صوفیانی اهل طریقت بودند به عنوان شخصیتهای صلح جو در حماسه بلوچی مطرح شده اند ، مثلا در منظومه جنگ نلی . ( نگاه کنید به بندهای 192 تا 207 منظومه جنگ نلی)
گناه و شکست پهلوان
در حماسه بلوچی یکی از مسایلی که باعث شکست و نابودی پهلوان در جنگ می شود ، کارهای ناروایی است که پهلوان یا نزدیکانش مانند برادر و خواهر انجام می دهند که در فرهنگ و اساطیر آنان گناه محسوب می شود . در نتیجه پهلوان در نبرد شکست میخورد و چه بسا جان می دهد. مانند گناهی که خواهر همل مرتکب شد و آن شستن و شانه کردن موی سر در روز شنبه و شانزدهم ماه عقرب بود ، که این روز در اعتقاد بلوچ ها شوم و نحس است . بنابراین به کفاره این گناه همل شکست میخورد و بدست فرنگیان ( پرتغالیها) اسیر و کشته می شود . (بندهای 1 تا 9 منظومه همل و فرنگیان)
کارکردهای حماسه بلوچی
همانگونه که دیدیم حماسه بلوچی تاریخ شفاهی آنان است ، در شرایطی که کوچ نشینی فرصت و امکان ثبت و ضبط را به آنان نمی داده است ، بلوچ ها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر گذشته و تاریخ خود را منتقل می کنند . در حماسه بلوچی پیش از اینکه فرد مطرح باشد حیثیت قوم محور اصلی است، هنوز هم ساختار اجتماعی جامعه بلوچستان تا حدود زیادی چنین است ، بنابراین هنوز هم نیاز به حماسه و حماسه سرایی در این جامعه احساس می شود . حماسه در زندگی مردم نقش اساسی دارد ، بطوری که امروزه نیز اگر قبیله ای یا فردی عملکردی نیک و مهم انجام دهند حماسه سرایان بلوچ برایشان شعر می سرایند . زاروبین می گوید: حماسه منشأیی است که بلوچ ها مفاهیم مردانگی ، شجاعت و حرمت و اخلاق انسانی را از آن گرفته اند ، و به همین دلیل است که شاعر یا گوینده شعر حماسی از احترام ویژه ای در نزد بلوچ ها برخوردار است[1]
این اشعار به مناسبت های مختلف در مراسمی نظیر جشن ها و به خصوص در عروسی ها به مردم ارایه می شود . در گذشته فقط خانواده هایی معروف به دومب(Dwemb) که امروزه به استاولوری (Lweri) معروفند ، آوازخوانان و خنیاگران بلوچ بوده اند که با عناوینی چون اگازی (Agāzi) و پهلوان مشهور هستند . اینها پاسداران بی مدعای فرهنگ بلوچ بوده اند . اسطوره ها ، حماسه ، تاریخ و بطور کلی آنچه که به مقوله ، فرهنگ و ادب تعلق دارد و به وسیله آنان به نسلهای بعدی منتقل شده است.
یادآوری می شود که این انتقال توأم با تغییر ، دخل و تصرف بوده است . چرا که صاحب نظران معتقدند که روانشناسی اجتماعی در جوامع سنتی ، گرایش ویژه ای به برخورد با روایات سنتی خود و دخالت در آنها دارد. یک فرهنگ سنتی و مبتنی بر نقل شفاهی ، به خود حق می دهد که حتی در نوشته شاعر معینی هم دست برد ، چه رسد به دخالت در نقل سینه به سینه روایت نانوشته[2].
