Pahra پهره

news about balochistan

Thursday, November 30, 2006


سمینار بررسی مسائل مبرم جنبش ملی بلوچستان، راهکارها و چشم
اندازهای آینده آن ، به زبانهای بلوچی و فارسی
محل برگزاری: دانشگاه لندن
به: احزاب، سازمانها ،شخصیتهای ملی و روشنفکران سیاسی بلوچ


چشم انداز وقایع سیاسی جهان پس از فروپاشی شوروی سابق، تحولات خاورمیانه،واقعه تاریخی 11 سپتامبر و حوادث و اتفاقات پس از آن از جمله در عراق و افغانستان ، رویدادهای اخیر بلوچستان شرقی ، بلوچستان غربی ،همه و همه نشانگر آنست که مجموعه نیروهای سیاسی جنبش ملی بلوچ نیازمند دوباره نگری و اتخاذ تاکتیکهای نوینی، جهت پاسخگويی به مبرمترین نیازهای مقطعی و استراتژیکی جنبش ملی بلوچستان می باشند. هم اکنون در شرایط تاریخی ای به سر میبریم که نقش و تاثیر نیروهای ملی تحت ستم بر روند دموکراسی و حصول ثبات پایدار سیاسی و اقتصادی در سراسر جهان و خصوصاً منطقه خاورمیانه ،روشن تر از پیش و به امری اجتناب ناپذیر تبدیل گردیده است .

با اینکه جنبش ملی ما طی این چند سال اخیر، دارای تجارب ارزنده ای گردیده است اما با تحلیل از احزاب و سازمانهای موجود، تا این لحظه ، جنبش ملی ما دارای آنچنان حزب و جبهه فراگیری نیست تا بتواند جنبش سیاسی ما را در شرایط حساس کنونی حساستر آینده رهبری نماید،ایجاد یک جبهه فراگیر سیاسی پر توان، از مجموعه نیروها و شخصیتهای سیاسی موجود، ضرورت عینی و حیاتی است . زمان پاسخگوئی ما نیز به مجموعه مسایل پیش روی جنبش مان، تنگتر گردیده و گذشت هر روز نیاز به تسریع گامهایمان را در این راه بیش از پیش ضروری تر نموده است. با توجه به چنین درکی است که جبهه متحد بلوچستان ایران (جمهوری خواهان) جهت بررسی مسائل مبرم جنبش ملی بلوچستان ،راهکارها و چشم اندازهای آینده آن، در تدارک برگزاری کنفرانسی که با همکاری و همفکری و تبادل نظر اکثریت قریب به اتفاق همه نیروهای جنبش ملی بلوچستان فراهم گردد میباشد .

جبهه متحدبلوچستان ایران (جمهوریخواهان) در راه رسیدن به چنین خواستی، از تمامی افراد و فعالین و نیروهای سیاسی بلوچ ، روحانیون مبارز بلوچ ، نویسندکان،هنرمندان،شاعران،وبلاگنویسان وهمه تشکلات سیاسی داخل و خارج بلوچستان.....استمداد میطلبد تا در برقراری و تشکیل چنین سمیناری با جبهه متحد –جمهوریخواهان همفکری و همکاری لازم را بنمایند. باشد که از آغاز راه، در تامین گام مهمی دوشادوش یکدیگر،به خواست مشترک خویش دست یابیم.

بدین وسیله رسماَ از شما دعوت میگردد که نه تنها نظر خود را بر ضرورت چنین گردهمایی ای بلکه بر چگونگی بر گزاری آن تا به مثبت ترین دست آوردها برسیم نیز بیان دارید.
ما فکر میکنیم برای اجرای چنین کنفرانسی حد اقل دو روز لازم است و پیشنهاد میکنیم که در نیمه دوم مارچ 2007 در دانشگاه لندن بر گذار گردد.

بی صبرانه در انتظاردریافت پیشنهادها و رهنمودهای شما هستیم.

جبهه متحد بلوچستان ایران (–جمهوری خواهان)

برادر گرامي و پرتلاشم جناب آقاي مهرنهاد چندي قبل در قسمت اظهارنظر و ارسال يادداشت در ذيل مقاله مورخه 20/8/85 اينجانب، متني جالب را در قالب خبر نوشتهاند.
اين متن چندخطي گرچه به ظاهر بيانگر جهل و غرض فردي غيربومي و غيربلوچ در مناظره چندکلمهاي با جناب مهرنهاد میباشد ولي بدانيم که اين نظر بسيار ناشيانه درکل جريان مقابل به صورت رسمي وجود دارد گرچه همه ميدانند که مردم بلوچ در سختکوشي و تلاش توأم با مشقت سرآمد تمام اقوام است. قومي که در هيچ زماني از تاريخ حکومتها ولو براي تظاهر هم، مورد عنايت نبوده است. قومي که از همان لحظه تسلط بر آن، همه قصد نابودي بنيان آن را داشته و دارند. قومي که فقط به خود متکي بوده و با استعانت از ذات احديت تاکنون رمقی شرافتمندانه را براي خود نگه داشته است. آري دوست عزيز، به اين دلسوز غيربومي غيربلوچ بايد گفته شود که در حکومت ستمشاهي زماني که بورسيههای ويژه فرح پهلوي با معرفي اسداله علم در استان پهناور ما بين خوديها تقسيم ميشد، جوانان غيرتمند بلوچ بدون سهميه و بورسيه و با تکپيراهن وصله و پينهدار خود در نهايت سختي در همين تهران و دانشگاه صاحبنامش به عنوان دانشجويان نمونه و درسخوان مشغول تحصيل بودند و شيرمرداني مانند مرحوم دکتر غلامرضا رحماني و دکتر ناروئي و مرحوم محسن درخوش و صدها نمونه ديگر از آن با سرافرازي فارغالتحصيل شدند و تا لحظه مرگ نيز در خدمت جامعه و مردم ميهن عزيزمان ايران بودند.
از سويي ديگر، نزديکتر بياييم، همين جناب وزير علوم اصلاحطلب چهارآتشه خودمان که مورد محبت ويژه و خالص مردم بلوچ در انتخابات رياست جمهوري اخير بود مدتها تلاش ميکرد که دانشکدههاي مورد نياز در سطح شهرهاي بلوچنشين استان تحت هيچ شرايطی فعال نشوند و مهر و لطفش به ديگران بود. در مجادلهاي که با هم در دوره سوم مجلس داشتيم به صراحت همين نظريه غلط را عنوان ميکرد که جوانان بلوچ علاقمند به دانشگاه و درس نيستند بلکه همواره دنبال کارهای ديگرند. ولي پاسخي دريافت داشت که گمان نکنم تا زنده است از خاطرش برود. به ايشان بعد از بحث زياد يادآور شدم که جناب وزير بياطلاعيد، جوانان بلوچ بدون بورسيه و سهميه اعطايي شما و با توان علمي خود دانشگاههاي معتبر شما را در تهران، شيراز، اصفهان و مشهد تسخير کردهاند و ساير دانشگاههاي کشور بيبهره از حضور اين شيرمردان سختکوش نيستند، پس شما هنوز نميدانيد که در دانشگاههای حصارشده شما چه ميگذرد و گزارشات يکطرفه و غلط و مغرضانه عدهاي تماميتخواه شما را از مسير عدالت به انحراف کشانده است. عجيب بود که ايشان سخت بر همان نظريه بيدليلش پافشاري ميکرد. البته در اين گفتار مورد کمک نماينده محترم وقت مرکز استان نيز بود. اسامي و ليست دانشجويان بلوچ را از من ميخواست. پاسخ دادم قصد داريد از طريق گزينش عذر همه را بخواهيد، نه ليست نداريم و بگذار نظرتان بماند.
به جناب مهرنهاد و ساير عزيزان بلوچ عرض میکنم دوستان من، همه میدانند که بلوچ از حيث علم و تحصيل، تلاش، صداقت و ايمان همرديف ندارد ولی اعتراف به اين مهم، سخت است و انتظار من و شما نيز بیمورد.
«يا حق»
حميدالدين ملازهی
چهارشنبه، 8 آذر، 1385