در مورد پراکندگی خنیاگران بلوچ در سایر نقاط دیمز می نویسد : این آواز خوانان نه تنها در بلوچستان یافت می شوند بلکه در افغانستان ، بلوچستان ایران و در قسمت غربی هندوستان که خانه اصلی آنهاست موجود می باشند . این آوازخوانان عموما در بین خود به لهجه ای از سندی یا پنجابی غربی گفتگو می کنند و بسته به موقعیت و محل زندگی با زبانهای فارسی ، پشتو ، بلوچی و براهویی به همان اندازه آشنا هستند.[3]
در گذشته این هنر فقط متعلق به دومب ها بوده است ، و دلیل آن از نظر پروفسور عبدالله جان جمال الدینی و دیمز این بوده است که شاعران بلوچ اشعارشان را در مجالس قرائت نمی کردند چون این کار راعیب می دانستند، و این اشعار را به دومب ، اگازی و پهلوان می دادند تا در مجالس ارایه کند.[4]
باید تصریح کرد که این افراد در همه موارد بلوچ های حقیقی می باشند و از هیچ گونه طبقه پایین تری یا نژادی دیگر نمی باشند . مشابه این افراد در فرهنگ های ملل دیگر نیز وجود دارد مانند : راپسودوس ها (Rhapsodus) در یونان باستان ، تروورها (tuouvēre) و ژوگلرها یا ژونگلرها (Joglear) در فرانسه ، مابوها در سودان ، گوزلارها در (Guslar) میان اقوام اسلاو جنوبی ، اسکمروخی (Skomrokhi) در روسیه ، گوسانها (Gusān) در ایران باستان ، سکوپ ها (Scop) در انگلیس ، باردها (Bārd) در میان سلت و اسکالدها (Skald) در نروژ و کاتار – به در ژاپن[5].
امروزه نه تنها شاعران بلوچ قرائت آثار خود را ناشایست نمی دانند ، بلکه بسیاری از آنان خودشان پهلوان هستند . مانند ملا کمال خان هوت که هم شاعری است توانا و هم پهلوی است بی نظیر.
علاوه بر ملا کمال خان هوت می توان پهلوان ( خوانندگان و نوازندگان ) دیگری چون ملا شهداد جدگان ، غلام قادر ملازهی ، لال بخش پیک ، پهلوان بلند زنگشاهی ، قادر بخش راسکی معروف به کادوک و مرحوم ملا موسی راسکی را نام برد.
نحوه ارایه اشعار حماسی به صورت اجرای دکلمه که در بلوچی اصطلاحا "دپ گال" (Dapgāl) گفته می شود ، و نیز آواز که اصطلاح بلوچی آن «الحان» است ، که در هر دو صورت همراه با موسیقی می باشد. آلات موسیقی در اجرای چنین مراسمی عبارتند از : سرود (Sorwed) که همان قیچک است ، دو تنبورگ (Tanburag) که همان تنبور است ، که یکی از تنبورگ ها را خواننده و دیگری را شخص دومی موسوم به پنجگی (Panjagi) می نوازد. این همراهی سرودها و آهنگ ها ، غالبا هم بر شکل و لحن و مشخصات زبانی این داستان – سرودها تأثیر می گذارد و هم به ادامه وجود تنوع پذیری آنها یاری می رساند.[6] . باید اعتراف کرد که در اکثر موارد دخالت ها ، تفاسیر گوناگون ، دخل و تصرف های پهلوانان بلوچ اجتناب ناپذیر و لازم بوده است ، چرا که این موارد به ایجاد و حفظ رابط ساده تر و قابل فهم تری با مخاطبین که اکثرا مردم عادی جامعه بوده اند کمک می کند ، که چه بسا در غیر اینصورت در ایجاد رابطه شنودگان دشواری و خلل بوجود می آید و اثر مطلوب بر آنها نمی گذارد.