http://makkorantak.persianblog.com/

Tuesday, November 28, 2006

بهاءالدين ادب:رعايت حقوق اقوام در ايران مناسب نيست
با بهاءالدين ادب، عضو جبهه متحد کرد و نماينده مردم کردستان در مجلس ششم درخصوص بحث قوميت ها در ايران گفت و گو کرده ايم. ادب، ميزان رعايت حقوق اقوام در ايران را " مناسب" ارزيابي نمي کند و معتقد است بايد براي حفظ منافع ملي به مطالبات قوميت ها رسيدگي شود.
برخورد با مطالبات قومي در اين چند ساله چگونه بوده؟
به نظر من ناديده گرفتن حقوق اقوام در اين يکي دو سال اخير افزايش يافته.در زمان اصلاحات و دولت آقاي خاتمي وضع به اينگونه نبود. مثلا در دوره ايشان چند استاندار را از کردها انتخاب کردند و حتي در کابينه هم قوميت هاي مختلف حضور داشتند. به هرحال در حد حداقلي حقوق اقوام رعايت مي شد؛ اما الان همان حقوقي هم که داده شده، به تدريج دارد پس گرفته مي شود. نگرش امنيتي نسبت به اقوام خيلي بيشتر شده، و شما شاهد برخورد قوي دولت و دستگاه هاي قضايي با اقوام هستيد.
چرا نگرش امنيتي بيشتر شده؟
اين را بايد در ماهيت دولت جستجو کرد. الان دولت بيشتر از چهره هاي نظامي و انتظامي و همچنين از کساني که سابقه کار در وزارت اطلاعات دارند، تشکيل شده است . طبيعتا وقتي بخش عظيمي از افراد هيات دولت، يا سابقه کار در وزارت اطلاعات داشته باشند يا از نهادهاي نظامي باشند، طبيعي است که بنا به تخصص و رويکردي که دارند کارها را انجام مي دهند.
چرا نسبت به مطالبات قومي بي توجهي مي شود.
اين را بايد از دولتي ها بپرسيد که از همان اول به اين مسئله بي توجه بودند. اين بي توجهي روز به روز هم بيشتر شده، در حاليکه اقوام ايراني خواسته اي فراتر از قانون ندارند. هرچه مطالبه مي کنند در قالب قانون اساسي کشور و کنوانسيون هايي است که ايران آنها را امضا کرده. برويد فصل سوم قانون اساسي، تحت عنوان حقوق ملت را بخوانيد تا ببينيد کداميک از اصول 15 تا 42 در مورد اقوام رعايت شده است.
چرا مطالبات آن ها برآورده نمي شود؟
والله اين را بايد از حاکميت پرسيد. من هم همين سئوال را دارم که آيا رعايت عدالت و قانون و دموکراسي واقعا باعث دوام و قوام نظام مي شود يا تضعيف آن؟ اين را بايستي مسئولان جواب دهند.
اعتراضات قومي چه پيامدهايي به دنبال خواهد داشت؟
به نظر من قطعا موجب زيان و خسران براي ملت و مملکت خواهد شد. براي اينکه ملت ما از اقوام و مليت هاي مختلف تشکيل شده و به مانند موزاييک زيبايي است که داراي فرهنگ ها و اقوام مختلفي است که در قالب ملت ايران منسجم شده اند و به عنوان ملت ايران شناخته مي شوند. اما متاسفانه عدم توجه به حقوق اساسي، قانوني و حقوق شهروندي اقوام و مليت هاي گوناگون ايراني باعث خطر تجزيه مملکت و عدم مشارکت ملت در تصميم گيري ها و تصميم سازي ها مي شود. ما هرچقدر حقوق ملت را بيشتر رعايت کنيم و مليت هاي گوناگون بيشتر احساس کنند که نه تنها شهروند درجه دوم اين کشور نيستند بلکه شهروند درجه يک هستند و با حقوق برابر و در نهايت آزادي مي توانند در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي شرکت کنند، مطمئنا انسجام و اتحاد ملي را بيشتر کرده ايم.
آيا اقوام ايراني تمايلات جدايي طلبانه هم دارند؟
من به هيچ وجه اين قضيه را نمي پذيرم. اگر يک مقدار دل آزردگي هم بين اقوام ايراني وجود داشته باشد به علت عملکرد حکومت هاست. هرجا حکومت ها به طور دموکراتيک عمل و عدالت را رعايت کرده، و همه را در نهايت زير يک شعار آزادي، برابري و برادري قرار داده اند، اتحاد ملي را قوي تر کرده و هرجا عکس اين قضيه بوده و با سرکوب و اعمال زور خواسته اند ملت را ساکت کنند، هميشه به طور قطع و يقين با مشکلات روبرو بوده ايم. من هميشه يک مثالي مي زنم. ببينيد کشور يوگسلاوي سابق از نظر مساحت کشور بزرگي نبود. اين کشور وقتي نظام سرکوبگرش نابود شد، تجزيه و به چند کشور با قوميت هاي مختلف تبديل گرديد. امروزه کشورهاي کرواسي، صربستان، بوسني هرزگوين، مقدونيه و کوزوو همه کشورهايي هستند که سابقا يوگسلاوي نام داشتند. اما در کانادا که کشور بزرگي است و چندين برابر يوگسلاوي مساحت دارد، وقتي براي اينکه ببينند اهالي فرانسوي زبان کانادا که در ايالت کبک زندگي مي کنند مي خواهند از کشور کانادا جدا شوند يا خير، رفراندوم برگزار کردند، اکثريت مردم کبک راي به عدم جدايي از کانادا دادند.چرا؟ چون در آنجا حقوقشان رعايت مي شود و يک حکومت دموکراتيک بالاي سرشان است. اما در يوگسلاوي سابق يک حکومت دموکراتيک وجود نداشت و با اعمال فشار ملت را زير يک پرچم جمع کرده بودند. همين که فشار برداشته شد قوميت ها پراکنده و به کشورهاي مختلف تجزيه شدند.
احتمال سوءاستفاده هاي خارجي از مطالبات قومي تا چه حد زياد است؟
هميشه و در همه جاي دنيا ممکن است از مطالبات قومي سوءاستفاده شود. اما ما براي اينکه اين سوءاستفاده ها نشود بايد بهانه به دست بهانه گيران ندهيم. ما بايد علت را از بين ببريم نه اينکه با معلول برخورد کنيم؛ عللي که باعث مي شود شهروندان به کشور پشت کنند و چشم به نيروهاي خارجي و اجنبي بدوزند. بايد اين علت را از بين ببرد.
کلي ترين مطالبات اقوام ايراني چيست؟
دموکراسي، عدالت و برادري و اينکه همه داراي حقوق مساوي باشند. همچنين اينکه توسعه متوازي در کشور جاري و ساري باشد، نه اينکه فقط بعضي از مناطق کشور مورد توجه باشند و مناطق ديگري از هرگونه مولفه اي براي توسعه محروم باشند.
شما به بحث فدراليسم تا چه اعتقاد داريد؟
به نظر منفدراليسم يک بحث اساسي امروز است.عدم تمرکز، قطعا يکي از راه هاي مديريت نوين است. يعني در حقيقت تمرکز ديگر جواب نمي دهد. در عوض ما شاهديم کشورهايي که با مدل فدرالي اداره مي شوند، از پيشرفت قابل توجهي برخوردار هستند. نمونه هاي آن هم در کشورهاي پيشرفته صنعتي ديده مي شود. چارچوب و سرحدات کشور بايد حفظ شود، اما در قالب تماميت ارزي کشور مي توان اختياراتي به ولايات و ايالات داد تا بتوانند در جهت توسعه ملي تصميم بگيرند و از روش هاي ديوان سالار و بوروکراتيک رها شوند.

منبع: rooz

Monday, November 27, 2006

مدیریت محترم رادیو بلوچی
و همچنین تمامی مردم دلاور و ملت گرانقدر بلوچ
و بردار گرامی و ارجمندم جناب دلاور بلوچ
ضمن عذر خواهی از رفتار نسنجیده و دور از شان و منزلت ملت بلوچ و از اینکه این چنین افرادی با سو استفاده از نام و ورنا بلوچ و ملت بلوچ سعی در خدشه دار کردن و ماهیت اصلی و حقیقی ملت بلوچ دارند و سعی بر ان دارند تا همبستگی ایجاد شده و محکم بین ملت بلوچ را بشکنند.بسیار متالم و ناراحت و نگران شدم.
ملت بزرگ بلوچ برادارن خواهرانم من ورنا بلوچ ضمن رد تمامی سخنان و نوشته های را که به هوا خواهی بنده سعی در مسموم کردن جو همبستگی ملت بلوچ را دارند با توجه به پشتببانی و حمایت شما سروران گرامیم رد نموده و اعلام مینمایم بنده با این انجمن که تا کنون نه نامی و نه خبری از آن شنیده ام هیچ نوع ارتباطی نداشته و ندارم. من و موسسه ام و دیدگاهمان روشن هدفمان مشخص و حرفمان صریح بوده و نیاز به پشتیبانی افرادی همچون این انجمن ناشناس نداشته نداریم و نخواهیم داشت.
دوستان من به کرات با برادرم دلاور بلوچ بحث و تبادل نظر داشته ام، همیشه سخنان او را با توجه به شعار بلند موسسه مان یعنی همفکری تلاشی برای بودن و هست کردن با جان دل پذیرفته ام . گرچه همیشه به سخنان این بزرگوار پاسخ میداده ام اما در اولین حرفم که مدیریت محترم رادیو بلوچی بدان میتواند شهادت بدهد ، همبستگی و وحدت ملت بلوچ را در نظر گرفته ام. دلاور بلوچ برادر من و عضوی جدا ناپذیر از پیکره وجودی من میباشد.هر کس کوچکنرین اهانتی به او داشته باشد گویا ملت بلوچ را مورد اهانت قرار داده است .
موسسه نگاران بار دیگر به صراحت بیان اعلام مینماید هواخواهی و حمایت انجمنهای همچون این انجمن را نخواسته و نمی خواهد زیرا ما این را میدانیم ملت بلوچ پیشتیبان ما است.
از خداوند سبحان تقاضا دارم این افراد را به راه و طریقت معرفت اشنا نماید و انان را هدایت دهد و گرنه هدایت ناپذیر میباشند همان را کند که حقشان از ان بیشتر نیست.
پس بلند فریاد بزنید زنده باد بلوچ زنده باد بلوچستان
فرزند کوچک ملت بلوچستان
ورنا بلوچ
خدمتگذار ملت بلوچ
در موسسه نگاران ارگان فعال در ضمینه توسعه همه جانبه بلوچستان
5/9/1385
26نوامبر2006
توجه شما مطالعه کنندگان محترم را به قسمتی از اسانامه موسسه نگاران که در قسمت پایین وبلاگ موسسه موجود میباشد را جلب مینمایم.
( زنده باد بلوچ زنده باد بلوچستان )
نگاران مجموعه بزرگترین سنگ نوشته های بشری به زبان تصویر میباشد که در دره نگاران ، سراوان بلوچستان قرار دارند و نام نگاران بر گرفته از این مکان میباشد. موسسه اینتر نتی نگاران یک و موسسه غیر دولتی میباشد. نگاران هیچ نوع وابستگی اعم از سیاسی ، فکری ، عقیدتی ، مالی و ... به هیچ گروه، حزب، و یا جناحی نداشته و ندارد و خود را موظف میداند فعالیت های خود را برای اکثریت ملت بلوچستان بدون در نظر گرفتن هیچ نوع ملاکی اجرا نمایید. نگاران همچنین آمادگی خود را جهت ایجاد و گسترش روابط کاری و علمی با تمامی سازمانهای که در زمینه توسعه خصوصا توسعه بلوچستان فعالیت مینمایند را جهت بهره گیری از تجربیات و تبادل نظرات اعلام مینماید. نگاران خود را مکلف به حفظ شخصیت و کرامت انسانی خصوصا مردم بلوچ در هر سن ، هر مقطع و هر نو ع طرز تفکر میداند. نگاران در فعالیت های خود استقلال کامل داشته و خط مشی کاری از هیچ مرجعی دریافت نمی نماید. نگاران از آزادی بیان دفاع نموده و با هرگونه تلاش برای به زیر پا گذاشتن اصل و حقیقت آزادی بیان مخالف میباشد. اطلاعیه ها سازمانی نگاران با نام ورنا بلوچ مدیر موسسه صادر میگردد و هر نوع اطلاعیه دیگر به غیر از این عنوان دارای وجه رسمی نمی باشد. نگاران مهمترین هدف خود را حمایت و همراهی کامل از جوانان پر تلاش بلوچ در سرتاسر دنیا برای اندیشه همفکری جوانان بلوچ برای بلوچستانی سبز که عنوانی فراگیر برای تمامی جوانان بلوچ دارد و با شعار همفکری تلاشی است برای بودن و هست کردن میداند. نگاران تنها و مهمترین وظیفه خود را تلاش برای توسعه همه جانبه بلوچستان همگام با توسعه جهانی و اطلاع رسانی صحیح در خصوص این مهم بر اساس مفاهیم توسعه پایدار با محوریت انسان سالم میداند. و بلاگ نگاران تنها مرجع صدور اطلاعیه ، مصاحبه ها ، و برنامه های این موسسه میباشد. از تمامی عزیزانی که تمایل به همکاری با نگاران و یا حمایت از تداوم حیات این موسسه و یا هر نوع کمکی را دارند میتوانند با ارسال ایمیل به بخش مدیریت نگاران ما را مطلع نموده تا در کوتاه ترین زمان به درخواستشان پاسخ داده شود. این مهم را همواره به یاد داشته باشید که تنها راه ادامه حیات موسسه نگاران حمایت بی دریغ شما عزیزان و دوست داران نگاران میباشد. همیشه ما در انتظار یاری شما هستیم.موفق پیروز سربلند باشید.
با تجدید احترام
ورنا بلوچ
مدیر موسسه نگاران