یاداور می شود که یکی از عواملی که باعث شده است شعر حماسی بلوچی ، با توجه به شفاهی بودن ، باقی بماند و نقش خود را ایفا کند ، این مسئله است که هر بلوچی وظیفه داشته است که تعداد زیادی از این اشعار را از حفظ بخواند ، و به همین دلیل با گذشت سالها از دوران چاکر و گوهرام ، هانی و شی مرید و سایر شخصیتهای حماسی ، این اشعار هنوز به مانند گذشته حفظ شده اند و اگر پهلوانی در اصل روایت قصد تحریف داشته باشد مردمی که در مجلس حاضرند بلافاصله به او اصل شعر را یادآور می شوند[7] .
[1] Aleksander. L. G. Junberg the Baluchi Epic Poem abut šahdād and māhnāz Newzlerer of Baluchistan Studies. No. 7. 1990, P.47.
[2] محمد مختاری ، همان کتاب ، ص 30 .
[3] M, Longwarth, Demes, OP. Cit. P:xv.
[4] Ibid. P.P. XVIi. & XVI.
و همچنین عبدالله جان جمال الدینی همانجا ص 30.
[5] در این باره نگاه کنید به محمد مختاری همان کتاب ، ص 38 تا 44 .
[6] همانجا ، ص 31 .
[7] کل خان نصیر ، همان کتاب ، ص 28 .
"
Thursday, July 20, 2006
شرایط بن بست و استفاده اسرائیل از آن
اکبر تک دهقان
29 تیر 1384- 20 ژوئیه 2006
1- در روابط میان اسرائیل و فلسطین، در معضل شرایط عراق، حول موضوع پرونده هسته ای رژیم اسلامی و در مناسبات قدرتهای بین المللی پیرامون مسائل بالا، نوعی حالت بن بست و درمانده گی، و فقدان راه حل و چشم انداز روشن حکومت میکند. دولت اسرائیل با آگاهی بر این زمینه بلاتکلیفی همگانی، دست به حملات گسترده کنونی در لبنان زده است. تهاجم نظامی اسرائیل، مستقل از محاسبات دقیق و یا کلی دولت آن، باید خطر دائمی حزب الله در مرزهای شمالی آن را نابود کرده، بعنوان تأثیر جدی بین المللی، از موضع تقویت موقعیت دولت آمریکا، به بن بست موجود بویژه در موضوع پرونده هسته ای، خاتمه دهد. دولت اسرائیل قادر به حمله نظامی به ایران نیست، اما قادر است از " فرصت طلایی " کنونی استفاده کرده، به درهم شکستن کم و بیش کامل پایگاه سیاسی- نظامی رژیم اسلامی در کنار مرزهای خود، اقدام کند. این بویژه اهمیت دارد، از آنجا که هیچ اعتراض جدی نیز نمی تواند از سوی غرب علیه آن صورت بگیرد؛ همچنانکه تاکنون نیز شکل نگرفته است. تلاشهای رژیم اسلامی در استفاده از وقت کشی برای تسلط کامل بر تکنولوژی غنی سازی اورانیوم، و بی اعتنایی مداوم به پیشنهادات غرب، یک فاکتور مثبت برای دولت اسرائیل، در سیاست تهاجم نظامی آن محسوب میگردد. در کنار آن، تبلیغات ضد یهودی سران رژیم در ماههای گذشته، آشکارا نوعی حقانیت سیاسی و حمایت اخلاقی، از دولت اسرائیل را موجب شده است. از این گذشته، رژیم اسلامی با رد مداوم درخواستهای اروپا و آمریکا و استفاده کامل از ظرفیت صبر و حوصله حریفان خود، در عین حال دست خود را برای یک رقابت جدی با اسرائیل، در جنگ کنونی هم بسته است. توانایی رژیم اسلامی در شرایط فعلی نه بطور مستقیم و نه از طریق اتکاء به کشورهای عربی برای مقابله با فروپاشی نظامی حزب الله، با امکانات سیاسی، نظامی و بین المللی اسرائیل، قابل مقایسه نیست.
2- کشمکشهای قدرتهای بین المللی و رژیم اسلامی حول پرونده هسته ای آن، هنوز به نتایج روشنی در زمینه های اصلی مورد اختلاف نرسیده است. دولتهای غربی قادر نشدند، حکومت اسلامی را در دور کنونی، به پذیرش شرایط خود مجاب کنند. کنفرانس سران 8 کشور صنعتی در روسیه، نه فقط در این زمینه بجایی نرسید، بلکه بر اساس اطلاعات جسته و گریخته، حتی به ایجاد فاصله بیشتر میان روسیه و آمریکا در برخی زمینه ها، منجر گردید. رژیم اسلامی پیش از گشایش این کنفرانس، در دیدار نماینده آن با مسئول سیاست خارجی اروپا، از ارائه پاسخ به بسته پیشنهادی غرب طفره رفته بود. ارجاع مجدد پرونده هسته ای رژیم به شورای امنیت سازمان ملل هم، هنوز با کسب اطمینان از نتیجه بخش بودن فوری آن همراه نیست.
3- دولتهای غربی به دلایل متعددی، هم اینک در موقعیت تهاجم نظامی به مراکز هسته ای در ایران نیستند؛ هر چند امکان توسل به راه حل نظامی در دوره ریاست جمهوری جرج بوش، هنوز منتفی نشده است. رژیم اسلامی با آگاهی به این واقعیت، تلاش میکند حداکثر استفاده را از آن نموده، سلطه بربرمنشانه خود علیه مردم ایران را تحکیم ساخته، از دید خود، همه آثار " شل شدن" سرکوب کور گذشته، در نتیجه سالهای حکومت " اصلاح طلبان" را از بین ببرد. حکومت اسلامی در همان حال به حریفان خود، هر میزان از باج دهی غیر مستقیم، از جمله حراج 80% از مؤسسات بزرگ دولتی را اطمینان میدهد، بشرطی که تضمین امنیتی روشنی از غرب دریافت نماید. این یعنی عدم دخالت دولتها و نهادهای بین المللی در شیوه سلطه گری آن در داخل، نوع برخورد آن به مسائل خاورمیانه، سیاست آن در عراق و اقدامات اسلامی- تروریستی آن در جهان.
4- رژیم اسلامی از یکطرف در منگنه فشارها و التیماتومهای مکرر حریفان بین المللی خود قرار دارد، از سوی دیگر با استفاده از داشتن " امتیاز" آدمکشی عوامل آن در عراق، " لذت " اشغال عراق را بکام غرب، تلخ کرده است. از این طریق نوعی شرایط پات شکل گرفته است: دولت آمریکا در موقعیت اعمال فشار به رژیم اسلامی قرار داشته، اما " حل" قطعی " مسئله ایران"، عجالتاً برای آن ممکن نیست. در کنار آن، غرب در حل مسائل داخلی عراق، ناچار به پذیرفتن سهم رژیم اسلامی در تأثیر گذاری بر امور است؛ از سوی دیگر اما، باید نقش حکومت اسلامی، در تخریب شرایط سیاسی دلخواه غرب در عراق را هم نظاره کند. در حالیکه، ثبات سیاسی در عراق و خاتمه حمله به سربازان آمریکایی و ترورهای روزمره، یک برگ برنده سیاسی برای دولت آمریکا محسوب میگردد؛ درست همان موقعیتی که رژیم اسلامی هر زمان که خود بخواهد، تحقق آن را با تأخیر مواجه میکند. عراق دیگر کشوری معمولی و محدود به دنیای مردم آن نیست. عراق در مرکز منطقه ای است، که طی 26 سال اخیر 3 جنگ بزرگ را از سر گذرانده است. عراق امروز، جامعه ای گسیخته، بیمار و سوت و کور است که بخش مهمی از فعالیت مردم، جستجوی جسد بستگان ربوده شده و مشغولیت کارمندان دولت آن، شمردن جنازه ها است. مناسبات دولت آمریکا در این کشور، بیش از آنکه به دولت عراق مربوط باشد، با رژیم اسلامی ربط پیدا میکند. عراق کنونی کلاف سردرگمی است که همه تناقضات سیاسی، فرقه ای و مذهبی خاورمیانه در آن سرباز کرده است. در عراق، نقش حکومت اسلامی، موقعیت دولت و ارتش آمریکا و منافع دولتهای رقیب و دوست هر دو، در یکدیگر تنیده شده است. هر راه حل و یا روند کور حوادث که برای عراق قابل تصور گردد، بطور اجتناب ناپذیری، همه عوامل درگیر در آن را به درون خود میکشد. این، هم بمعنای تغییر شرایط به وضعیت صلح آمیز و هم بمعنای امکان تشدید درگیریهای فعلی، تا حد دخالت نظامی کشورهای همسایه و یا حتی تهاجم نظامی به ایران است. عراق امروز، نه فقط به باتلاقی برای قدرتهای امپریالیستی دخالتگر، بلکه به تله ای برای همه کشورهای درگیر در آن هم مبدل شده، سرنوشت آنها را به سرانجام این کشور، پیوند زده است.