اعتیاد سلاح کشنده رژیم

رژیم پلید آخوندی جهت حفظ نظام پوسیده اش و جهت تضعیف ملت طرحی بنام تضعیف دشمن احتمالی مهیا نموده و از بدو انقلاب این طرح در تمام ایران بویژه در بلوچستان به اجرا در آمده است و یکی از برنامه های این طرح به اعتیاد کشاندن جوانان بلوچ می باشد و امروز اعتیاد نه به عنوان معضل بلکه تبدیل به مرگ تدریجی ملت ما شده است و رژیم نه تنها عامل اعتیاد بلکه پدید آورنده اسباب و علل و فضای مناسب برای معتاد کردن جوانان ما می باشد.
طراحان استراتژیک سپاه پاسداران که اول انقلاب به نام کمیته انقلاب در منطقه فعالیت می نمودند با روشهای گوناگون سعی و تلاش می نمودند که جوانان این ملت که عنصر مهم و حیاتی و قدرت و بازوی هر ملتی می باشند را به سوی اعتیاد این بلای خانمانسوز سوق دهند.
علت اعتیاد جوانان ما مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و خانوادگی می باشد که خانوادگی هم ریشه در مسائل اجتماعی و اقتصادی دارد و عامل مشکلات اقتصادی و اجتماعی رژیم و سیاستهای نادرست و تبعیض آمیز و نا عادلانه اش می باشند و این امر از ندانم کاری رژیم و پاسداران دست پرورده اش نمی باشد بلکه طرحی دقیق و استراتژی برنامه ریزی شده ای از سوی سران رژیم (خمینی ،خامنه ای، رفسنجانی و... ) می باشد.
و آنها با محاسبات خود طوری برنامه ریزی کردند که با این سلاح کشنده غیرت ، شجاعت ، عزت و شرافت این ملت را کشته و هیچ مانعی در راه خود در از بین بردن این ملت نداشته باشند و واقعیت هم چنین است که با اعتیاد همه فضائل انسانی جای خود را با رزائل پست شیطانی عوض می نمایند و یک معتاد هرگز به دین ، حقوق ، آزادی ، عزت ، شرف و حتی ناموسش نمی اندیشد و اندیشه هایش از چهار دیواری مواد مخدر تجاوز نمی نمایند و بقول امیر عبدالمالک رهبر انقلابی بلوچستان : اعتیاد کشنده ترین اسلحه رژیم برای نابودی جوانان ما بوده است.
آری رژیم از این اسلحه به خوبی استفاده نموده از سوئی بلوچستان را در چنین محرومیت اقتصادی و ملت بلوچ را چنان مورد تبعیض و بی عدالتی اجتماعی قرار داده که خود به خود علل و اسباب اعتیاد پدید آمده و جوانان بلوچ ناخواسته و نادانسته در این آتش خانمانسوز پای می نهند.
جوانی که موفق به اتمام تحصیل شده اما هیچ محلی برای کار نمی یابد و این خود موجب مشکلات خانوادگی شده و جوان جهت فرار از مشکلات به اعتیاد روی می آورد غافل از اینکه به مشکلی بزرگتر روی کرده است.

من تحصیل کردگانی سراغ دارم که تعد از اخذ مدرک به علت نیافتن شغل و فشارهای اقتصادی و اجتماعی به اعتیاد روی آورده اند
خدای ناکرده من از عمل این جوانان پشتیبانی نمی کنم بلکه این حقیقت را می خواهم بیان کنم که این جوان بوجود آورنده این وضع نبوده و رژیم است که با طراحی دقیق جوانان ما را به سوی اعتیاد سوق می دهد و فروشندگان این بلای خانمانسوز هم از دل راضی به این عمل نیستند اما وضعیت بوجود آمده از سوی رژیم آنها را وادار به این عمل زشت نموده است من با بسیاری از این جوانان صحبت کردم و حتی بعضی ها با شنیدن سخنان من گریه می کردند اما می گفتند چه کار کنیم برای خرج بچه هایمان چه کار کنیم شما برای ما کاری پیدا کنید ما دست از این عمل ناروا بر می داریم.واقعا درد انگیز و ناراحت کننده است.
و رژیم علاوه بر ایجاد اسباب و علل اعتیاد موقعیت و امنیت خرید و فروش مواد تو شهری را فراهم می نماید و توزیع کنندگان تو شهری زیر نظر سپاه و اطلاعات فعالیت می کنند و ماموران رژیم جوانان سالم را دستگیر کرده و بی هیچ جرمی به زندان می فرستند تا معتاد شده و بعد از معتاد شدندشان آزاد می کنند واقعا جای تعجب و تاسف است که بیشترین مواد در زندانهای بلوچستان توزیع می شوند و من خودم شخصا صدها جوان می شناسم که قبلا سالم بودند اما هنگامیکه از زندان آزاد شدند معتاد تمام عیار شدند.
الان ما باید قضاوت کنیم که چه باید کرد
دلاور بلوچ

Friday, November 24, 2006



گزارش کاری کمکهای مردمی جهت کمک به کودکان مبتلا به تالاسمی بلوچستان


موسسه نگاران با توجه به مشاهده وضعیت بسیار غم انگیز و دردناک کودکان مبتلا به تالاسمی بلوچستان و حقیقت پژمرده چشمان نیاز مند آنها و اینکه با معصومیتشان بدور از هیاهوهای سیاسی و من گفتنهای گروهی و فرقه ای میباشد و مهم تر اینکه به انتظار یاری و حمایت شما بوده و میباشند. اقدام به صدور اطلاعیه های مختلفی در این زمینه نموده است.و شما میتوانید با همیت والایتان چشمان نیازمند زیادی را بخصوص کودکان مبتلا به تالاسمی بلوچستان را شاد و دل خسته و بیمار کودکان را به نور صمیمیت خود امیدی دیگر برای تمدید حیاتشان ببخشید.

در شرح ذیل گزارش کاری گروه جمع آوری کمکهای اهدائی به کودکان تالاسمی بلوچستان را مطالعه میفرمایید. هدف ما از انتشار این گزارش کاری صادق ماندن اصل صداقت و اعلام بدون غرض میزان حمایت و تلاش شما برای کودکان تالاسمی بلوچستان میباشد.
از مجموع این دو اطلاعیه ای که برای یاری رساندن به کودکان مبتلا به تالاسمی بلوچستان پس از شور در انمجن حمایت موسسه نگاران و با تائید مدیر موسسه صادر و به دست شما رسید. که تا کنون:
فقط دو ایمیل به این موسسه توسط دوستانی که نام و ایمیل آنها محفوظ میباشد ارسال گردید است که ایمل اولی درخواست شماره حساب جهت واریز کمک و دومی درخواست ارسال دارو برای کودکان مبتلا تالاسمی بلوچستان بوده که در جواب این محترمان معظم و در اولین و کوتاهترین زمان نسبت به اعلام شماره حساب حهت واریز کمک و همچنین اعلام نوع دارو تا آن را به نزدیکترین کاردار اجرائی موسسه در ان منطقه تحویل نمایند. که تا کنون:

کمهای واریزی (( 0 )) و داروهای تحویلی (( 0 )) میباشد.

و تاسف آورتر اینکه تا کنون ما بیش از 47 درخواست کمک مالی و پزشکی از طرف خانوادهای نیازمند که نیاز انان طبق کارشتاسی اتجام گرفته محرز و ضروری میباشد دریافت نموده ایم و همچنین قول همکاری مستعد به انجمن حمایت از بیماران تالاسمی مبنی بر حمایت مردمی گسترده از آنان، که تنها توان ما برای یاری این عزیزان حمایت شما بوده و میباشد.متاسفانه منابع مالی موسسه هم محدود بوده و موسسه توانایی جواب گویی این درخواست ها را نداشته و ندارد.پس با عنوانی شرمنده تر و حرفی مجدد و در تجدید دو اطلاعیه سابق بار دیگر به شما عزیزان ، شما دوستان خوبمان اعلام مینماییم:
چشمان منتظر همچنان در انتظار یاری شما به این نونهالان باغ زندگانی هستند تا با کمک شما امید ناامیدشان را برای زندگی و زندماندن احیا نماییم.دوستانی که تمایل کمک و یاری به این کودکان را داشته و دارند میتوانند با ارسال درخواستشان و نوع کمکشان به ایمیل http://us.f391.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=ngaran_2@yahoo.com اقدام نموده تا ما در کوتاه ترین فرصت اقدام به بررسی درخواست انها و اعلام نحوه دریافت هدیه شما عزیزان نماییم. این وظیفه ای همگانی است تا این کودکان را یاریگر باشیم.

بخش آمار و اطلاعات،بخش ارتباطات،بخش توسعه ، بخش اعضا
و مدیریت موسسه نگاران

http://www.ngaran.tk/



سخنی با علماء و ریش سفیدان بلوچستان
یاد همه ما است چندی پیش هنگامیکه چند مزدور جنایتکار رژیم توسط مبارزان جندالله دستگیر شدند علماء و ریش سفیدان منطقه بسیج شده و راهی کوهستانها شدند تا چند جنایتکار را از دست مبارزان آزاد نمایند این علماء و سرداران با رهبری سازمان جندالله ملاقات کرده بودند به قول ایشان امیر عبدالمالک در پاسخ به درخواست علماء و سرداران فرموده بود :( آیا شما که چنین مسیر طولانی و صعب العبوری را جهت آزاد کردن چند جنایتکار طی نموده اید در طول زندگی یک بار هم برای آزادی یک جوان بلوچ یا یک عالم حق گو که پشت میله های زندان به سر می برند تلاش نموده اید؟ یا اعتراضا در برابر دادگستری ، استانداری و.. تجمع نموده اید؟ و یا اعتصاب و تظاهراتی براه انداخته اید؟)
آری ما بعد از حادثه تاسوکی شاهد جنایات و تجاوزات و فشارهای فراوانی از سوی رژیم ستمگر و ظالم آخوندها هستیم روزی نیست که چند جوان ما اعدام ، گلوله باران و یا مورد ضرب و شتم قرار نگیرند از سوئی هیچ کارخانه و محل کاری برای جوانان ما وجود ندارد و از سوئی تمام مرزها بسته شده اند و بلوچستان کاملا مورد تحریم اقتصادی قرار گرفته است و اگر کسی از آنطرف مرز پارچه ای و یا موزی و.. برای تامین معاش خود بیاورد گلوله باران می شود و ... در چنین وضعی سکوت علماء و ریش سفیدان منطقه واقعا تاسف انگیز است
علماء و سرداران محترم! تا کی باید سکوت کنیم و ناظر اعدام و گلوله باران جوانانمان باشیم ؟ چرا باید به چنین ذلت و خفتی تن دهیم ؟ چرا جوانان ما بی محاکمه به جوخه دار سپرده می شوند؟ و به کدامین دلیل شما سکوت پیشه نموده اید ؟ آیا منتظرید از آسمان خیر و برکت و آزادی و عدالت ببارد و چنین هرگز نخواهد شد خداوند در قران می فرماید : ان الله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. هرگز خداوند در وضع قومی دگرگونی ایجاد نمیکند مادامیکه خود بوضع خود تغییر دهند.
علما و سفید ریشان محترم ! آیا شما منتظرید حاکم عادلی بیاید و شما حق بگوئید در صورتیکه پیامبر اکرم صلی الله و علیه و سلم فرمودند: افضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر افضلترین نوع مبارزه گفتن حق در برابر حاکم ستمگر می باشد و آیا سکوت در برابر ستمگران و ظالمان جائز می باشد نه و هرگز نه پیامبر اسلام صلی الله و علیه و سلم فرمودند: الساکت عن الحق شیطان اخرص کسیکه از حق گفتن طفره رود شیطانی گنگ است.من این مطلب خود را با سخن یکی از بزرگترین علمای اسلام به پایان میرسانم : آنهائیکه خیال میکنند که مسلمانند ولی باستمگریها و بیدادگریها نمی جنگند و از حقوق همه رنجدیده ها و ستم کشیده های جهان دفاع نمی کنند یا اشتباه می کنند و یا منافقند یا از اسلام چیزی نفهمیده اند.
دلاور بلوچ

Thursday, November 23, 2006


افزایش فشارها بر اهل سنت تهران از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی
اهل سنت ایران حق برپایی نماز را ندارند
روز جمعه 26 آبان تعدادی از دانشجویان اهل سنت ترکمن دانشگاههای تهران اعم از دختر و پسر برای گردش به پارک چیتگر تهران می روند. این دانشجویان که تعداد آنها بر 50 نفر بالغ می شود و یک دانشجوی روحانی اهل سنت ترکمن نیز با آنها همراهی می کند از سوی مأموران نیروی انتظامی ایران مورد تهدید قرار می گیرند و نیروی انتظامی با تهدید به شکنجه آنان، از دانشجویان می خواهد آنجا را ترک کنند. با ممانعت دانشجویان ترکمن از دستور نیروی انتظامی، آنها دانشجوی روحانی ترکمن را می گیرند و از او می خواهند که آنجا را ترک کند. مسلمانان اهل سنت تهران که جمعیت زیادی هم دارند از حق داشتن مسجد برای اقامه نماز در تهران محرومند و این در حالی است که دهها کلیسا و کنیسه و آتشکده در تهران برای سایر ادیان وجود دارد. اهل سنت ایران به دلیل ممانعت حکومت جمهوری اسلامی از احداث مسجد برای آنها، سالیان سال است که نماز جمعه را در سفارتخانه های کشورهای اسلامی برپا می کنند. بزرگترین محل تجمع اهل سنت تهران برای نماز جمعه، مدرسه سفارت پاکستان در میدان فاطمی، ابتدای خیابان مطهری بوده است که از چندی قبل مأموران امنیتی و انتظامی از حضور اهل سنت برای اقامه نماز جماعت در آن جا جلوگیری کردند. بعد از این اقدام، اهل سنت تهران تهدید کردند که تا زمان موافقت با احداث مسجد اهل سنت در تهران، آنها هر هفته در یکی از از پارکها تجمع کرده و نمازشان را به جماعت در پارکهای تهران اقامه خواهند کرد. جلال جلالی زاده نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی که این خبر را به خبرگزاری ها داده بود اشاره ای به زمان آغاز این حرکت نکرده است. در حالی که تعدادی از بسیجیان و سپاهیان هربار به بهانه امر به معروف و نهی از منکر در پارکها و محلهای تفریحی از جمله دامنه کوههای تهران دسته های عزاداری و سینه زنی راه می اندازند مشخص نیست که حکومت جمهوری اسلامی ایران به چه جهت مانع برپایی نماز برای مسلمانان غیر شیعه می شود؟ و با استناد به کدام حدیث و کدام حکم برای اهل سنت ممنوعیت ایجاد میکند؟ آیا این اقدام جمهوری اسلامی که خود را داعیه دار اسلام می داند نافی اصول آزادی عقیده و بیان نیست؟
دانشجویان ترکمن هنوز نمی دانند که نیروی انتظامی به چه سبب از دیدن یک دانشجوی روحانی ترکمن در پارک چیتگر به وحشت افتاده اند و برایشان هنوز هم جای سئوال دارد که آیا آنها ایرانی نیستند؟
مراد رحمانی

Wednesday, November 22, 2006



به گزارش خبرنگار مکران نیوز :آفراد ناشناس که لباس سیستانی بر تن داشتند به طرف آخوندی که گفته می شود نکونام(جلاد اهلسنت بلوچستان)باشد تیر اندازی نمودند.
این حمله امروز در حوالی ساعت ۱۱:۲۰درمقابل دادگستری زاهدان انجام شد،در این حمله آخوند نکونام جان سالم بدر برد و دو نفر از مهاجمان دستگیر شدند.هنوز از تلفات این حادثه اطلاعاتی در دست نداریم ،اما پس از این حمله آمبولانسی به سرعت خود را به محل حادثه رسانید.
نکته قابل تعجب در این حمله این است که مهاجمان از اقلیت سیستانی بوده اند.که این قوم خود در جنایات رژیم شریک است.
ما در پی این خبر با چند تن از کارشناسان تماس گرفته ایم وصدق این ماجرا را از آنها جویا شدیم که مورد تایید کارشناسان قرار گرفت،کارشناسی پیش بینی کرد احتمالا این خبر در رسانه های رژیم منتشر نخواهد شد ویا به صورت گذرا خبری منتشر می نمایند وی دلیل این ادعایش راچنین بیان نمود:ترور رئیس دادگستری مردمان جهان را متوجه نارضایتی ملت از رژیم می نماید.و احتمال دیگر آنست که چون مهاجمان از قوم سیستانی هستند نشر این خبر نا امنی ها را متوجه سیستانی ها هم خواهد کرد وبرای آنان مشکل زاست.
بنابراین آنها همچنان خواهان نابودی بلوچستان هستند.
خبرگزاری مکران نیوز به ملت شریف ایران اعلام می دارد اگر چه جلاد جوانان ما از این معرکه جان سالم بدر برد ولی بزودی به جزای اعماش خواهد رسید.ان شاءالله
http://www.makorannews.mihanblog.com/

نیروهای انتظامی رژیم دو جوان بلوچ را در اطراف ایرانشهر گلوله باران کردند
رژیم خونخوار اسلامی باز در بلوچستان جنایت آفرید و دیروز سه‌شنبه دو جوان با اسامی "مهدي سابكي" و "عيسي سابكي" توسط نیروهای جانی آن در منطقه "هوديان" از توابع بخش "دلگان" ايرانشهر به بهانه شرارت با رگبار گلوله به قتل رسیدند. بعد از حمله آمریکا و نیروهای متحدش به عراق رژیم برای ایجاد رعب و وحشت اعدامها و سرکوبهای گسترده ای را در مناطق بلوچستان, خوزستان و کردستان شروع نموده که تا به امروز همچنان ادامه دارد. فقط طی یک سال اخیر هزاران جوان بلوچ , عرب و کرد را اعدام و یا در انظار عموم در کوچه و خیابانها با رگبار گلوله به قتل رسانده است
گزارش رادیو بلوچی اف ام
چهار شنبه 22 نوامبر 2006
----------------------------------------------------------

Tuesday, November 21, 2006

سکوت جهانیان در برابر اعدامهای وحشتناک رژیم در بلوچستان
روی سخنم با سران کشورها ، سازمانهای حقوق بشری و رسانه های بین المللی است.
یک سال پیش هنگامیکه آقای گنجی در زندان دست به اعتصاب زد همه جهانیان اعم از سران کشورها ، سازمانهای حقوق بشری و رسانه ها واکنش نشان داده و رژیم آخوندیسم را محکوم نموده و خواستار آزادی گنجی شدند ما این عمل جهانیان را می ستائیم اما واقعا جای تاسف است که همین سران کشورها و سازمانهای حقوق بشری و رسانه ها و بویژه رسانه های فارسی زبان در برابر اعدامهای سرسام آور رژیم در بلوچستان سکوت پیشه نموده و حتی از درج اخبار اعدام خود داری نموده اند؟!
چرا؟
آیا مگر جوانانی که همه روزه در بلوچستان اعدام میشوند انسان نیستند؟
آیا مگر خون گنجی از خون جوانان ما رنگین تر است؟
آیا مگر گنجی حق زنده ماندن را داشت و جوانان ما ندارند؟
آیا حس همنوعی شما فقط برای گنجی بود؟
آیا این اعدام جوانان بیگناه که بناحق به دار آویخته میشوند کوچکترین احساسی در شما پدید نمی آورد؟
آیا آه پدرانی که با بی بسی ناظر پرپر شدن جگرگوشه هایشان هستند شما را به اندیشیدن وا نمی دارد؟
آیا ناله غم انگیز مادرانشان اندکی درد در شما ایجاد نمی نماید؟
و آیا گریه های آسمان خراش فرزندان یتیمشان در دلهای شما اندک ترحمی پدید نمی آورد؟
گنجی که وکیل داشت و بر علیه رژیم حرف زده بود اما جوانان ما نه جرمی کرده اند و نه وکیل دارند بلکه یا در خیابانها و راهها بدون کوچکترین جستجوئی تیرباران می شوند و یا دستگیر شده و زیر شکنجه های غیر انسانی به جرمهای ناکرده اعتراف کرده و بدون محاکمه اعدام میشوند و رژیم نه اینکه ترسی ندارد بلکه به نام مبارزه با مواد مخدر برای خود امتیاز میگیرد وشما بدون تحقیق تسلیم دروغ پردازیهای رژیم فاسد و دروغگو و مکار آخوندها میشوید!!
من به عنوان یک خبرنگار بدون تریبون لازم میدانم گلایه خود و ملت ستمدیده ام را نسبت به سیاست دوگانه شما اظهار نمایم و از شما مش خواهم عادلانه عمل نمائید و مانند رژیم منافقانه عمل ننمائید.
دلاور بلوچ
Delavar32@yahoo.com
www.delavar32.blogfa.com