5- دولت اسرائیل خود را از تسلیح رژیم اسلامی به سلاحهای هسته ای، در معرض خطر جدی احساس میکند؛ از این رو در تقویت موضع آمریکا در قبال اروپا و روسیه و چین، ذینفع است. حتی میتوان با اندکی چشم پوشی، از نوعی توافق نانوشته میان آمریکا و اسرائیل در این زمینه سخن گفته، فرصت برگزاری نشست اجلاس سران 8 کشور صنعتی در روسیه را، استفاده اسرائیل از امکانی برای تضعیف مخالفین سیاست آمریکا، بحساب آورد. شتاب کنونی دولت اسرائیل در تعیین تکلیف با مسئله هسته ای رژیم اسلامی اهمیت دارد، از آنجا که نه فقط قادر به شروع و ادامه یک جنگ با رژیم اسلامی نیست، بلکه حتی در نتیجه تبلیغات ضد اسرائیلی احمدی نژاد، به موقعیت سیاسی ضعیف تری نسبت به رژیم اسلامی و اپوزییسون وابسته به آن در فلسطین و لبنان، رانده شده است. تبلیغات احمدی نژاد، بدون تردید، باعث تقویت مواضع جریانات اسلامی در فلسطین و لبنان علیه دولت اسرائیل گشت. برای دولت اسرائیل، مقابله با موقعیت کسب شده رژیم اسلامی در منطقه و جبران ترس ناشی از آن در جامعه اسرائیل، بویژه در میان بخش محافظه کار، دارای اهمیت سیاسی داخلی و بین المللی است. از این رو توسل این دولت به اقدامات تهاجمی علیه دسته جات اسلامی، حتی بدون درگیریهای ظاهراً زمینه ساز جنگ فعلی هم، میتوانست قابل پیش بینی تلقی گردد.
6- بسته بودن دست غرب برای حمله نظامی به مراکز هسته ای رژیم اسلامی، در عین حال با بسته بودن دست حکومت اسلامی بمنظور کمک نظامی به گروههای اسلامی در فلسطین و لبنان نیز توأم است. جریان حزب الله که در سالهای گذشته با دریافت کمکهای مالی و نظامی از رژیم اسلامی، در موقعیت پرتاب موشکهای دور برد ( در مقیاس منطقه بحرانی )، قرار گرفته است، از وضعیت موجود در میان طرفین رقیب، بیشترین زیان را میبیند. رژیمهای حامی و مسلح کننده آن، یعنی ایران و سوریه، خود در موقعیت دفاعی نسبت به قدرتهای بین المللی قرار داشته، قادر به حمایت عملی جدی از آن در این لحظه نیستند.
7- رژیم اسلامی از ناتوانی حریفان خود در حمله نظامی به ایران، استفاده میکند. دولت اسرائیل هم با آگاهی به ناتوانی رژیم اسلامی از حمایت عملی از حزب الله، حداکثر استفاده را از شرایط کنونی نموده است.