Friday, November 17, 2006

تظاهرات در لندن
مردم آزاده ،احزاب و فعالین سیاسی کانون اهوازیان عرب لندن به همراهی احزاب وسازمانهای عضو* کنگره ملیتهای ایران ، بلوچ اکشن کمیتی* به خاطر اعدامها و کشتار اخیر در اهواز و بلوچستان از تمامی احزاب ،سازمانها ، فعالین سیاسی و.....دعوت به تظاهرات در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لندن (هایستریت کنزینگتون) مینماید.با شرکت خود در این تظاهرات به دفاع از مردم عرب،بلوچ،کرد... و سایر هموطنان در بند در ایران جنایات رژیم را افشاء نمائید
.وقت : 18/11/2006 روز شنبه 12.30کنگره ملیتهای ایران- لندن


بيانه كنگره مليتهاي ايران فدرال عليه حكم اعدام دسته جمعي مبارزان اهوازي


رژیم حاکم در ایران بار دیگر خود را برای انتقامجویی از مبارزان ملیتهای تحت ستم آماده می سازد ومی رود که 10 نفر از مبارزان عرب الاهواز به نامهای علي مطوري ، عبدالله سليماني ، عبدالرضا سنواتي (زرگانی)، قاسم سلامات ، محمد كعب پور ، عبدالامير فرج الله كعب ، عليرضا عساكرة ،ماجد آلبوغبیش ،خلف خضري و مالک بنی تمیم را به دار ستم بیاویزد.
چنانکه رژیم چنین سیاستی را علیه دیگر ملیتها وآقوام بلوچ ، کرد، ترک آذربایجانی ، ترکمن وعرب نيز به بهانه های واهی اعمال کرده مبارزان أنان را با چسباندن اتهاماتی از قبیل راهزنی ، غارتگری و اخلال در امنیت وتحت عناوینی همچون اراذل واوباش به کام مرگ فرو می برد.
برکسی پوشیده نیست که رژیم علاوة بر ستمي كه به كليه ايرانيان خصوصا روشنفكران ومبارزان راه عدالت وآزادي روا مي دارد ستم مضاعفی رانيزبر علیه ملیتها واقوام در ایران اعمال مي كند وکوچکترین اعتراضات آنان را به شدت سرکوب می کند ودر همین راستا نیز اعتراضات مردم عرب الاهواز را به خاک و خون کشیده فعالان ومبارزان را یا تصفیه کرده ویا اینکه آنان را در پشت دربهای بسته، بدون مراعات حتی قوانین مورد قبول خود رژیم، محاکمه میکند وهنگامیکه ماه گذشته با اعتراض وکلای مدافع متهمین، مبنی بر درخواست اجرای محاکمه عادلانه روبرو گردید، حکم جلب وکلا رانيز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی صادر کرد.
طبق اعلام سازمان حقوق بشر الاهواز(AHRO) اكثر اعترافات متهمين ، تحت فشار شكنجه اخذ شده است وهيچ مدركي عليه آنان در دادگاه ارائه نگرديده ،كما اينكه سازمان عفو بين الملل وسازمان دفاع از زندانيان سياسي در ايران به نوبه خود شيوه برگزاري دادگاههاي كاملا سري وعدم برخورداري متهمين از وكيل طي مراحل بازجويي ومحاكمة اعتراض كرده اند .
مردم عرب الاهواز براين باورند كه اين احكام به منظور سركوب اعتراضات آنان عليه سياستهاي تغيير تركيب جمعيتي استان الأهواز به سود غير عربها صورت ميگيرد واين اعدامها توطئه اي بمنظور گسترش سايه شوم ترس ميان آنان است.
كنگره مليتهاي ايران فدرال ضمن محكوميت چنين احكام ستمگرانه اي عليه اين مبارزان اهوازي، همبستگي خود را با مبارزات مسالمت آميز مردم عرب الأهواز وكليه مبارزان راه آزادي اعلام داشته از كليه سازمانهاي حقوق بشر بين المللي وايراني وتمامي احزاب وسازمانها وشخصيتهاي سراسري ووابسته به مليتهاي مختلف ايران مي خواهد به مسؤوليت انساني خود در اين رابطه عمل كرده ضمن محكوميت شيوه هاي سركوبگر حاكميت به حمايت از محكومين باعدام برخيزند .

کنگره ملیتهای ایران فدرال
هيأت اجرايي
November 13, 2006
لندن





اعدامها و جنایات اخیر ملایان حاکم بر ایران در بلوچستان را محکوم مینمائیم.


مردم آزاده ،هممیهنان گرامی،اعمال ستمهای غیر انسانی رژیم ایران در بلوچستان،اهواز و سایر مناطق ملی ایران که برای احقاق حقوق ملی و دموکراتیک خود مبارزه میکنند هر روزابعاد تازه ای بخود گرفته و رژیم دست به اعدامها و تیر باران نیروهای مبارز و مردم بی دفاع بلوچ زده است.اعدامهای اخیر در بلوچستان، اهواز، کردستان...نشانگرضعف و ددمنشی رژیم جمهوری اسلامی هست.
ملایان حاکم بر ایران به روال حاکمیتهای مرکزی گذشته تلاش دارند تا مناطق ملی را نخست به وسیله فقر روزافزون ، بیکاری ، رواج اعتیاد عمومی مردم و نگهداری عامدانه از قافله تمدن و صنعتی نشدن جامعه پیش میبرند.
این سیاست در بلوچستان به خاطر ویژگیهایش به مراتب شدیدتر از سایر مناطق ملی بوده است.جمهوری ملایان حاکم بر ایران در مناطق ملی به ویژه در بلوچستان به جزء اعدامهای سیاسی در واقع به تیر باران نمودن سایه های کثیف و ترسناک اعمال خود میپردازد چراکه آنها جامعه را به وسیله فقر، بیکاری و اعتیاد به کانالهای فساد و جنایت هدایت نموده-آنگاه محکومان و مظلوم در دام افتاده را به چوبهای دار می فرستند تا بدین وسیله اعدامها و تیر بلرانهای سیاسیون بلوچ را به نام راهزن و قاچاقچی پنهان نماید. اماشیوه اعمال این گونه سیاستهای دون مایه سپری گشته و افشاء شده اند و جوانان بلوچ به حقوق ملی خود آگاه و مبارزه بی وقفه خود را با توان و اراده محکمتر ادامه خواهند داد.

جبهه متحد بلوچستان –جمهوریخواهان اعدام وتیر باران هر فرد ،گروه،و هر جمعیتی از مردم بلوچستان محروم توسط جانیان جمهوری اسلامی را شدیداء محکوم مینماید و از تمامی نیروهای سیاسی بلوچ و انسان دوست ومردم آزاده و احزاب سیاسی میخواهد که در مقابل دفاتر قانونهای جهانی و حقوق بشری تجمع (تظاهرات) یا به صورت نوشتارجنایات جمهوری نا اسلامی را افشاء کنند و از قانونهای جهانی دفاع از حقوق بشرو سازمان ملل بخواهید تا بدین جنایات نظارت نموده و بانیان آن را محکوم نماید.

زنده باد مبارزات مردم بلوچستان برای احقاق خقوق ملی.( پیروزی ما در اتحاد ماست)


جبهه متحد بلوچستان-جمهوریخواهان فدرال.
یکشنبه 21 بهمن ماه 1385


نقـض گسترده حقوق بشر و اعدامها توسط رژیم در بلوچستان و اهواز محکوم است


رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران با روی کار آمدن احمدی­نژاد دست به نقض گسترده حقوق بشر در مناطق تحت ستم بلوچستان و اهواز نموده است. ملت بلوچ در انتخاباتی که احمدی­نژاد را بریاست جمهوری رژیم در ایران رسانید با صدائی رسا مخالفتش را با فاشیست­های مذهبی اعلام کرد و به احمدی­نژاد رای نداد.

احمدی­نژاد که نمایندگی جناح فاشیستی مذهبی را میکند، کمترین رای را در بلوچستان داشت. از همان دوران انتخابات ملت بلوچ چه از طریق نخبگان سیاسی و روشنفکران بلوچ و چه از طریق علمای مذهبی بلوچستان احساس ناامنی و عدم اطمینان خود را به روی کار آمدن نیروهای بسیار ارتجاعی رژیم به مردم ایران یادآور شدند. با روی کار آمدن احمدی­نژاد بلوچستان و دیگر مناطق ایران از جمله اهواز، کردستان و آذربایجان بیش از پیش مورد تعارض قرار گرفته­اند.

رژیم برای سرکوب مطالبات دمکراتیک مردم در بلوچستان، آخوند ابراهیم نکونام فاشیست را که کارنامه­ای بسیار ننگین در کشتار انسانهای بیگناه دارد به بلوچستان اعزام کرده است. این مزدور خونخوار رژیم فاشیستی تا کنون تعداد بسیار زیادی از بلوچها را با اتهامات بسیار واهی قاچاقچی و اشرار در بیدادگاه رژیم به اعدام محکوم و به دار آویخته است. ملت عرب در اهواز نیز متاسفانه با چنین بیرحمی از سوی رژیم روبرو است. رژیم با کمال جسارت در اخبار رسمی­اش نیز بی­پروا اعلام میدارد که فلان فرد یا افراد در اهواز یا بلوچستان اعدام شده­اند!!!

از آنجاییکه مبارزات ملت بلوچ در بلوچستان و ملت عرب در اهواز در حال گسترش و فراگیر شدن هستند، رژیم فاشیستی برای بقای نظام پوسیده و محکوم به فنای­اش در حال شدت بخشیدن ترس و رعب در جامعه با دادن اختیارات بسیار وسیع به ارگانهای سرکوبگر و بکار گرفتن ممتد از نیروی خشن سرکوبگر"مرصاد" است. بلوچستان تا کنون بدلیل خشنونتهای بیحد و حصر رژیم بر ملت مظلوم بلوچ شاهد درگیرهای زیادی بوده است. نیروهای مبارز بلوچ در حال پیکار با رژیم هستند تا ظلم و تعدی­های طاقت­فرسای رژیم بر ملت بلوچ پایان یابد.

مبارزات ملل تحت ستم در ایران برای دستیابی به حقوق دمکراتیک ملی در هر شرایطی ادامه خواهد داشت و بدون شک اعدامهای رژیم و دستگیری مبارزین بلوچ و عرب و . . . در اراده آهنین ما مبارزان برحق خللی وارد نخواهد کرد. مبارزه پیگیر و متحد ما، رژیم فاشیستی مذهبی را از پای در خواهد آورد و پیروزی از آن ملل مظلوم خواهد بود.

بلوچستانءِ راجی زرمبش ( جنبش ملی بلوچستان – ایران) نقض گسترده حقوق بشر و اعدامها توسط رژیم در بلوچستان و اهواز محکوم قویاً محکوم میکند و از نیروهای انساندوست و مترقی ایران و نیز از مجامع بین المللی مدافع حقوق بشر مصرانه میخواهد تا بدفاع از ملت بلوچ و عرب و نیز دیگر ملل تحت ستم در ایران بپردازند و اعدامهای رژیم در بلوچستان و اهواز را مشخصاً تقبییح و سرزنش نمایند.

بلوچستانءِ راجی زرمبش
( جنبش ملی بلوچستان – ایران)
آبان ۱۳۸۵ - Nov 2006




بلوچستانءِ اُستمانءِ گــَلBalochistan People’s Partyحزب مردم بلوچستان

به کشتار و اعدامهای دسته جمعی در بلوچستان پايان دهيد!
شنبه، 20 آبان ماه 1385 برابر با 2006 Saturday 11 Novemberرژيم جمهوری اسلامی ايران که هم اينک خود را به خاطرپيشبرد سياستهای هسته ای و عظمت طلبانه اش در محاصره بين المللی می بيند، بيرحمانه به جان ملل تحت ستم ايران، ازجمله ملت بلوچ افتاده و همه روزه از آنان قربانی ميگيرد.بلافاصله پس ازآنکه غربيها ودرراُسشان آمريکا، ايران را بدليل نقض قوانين بين المللی در راستای منع گسترش سلاحهای کشتارجمعی مورد تهديد قرار دادند، مسئولين رژيم تهران خشم خود را متوجه زندانيان سياسی کرده و اظهار داشتند که درصورت حمله آمريکا به آنها، زندانيان سياسی درايران را کشتار خواهند کرد.احساس خطرحکومت ننگين جمهوری اسلامی ايران از جانب بلوچستان، بدليل حضور نظامی آمريکا در افغانستان و پاکستان و رشد روز افزون مبارزه ملی مردم بلوچ، بمراتب بيشتر از مناطق ديگر است. اعزام آخوند "ابراهيم نکونام" به بلوچستان جهت سرکوب و کشتار، ایجاد رعب و وحشت، و انتقام گیری از مردم بلوچ که هرگز تسلیم تهران نشده بودند، صورت گرفت. وی که در خونخواری و قصاوت روی آيت الله خلخالی جنايتکار را سفيد کرده است، درچند ماه اخيربيش از سيصد نفر از فرزندان ملت زجرکشيده بلوچ را به کام مرگ کشانيده است.وسعت جنايات دشمنان قسم خورده ملت بلوچ به حدی است که زبان از بازگوئی تمامی آنها عاجز ميباشد. فقط درنیمه اول آبانماه سال جاری، آنچه در رسانه های وابسته به رژيم آمده، حکايت از نسل کشی ملت بلوچ دارد. آمار واقعی تمامی افرادی که در درگيريهای ساختگی و يا اعدامهای مخفيانه جان خويش را ازدست داده اند، موجود نيست و ما بعنوان مثال به آمارعلنی خود رژيم اکتفا ميکنيم. اسامی کسانی که دردو هفته آغازین آبانماه در معابر عمومی حلق آویز شده و یا در درگیریهای نابرابر به شهادت رسیده اند به شرح زیر میباشند.اعداميهای زاهدان: عبدالحميد سراوانی، احمد دهمرده، بهزاد ناروئی، هادی دریاکش ناروئی ، عزيزالله نجاريان، مجید کهرازهی، نادر کهرازهی، محسن سرگلزائی، محمد امین هرمزی و عبدالله شیخ حسنی.اعداميهای ايرانشهر: محمد آسکانی ونجيب الله قيومیاعدامیهای زابل: محبعلی گل امین مقدمدرگيری خاش: چراغ گمشادزهیدرگيری ايرانشهر: نورمحمد آهورانیدرگيری سراوان: عمرسراوانی، شعيب گرگيج، ستاردرازهی، آدم درازهی و برادرخانم ویدولت محمود احمدی نژاد از واپسگراترين سيستمهائی است که ايران درطول تاريخ آنرا تجربه ميکند. درآن ارزش و معيارهای انسانی،حقوق بشر و... جای خويش را به جهل و خرافات داده و هرآنچه ديگران می پندارند مردود و نادرستند و دنيايشان به همان چارچوب تنگ فکريشان محدود ميگردد و بس. فارس و شيعه بودن را ملاک انسانيت ميدانند. سايرين نجس هستند و بايد کشتار شوند. اينست منطق دولت احمدی نژاد.بلوچستان به لحاظ موقعيت جغرافيائی، از شرائط ويژه ای نسبت به ديگر مناطق ايران برخورداربوده و سرشار از منابع طبيعی ميباشد که درصورت بهره برداری اصولی از آنان، سبب رفاه و آسايش مردم منطقه خواهد شد. حال آنکه بلوچستان بنا به آمارهای دولتی از محرومترين استانهای ايران به شمارميرود.شرائط زندگی در بلوچستان برای بلوچها فاجعه بار است. فقر و بيکاری بيداد ميکند، اعتياد گريبان هر خانواده ای را گرفته است و... و حکومت تهران در مقابل هيچ مرجعی پاسخگو نيست. آنها وظيفه شرعی خويش را نه خدمت به مردم و رفع مشکلاتشان، بلکه سرکوب و کشتار ملتهای تحت ستم ايران ميدانند، تا شايد بدينترتيب خفقان حاکم برجامعه زمينه ساز ظهور امام زمان گردد!!!ما ضمن محکوم کردن کشتار مردم بلوچ و بخصوص اعدامهای دسته جمعی اخير در بلوچستان، از تمامی احزاب و سازمانهای سياسی، کانونها و تشکلهای مدعی طرفدارحقوق بشر ايرانی که دربرابرجنايات رژيم ضد مردمی جمهوری اسلامی ايران درحق ملت بلوچ سکوت کرده و لب به اعتراض نمی گشايند، جداً ميخواهيم تا به وظيفه تاريخی خويش آگاه باشند و کشتار مردم بيگناه بلوچ را که بدون هيچ جرمی صورت ميگيرد، در ابعادی گسترده محکوم کرده و فريادشان که همانا دسترسی به ابتدائی ترين حقوق انسانی ميباشد را به گوش جهانيان برسانند. حزب مردم بلوچستان
Balochistan People’s Party, P.O.Box 13022, 103 01 Stockholm, SwedenTel: +46 739343724, Fax: +46 8 43 75 97 37 www.ostomaan.org ; www.balochpeople.org

Thursday, November 16, 2006


نقـض گسترده حقوق بشر و اعدامها توسط رژیم در بلوچستان و اهواز محکوم است


رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران با روی کار آمدن احمدی­نژاد دست به نقض گسترده حقوق بشر در مناطق تحت ستم بلوچستان و اهواز نموده است. ملت بلوچ در انتخاباتی که احمدی­نژاد را بریاست جمهوری رژیم در ایران رسانید با صدائی رسا مخالفتش را با فاشیست­های مذهبی اعلام کرد و به احمدی­نژاد رای نداد.

احمدی­نژاد که نمایندگی جناح فاشیستی مذهبی را میکند، کمترین رای را در بلوچستان داشت. از همان دوران انتخابات ملت بلوچ چه از طریق نخبگان سیاسی و روشنفکران بلوچ و چه از طریق علمای مذهبی بلوچستان احساس ناامنی و عدم اطمینان خود را به روی کار آمدن نیروهای بسیار ارتجاعی رژیم به مردم ایران یادآور شدند. با روی کار آمدن احمدی­نژاد بلوچستان و دیگر مناطق ایران از جمله اهواز، کردستان و آذربایجان بیش از پیش مورد تعارض قرار گرفته­اند.

رژیم برای سرکوب مطالبات دمکراتیک مردم در بلوچستان، آخوند ابراهیم نکونام فاشیست را که کارنامه­ای بسیار ننگین در کشتار انسانهای بیگناه دارد به بلوچستان اعزام کرده است. این مزدور خونخوار رژیم فاشیستی تا کنون تعداد بسیار زیادی از بلوچها را با اتهامات بسیار واهی قاچاقچی و اشرار در بیدادگاه رژیم به اعدام محکوم و به دار آویخته است. ملت عرب در اهواز نیز متاسفانه با چنین بیرحمی از سوی رژیم روبرو است. رژیم با کمال جسارت در اخبار رسمی­اش نیز بی­پروا اعلام میدارد که فلان فرد یا افراد در اهواز یا بلوچستان اعدام شده­اند!!!

از آنجاییکه مبارزات ملت بلوچ در بلوچستان و ملت عرب در اهواز در حال گسترش و فراگیر شدن هستند، رژیم فاشیستی برای بقای نظام پوسیده و محکوم به فنای­اش در حال شدت بخشیدن ترس و رعب در جامعه با دادن اختیارات بسیار وسیع به ارگانهای سرکوبگر و بکار گرفتن ممتد از نیروی خشن سرکوبگر"مرصاد" است. بلوچستان تا کنون بدلیل خشنونتهای بیحد و حصر رژیم بر ملت مظلوم بلوچ شاهد درگیرهای زیادی بوده است. نیروهای مبارز بلوچ در حال پیکار با رژیم هستند تا ظلم و تعدی­های طاقت­فرسای رژیم بر ملت بلوچ پایان یابد.

مبارزات ملل تحت ستم در ایران برای دستیابی به حقوق دمکراتیک ملی در هر شرایطی ادامه خواهد داشت و بدون شک اعدامهای رژیم و دستگیری مبارزین بلوچ و عرب و . . . در اراده آهنین ما مبارزان برحق خللی وارد نخواهد کرد. مبارزه پیگیر و متحد ما، رژیم فاشیستی مذهبی را از پای در خواهد آورد و پیروزی از آن ملل مظلوم خواهد بود.

بلوچستانءِ راجی زرمبش ( جنبش ملی بلوچستان – ایران) نقض گسترده حقوق بشر و اعدامها توسط رژیم در بلوچستان و اهواز محکوم قویاً محکوم میکند و از نیروهای انساندوست و مترقی ایران و نیز از مجامع بین المللی مدافع حقوق بشر مصرانه میخواهد تا بدفاع از ملت بلوچ و عرب و نیز دیگر ملل تحت ستم در ایران بپردازند و اعدامهای رژیم در بلوچستان و اهواز را مشخصاً تقبییح و سرزنش نمایند.