8- حمله سنگین ارتش اسرائیل و نظاره غرب دراین میان، باید نوعی تهدید مستقیم و عقب راندن واقعی رژیمهای سوریه و ایران نیز تلقی شود. با پایان جنگ کنونی، موقعیت سوریه و رژیم اسلامی در خاورمیانه تضعیف شده، اقدامات بعدی دولت آمریکا علیه دو رژیم، با مخالفت جدی در میان متحدین و رقیبان آن، مواجه نخواهد گشت.
9- تهاجم گسترده ارتش اسرائیل به لبنان، در چهارچوب توازن قوای فعلی میان آمریکا، اروپا، روسیه و چین، تغییراتی مشهود به نفع دولت آمریکا، بدنبال خواهد آورد؛ حتی این میتواند به حضور نیروهای ارتش آمریکا در مرزهای لبنان و اسرائیل، و لبنان و سوریه نیز منجر گردد. از این رو، دولت بوش، نه فقط علیه آن مزاحمتی ایجاد نخواهد کرد، بلکه خود به حامیان نابودی قدرت حزب الله پیوسته، دست اسرائیل را باز گذارده است. تهاجم نظامی اسرائیل بمثابه جناح مدافع سیاست آمریکا در قبال حکومت اسلامی، بازهم جدی بودن سیاستهای امپریالیسم در مقابل این رژیم را آشکار ساخته، حاوی نوعی پیام غیر مستقیم آمریکا به آن است: رئیس جمهور آمریکا، حتی خواستار انزوای هر چه بیشتر رژیم اسلامی گردیده است. جنگ کنونی خاورمیانه به روشنی اثبات کرد، که مسئله هسته ای حکومت اسلامی و کشمکشهای حول آن، بر خلاف تصور برخی، نوعی سرگرم کردن مردم، " سیاه بازی "، و " جار و جنجال" نبوده، بلکه نمایش عملکرد عناصری از دایره گسترده تر بحران واقعی ناشی از رقابتهای حقیقی منطقه ای و بین المللی، محسوب میگردد.
10- مردم محروم و تحت ستم در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و ایران، بیشترین صدمات را از توحش دسته جات ارتجاعی متحمل میشوند. تا روز 19 ژوئیه، بیش از 243 نفر، تنها از طرفین لبنانی و اسرائیلی کشته شده، بیش از 750 نفر زخمی، به اعلام برخی منابع، نزدیک به نیم میلیون نفر آواره شده اند. جنگ کنونی، به تشدید خشونتهای هر روزه در عراق و افغانستان منجر گشته، قربانیان بیشتری از مردم بیگناه را طلب خواهد کرد. همچنین رژیم اسلامی در ایران، آن را به فرصتی برای تهاجم وسیع تر به بدیهی ترین حقوق دموکراتیک مردم، قرار خواهد داد. سرنوشت مردم خاورمیانه دهه هاست که بازیچه دست کنسرنهای غربی تولید سلاح، کمپانیهای تولید و صدور انرژی، شرکتهای بزرگ بیمه، بورسها و بانکهای بین المللی، و قدرتهای امپریالیستی مدافع آنها است، که مستقیماً در آفریدن شرایط غیر انسانی حاکم، ذینفع هستند.
11- برای پایان دادن به اینهمه درنده خویی قدرتهای سلطه گر و دسته جات آدمکش، و به انتها رسیدن رنج و آلام مردم این منطقه، همه راهها به انقلاب ایران ختم میشود. بدون یک انقلاب توده ای و تسویه حساب کامل با رژیم ترور اسلامی، سهم مردم از زندگی، در ایران و عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان، در بهترن حالت، همین جهنم کنونی است.
*** *** ***
www.j-shoraii.blogspot.com damawand58@yahoo.com
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