بلوچستانءِ راجی زرمبش
( جنبش ملی بلوچستان – ایران)
آبان ۱۳۸۵ - Nov 2006


Monday, November 13, 2006

ازگورستان اسپیدژچیزی مانده است؟

شهرستان ايرانشهر در ميان ديگر شهرستانهاي بلوچستان داراي بيشترين و در عين حال با ارزش ترين آثار باقي مانده از دوران پيش از تاريخ مي باشد. واقع شدن در شاهراه ارتباطي تمدنهاي بزرگ نيمه شرقي فلات ايران در هزاره هاي سوم و چهارم قبل از ميلاد و وجود شرايط مناسب زيست محيطي دو عامل مهم براي تحقق اين ويژگي ها است . شواهد اين تنوع و گستردگي آثار زندگي را مي توان به صورت تپه ها , محوطه ها , گورستانها و... در جاي جاي شهرستان ايرانشهر مشاهده نمود.
يكي از مهمترين كانون هاي متعلق به دوران پيش از تاريخ و هزاره هاي دوم و سوم پيش از ميلاد , گورستان « اسپيدژ » مي باشد. « اسپيدز » يا « اسپيدژ » به معناي دژ سفيد , نام خود را از قلعه اي به همين نام از دوره اسلامي گرفته كه با سنگ لاشه سفيد رنگ با نخلستان سرسبز و انبوه و چشمه اي گوارا در فاصله 40 كيلومتري جنوب غرب شهر بزمان واقع شده است .
عدم انجام به موقع بررسي و شناسايي باستان شناسي در ايرانشهر موجب شد اين مكان تا دستبرد حفاران غيرمجاز همچنان ناشناخته باقي بماند تا اينكه تب دستيابي به دفنيه هاي احتمالي از مناطق استان همجوار (جيرفت كرمان ) به اين منطقه نيز سرايت كرد و بسياري از آثار اين گورستان به غارت رفت و يا نابود گرديد. همين امر سبب شناسايي و در نهايت ثبت آن به شماره 6745 در فهرست آثار ملي كشور طي سال 1381 گرديد .
در بررسي اضطراري چند روزه شهريور ماه 81 در بخش بزمان كه توسط كارشناسان ميراث فرهنگي سيستان و بلوچستان به عمل آمد , آثار فراواني از دوره هاي مختلف تاريخي و اسلامي شناسايي گرديد. گورستان اسپيدژ با حدود 25 هكتار وسعت در بردارنده آثار دو دوره متمايز , يكي دوره اسلامي و ديگري دوره پيش از تاريخ مي باشد. دوره اسلامي آن شامل بقاياي قلعه سنگي , استحكامات سنگ چين و قبور آن مي باشد كه عموما در جنوب شرق اين محوطه واقع شده است . دوران پيش از تاريخ آن نيز غارهاي شماره 1 و 2 و قسمت اعظم محوطه را به خود اختصاص داده است . آثار اين دوران خود متعلق به دو دوره كوتاهتر زماني , هزاره سوم قبل از ميلاد و عصر برنز و ديگري اواسط هزاره دوم قبل از ميلاد و اواخر عصر برنز جديد و آغاز عصر آهن مي باشد.
متاسفانه بيشتر حفاريهاي غيرمجاز و تخريب آثار در همين مناطق صورت گرفته و سبب به هم ريختگي آثار سطحي اين دو دوره با هم شده است . كاوش هاي صورت گرفته در تير و مرداد امسال حكايت از آن دارد كه ساكنان اوليه « اسپيدژ » در هزاره هاي سوم و دوم قبل از ميلاد از سطح دانش و فن آوري بالايي در زمينه هاي گوناگون برخوردار و از رفاه اجتماعي نسبي بالايي نيز بهره مند بوده اند. آنان با دانش ذوب فلزاتي همچون مس و حتي در دوره اي با نحوه ذوب آهن آشنا بوده و كاني مس را از كانسارهاي همجوار همچون « گربودار » و « مادرمكسان » استخراج و پس از استحصال مس , انواع ابزار و اشيا مسي و مفرغي مي ساخته اند.
از اين اشيا مي توان جهت ساخت انواع ظروف همچون كاسه , پياله , ليوان , ظروف داراي لوله يا آبريز ناوداني شكل , ملاقه و ابزارآلاتي همچون درفش , سمبه , سوهان , ابزار چهارپهلوي نوك تخت و ابزار مفتولي نوك گرد و نوك پهن و سلاح هاي مفرغي همچون كارد , خنجر , تبر و سر پيكان و ساير اشيا همانند مهرهاي استامپي , پيكرك , آينه هاي گرد و دسته دار , مهره , سنجاق سرو ... بهره برد. ساكنان اوليه اسپيدژ علاوه بر فلزگري به تراش و صيقل سنگهاي تزئيني و نيمه بهادار كه از دور و نزديك تهيه شده بود پرداخته و از سنگهايي به جنس عقيق , لاجورد , مرمر , آهك , و چخماق , انواع مهره به اشكال گرد , بيضي , لوزي , استوانه اي يا خمره اي و مهره هاي دوكي شكل مي ساختند.
با نگاهي به آثار مكشوفه در قبور « اسپيدژ » مي توان به نوعي از آغاز شكل گيري جامعه طبقاتي از نظر ميزان سطح رفاه و موقعيت و منزلت اجتماعي دست يافت . با تقسيم كار , مشاغل و حرفه هاي تخصصي گوناگوني نظير سنگ تراشي و ابزارسازي , فلزكاري , سفالگري , حصيربافي (احتمالا پارچه بافي ) و تجارت به وجود آمده بود. افراد مختلف در دوره هاي مورد بحث براي احراز مالكيت خود از مهرهاي استامپي كه از جنس سنگ يا فلز ساخته شده بود , استفاده مي كرده اند و اندازه , نقش و حتي جنس مهرها بيانگر ميزان اعتبار اجتماعي صاحبان آنها محسوب مي گرديد.
تاكنون تعداد زيادي مهر و اثر مهر استامپي با نقوش حيواني همچون نقش پرنده و حيوانات درنده خصوصا از دوره پاياني عصر برنز و آغاز عصر آهن بدست آمده است . نقش انسان بر روي ظروف سفالين براي اولين بار در سيستان و بلوچستان , در اين محل ظاهر گشته است . نقوش سفالينه هاي « اسپيدژ » شامل نقوش انساني , حيواني , نباتي و طبيعت بي جان منطقه مي باشد. از نقوش عمده حيواني نيز مي توان نقوش جانوران و حيوانات بومي منطقه مانند نقش بزسانان (كل , قوچ , ميش , آهو , جبير) , عقرب , مارولاك پشت و نقوش گياهان و درختاني همچون نخل خرما , خوشه گندم و نيز نقوش طبيعت بي جان همچون نقوش تپه , كوه , كوهستان , خورشيد و امواج آب اشاره نمود.
فرم قبور هزاره سوم قبل از ميلاد (عصر برنز) اسپيدژ عموما گور دخمه اي يا سردابه اي شكل بوده , به گونه اي كه جسد را به صورت چمباتمه درون فضاي كروي و دخمه شكل آن گذاشته و اشياي تدفيني را پيرامون آن قرار مي داده و نهايتا ورودي را با سنگ لاشه مسدود مي نمودند.
از نظر تعداد اشيا تدفيني , قبور با هم تفاوت زيادي داشتند كه در اين ميان قبوري با 44 و ديگري با 60 شيئي فرهنگي بيشترين آثار مكشوفه را به خود اختصاص داده اند.
در اين قبور , يك ظرف سفالين مكعب مربع شكل خاكستري رنگ منقوش بدست آمد كه در نوع خود در ايران بي نظير است . از جمله دستاوردهاي مهم ديگر مي توان به كشف ابزار و وسايل كار يك هنرمند فلزگر در قبور متعلق به پايان عصر مفرغ و آغاز عصر آهن اشاره نمود. آثاري شامل ملاقه مفرغي , بوته يا ظرف گلداني شكل مخصوص ذوب فلز (مس ) كه داخل آن از مس مذاب سرد شده پر مي باشد , به همراه انواع ابزارهاي نوك گرد و نوك تخت (دو سر تخت ) مفرغي چهار پهلو يا گرد و انواع سمبه و ابزارآلات نوك تيز يا نوك پهن آهني بدست آمده كه در نوع خود بي نظير يا كم نظير مي باشند.
همچنين يكي از آثار حيرت آوري كه در اين كاوشها بدست آمد , يك سر پيكان سنگي بود. دو ويژگي خاص اين سر پيكان را از ساير پيكانهاي سنگي پيش از تاريخ متمايز مي نمايد كه يكي ساخته شدن بوسيله تراش و صيقل كاري و نه تراشه برداري است و ديگري , ساخت آيروديناميك لبه هاي آن مي باشد به صورتيكه يك طرف آن كاملا صاف بوده و طرف ديگر داراي انحنا و قوس براي چرخش در هوا و سرعت و طي مسافت بيشتر بوده است .
تب دستيابي به دفينه هاي احتمالي به اين گورستان هم سرايت كرد و بسياري از آثار آن به غارت رفته و يا نابود گرديد. گورستان اسپيدژ با حدود 25 هكتار وسعت دربردارنده آثار دو دوره متمايز يكي دوره اسلامي و ديگري دوره پيش از تاريخ مي باشد.
ساكنان اوليه اسپيدژ در هزاره هاي سوم و دوم قبل از ميلاد از سطح دانش و فن آوري بالايي در زمينه هاي گوناگون برخوردار بوده اند. براي اولين بار در آثار باستاني سيستان و بلوچستان , نقش انسان برروي ظروف سفالين در اين گورستان گرديده است .
در قبور اين گورستان يك ظرف سفالين مكعب مربع شكل خاكستري رنگ منقوش بدست آمده كه در نوع خود در ايران بي نظير است . از جمله دستاوردهاي مهم مي توان به كشف ابزار و وسايل كار يك هنرمند فلزگر در قبور متعلق به پايان عصر مفرغ و آغاز عصر آهن اشاره نمود

نقد آزادي سياسي
عبدالخالق بارانزهي
روزنامه نگار و دانشجوی دوره لیسانس مدیریت بازرگانی
دو هزار سال پيش سيسرون نوشت: "يك جامعه‌ی سياسی حقيقی متضمن حضور مردم است."
هرچه آزادی گسترش يابد، سياست معنای مردمی‌تری به خود می‌گيرد و با گسترش فرهنگ آزادی‌خواهی، هماهنگی ميان قدرت، قانون و حقوق شهروندی افزون می‌شود. اهميت آزادی سياسی‌، همچنانكه كارل ياسپرس تصريح كرده، در اين است كه "همه‌ی آزادی‌های ديگر را تامين می‌كند. آزادی سياسی در آن واحد دارای دو جنبه توامان است. اشتياق برای آزادی و بصيرت نسبت به هدفها."
آزادی سياسی مهم‌ترين شرط سياسی شدن حوزه‌ی عمومی است. هدف نيروهای آزادی ستيز، سياست زدايی از حوزه‌ی عمومی و اختلال در روند روشنگری افكار عمومی است. پافشاری اكيد آنها بر سانسور مطبوعات و يا در انحصارگرفتن تريبون‌های اطلاع رسانی، بيانگر اين حقيقت است كه سياست يك مفهوم وجودی در واقعيت زندگی روزمره مردم است. سياست، البته نه هدف جامعه‌ی انسانی اما پايه‌ی زندگی انسان‌هاست.
سياسی شدن حوزه‌ی عمومی محصول نقد روشنگری است. شك و نقد در باروری منطق و ذهنيت عمومی نقشی انكارناپذير دارد. هدف مقدم، نقد روشنگرانه افسون‌زدايی از "تقدس مذهب و شكوه قدرت" است. ترديد در فرهمندی مقام پيشوا و رهبر، نخستين ثمره‌ی نقد روشنگرانه است. نقد و آزادی پيوندی نهادين دارند. آزادی چه در نفی (نفی هرگونه محدوديت از جانب غير) و چه در وجه اثباتی آن (حق انتخاب آنچه خواستنی است) در گروی نقد است.
نقد، آزادی را از تقيد ارزش های تحميلی بازمی‌دارد و آن را جولانگه همه‌ی ارزش‌ها می‌كند. وظيفه نقد، روشنگری مستمر افكار عمومی و تقويت روند شكل‌گيری اراده‌ی سياسی معطوف به آزادی است. مشروط شدن قدرت سياسی توسط قانون، كسب بينش نسبت به ضرورت‌ها و اراده معطوف به آزادی، عناصر اصلی شكل دهنده‌ی مفهوم آزادی سياسی‌اند. از ميان اين سه ركن، نقش عنصر ارادی از همه بارزتر است. به تعبير كانت: "آزادی ميراث طبيعی انسان نيست، بايد آن را پديد آورد."
پرسش افلاطونی "چه كسی بايد حكومت كند؟" را كارل پوپر اينگونه تجديد طرح می‌كند:
"حكومت چگونه بايد شكل بگيرد تا بتوان حاكم بد را بدون خشونت و خونريزی بركنار كرد؟" پوپر بيشتر بر ضرورت جابجايی مسالمت‌آميز قدرت تاكيد دارد تا بر چگونگی حكومت كردن. چگونگی جابجايی قدرت سياسی بی‌شك مهم‌تر از نفس جابجايی قدرت است، اما مهم‌تر از چگونگی اين تغيير، معيارهای حكومت كردن است.
توسيديد در كتاب "تاريخ جنگ پلوپونزی" نوشت: هر چند شمار اندكی از مردم قادر به سياستگذاری هستند، اما همگان می توانند درباره‌ی آن قضاوت كنند.
كارل پوپر می‌افزايد: "ما همگی نمی‌توانيم زمام امور را در دست داشته باشيم، بلكه می‌توانيم در قضاوت درخصوص نحوه‌ی عملكرد حكومت مشاركت كنيم... روز انتخابات، نه روز مشروعيت بخشيدن به حكومت جديد‌، بلكه روز قضاوت ما (با رأی‌مان) درمورد حكومت پيشين است... اين تفاوت ميان دموكراسی به عنوان حكومت عامه و دموكراسی به عنوان قضاوت عامه، صرفا يك تفاوت لفظی نيست."
به زعم پوپر، واقعيت سياسی حكم می‌كند كه دموكراسی را نه حكومت، بلكه قضاوت عامه بدانيم. دموكراسی اقتضا می‌كند كه اين قضاوت، حتی‌المقدور كارشناسانه و متكی به فرهنگ سياسی تربيت يافته‌ای باشد. درباره‌ی چند و چون اين قدرت، پوپر كم و بيش همانند طرفداران اصالت فرد، گرايش به "حكومت كمينه" دارد. بدين معنا كه به حكومت ـ در هر حال ـ نياز داريم، اما كمترين مقدار ممكن از تحكم آن را می‌خواهيم. به تاكيد فرانتس نويمن: "نكته‌ای كه خدمت جاودان انديشه‌ی سياسی مبتنی بر اصالت فرد بوده است، اين است كه حكومت به هر شكلی كه باشد،‌ بازهم قدرت سياسی هميشه تا حدودی بيگانگی خود را (نسبت به مردم) حفظ خواهد كرد... اما دموكراسی،‌ بيگانگی قدرت سياسی را به حداقل می‌رساند و امكانی نيز برای پديدآوردن توازنی منصفانه ميان منافع فرد و مصالح دولت ايجاد می‌كند."
بهرحال وقتی كه بحث بر سر چند و چون غايات سياسی و بهترين اشكال حكومت و اداره‌ی جامعه پيش می‌آيد، بر يك نكته‌ی اساسی بايد تاكيد كرد و آن چگونگی كارآيی بخشيدن به قضاوت عامه از طريق تقويت تدريجی نقش كارشناسانه‌ی اين "قضاوت" است.
آنچه كارل پوپر بر آن تاكيد دارد: "مهندس اجتماعی تدريجی" است. اين عامل اساساً به نقش بخش سياستگذار جامعه برمی‌گردد. اما بدون تقويت نقش قوه‌ی قضاوت عامه از طريق استحكام نهادهای مدنی (مستقل از دولت) و تقويت حقوق فردی شهروندان (مستقل از دولت و نهادهای مدنی)، بيگانگی ميان مردم و حكومت كاهش نخواهد يافت. در هر حال يكی از مهم‌ترين ساختكارهائ مشروط كننده‌ی قدرت، نقد روشنگرانه‌ی معطوف به علل اين بيگانگی است.
اين نقد بايد برلزوم سياست‌ورزی عامه‌ی مردم پای فشارد و درباره‌ی ضرورت دفاع از حقوق نهادهای مدنی در استقلال از دولت و نيز دفاع از حقوق فردی افراد جامعه چه در برابر قدرت دولت و چه در برابر نهادهای حوزه‌ی عمومی، روشنگری كند.
بسياری سياست را در مبارزه برای كسب قدرت سياسی و حفظ آن، خلاصه می‌كنند. اين تعبير عمدتاً از تعاريف گذشته بويژه از پيشاهنگ علم سياست ماكياولی سرچشمه می‌گيرد. اما همچنانكه نويمن می‌گويد: "روانشناسی قدرت در سياست عامل تعيين‌كننده نيست، سياست، محدود به پيكار گروهها با يكديگر برای كسب قدرت نيست، بلكه كوششی است برای اينكه هر كس جهان را در قالب ذهنيت خويش شكل دهد و ديدگاه خويش را بر آن نقش كند... سياست، هم پيكار انديشه‌هاست و هم تنازع نيروها."
اگر گستره‌ی مفهوم سياست را فراتر از مشغله‌ی سياستمداران و احزاب و نيروهای سياسی درگير با يكديگر ببينيم، در آن صورت، به پرسشی پايه‌ای‌تر می‌رسيم: "چه كسی برای من تصميم می‌گيرد؟" اين گرهی‌ترين مساله سياست است. اين، مشغله‌ی ذهنی هر شهروند سياست‌ورز است، هر آنكسی كه می‌انديشد.
قضاوت من چيست؟ ذهنيت و اراده‌ی من در كجای اين سناريوی اجتماعی جای دارد؟ نقش من در اين كمدی ـ درام عمومی چيست؟ حرف مرا چه كسی و چگونه می‌تواند يا می‌خواهد بزند؟
سياست‌ورزی، تمرين توان داوری در چند و چون سياست است. و اين می‌تواند و بايد امر عامه‌ی مردم باشد. هركس كم و بيش منفعت و مصلحت خود را می‌شناسد، اما شناخت دورنمای سياسی اين منافع، يعنی آنجا كه سياست بمثابه‌ی اقتصاد تمركزيافته، موضوعيت می‌يابد، نيازمند درك سياسی است. و اين خود مستلزم سياست‌ورزی و تمرين تفكر و كنش سياسی است.
تقويت انگيزه‌ی سياسی عامه‌ی مردم درگرو توجه دادن آنها به سياست، بمثابه يك امر وجودی و پرهيزناپذير در حيات روزمره‌ی انسان اجتماعی است. مبارزه با دو افراط و تفريط رايج در ميان سياست‌ورزان حرفه‌ای و عامه مردم ضروريست. يعنی مبارزه با سياست‌زدگی عمومی (پان پوليتيكانيسم) كه راه حل همه‌ی مشكلات جامعه را در سياست می‌جويد و سياست‌گريزی كه با امتناع از ارائه نظر و رأی و بی‌توجهی به سرنوشت خود، به جامعه آسيب می‌زند. پرمدعايی از يكسو و كرختی و عدم حساسيت از سوی ديگر، مفهوم مبارزه‌ی سياسی را مخدوش می‌كنند. بيماری سياست‌زدگی عمدتا گريبانگير سياستمداران و كارگزاران سياسی حرفه‌ايست. آنها آماده‌اند به هر مساله اقتصادی، فلسفی، هنری،‌ روانشناختی،‌ زيبايی‌شناختی و اخلاقی پاسخ سياسی بدهند. همه‌ی ابعاد زندگی اجتماعی و فردی را در منشور سياست بنگرند و سياست را از فرط كاربست، ملال‌آور كنند. سياست‌زدگی گذشته از سياستمداران، در توده‌ی مردم نيز می‌تواند بصورت مقطعی و گذرا، در فضای معينی بمثابه يك تب سياسی نمود پيدا كند.
سياست‌گريزی و سياست‌پرهيزی، در عامه‌ی مردم عمدتاً از بيگانگی با دولت ناشی می‌شود اما خاستگاه آن در روشنفكران می‌تواند گرايشی عرفانی باشد يا يك تجربه سياسی شكست خورده و يا اساساً درك نادرست از مفهوم قدرت سياسی. نظری در تاريخ انديشه‌های سياسی وجود داشته و دارد كه: سياست چيزی جز شر نيست و قدرت سياسی منشا و مقصدش مذموم است. نتيجه‌ی تبعی اين نوع نگرش در زندگی می‌تواند يا پيروی كامل از قدرت سياسی و تسليم به آن باشد، و يا ضديت و بيگانگی كامل با آن.
از نظر آنارشيست‌ها، قدرت سياسی بد است و جامعه خوب. در مقابل، استوارت ميل خطری را كه توسط اكثريت جامعه، آزادی فرد را تهديد می‌كند، هشدار می‌دهد. طرفداران بينش عرفانی كه اصل زندگی را بر فنا می‌نهند، سياست را كه متكی بر بقا و ضرورت بهكرد آنست، بلاموضوع می‌دانند.
سياست‌گريزی و فراتر از آن سياست‌ستيزی، امكان غيرسياسی شدن عرصه‌ی عمومی را تشديد می‌كند. اين نگرش به لحاظ اخلاقی نيز قابل دفاع نيست و بيانگر عدم احساس مسؤليت است و در عمل آب به آسياب عوام‌فريبان می‌ريزد. توده‌های غيرسياسی، خطر تسلط قدرت غير منتخب را افزايش می‌دهند. آگاهی سياسی مستلزم سياست‌ورزی است. از اين رهگذر است كه توده‌ی مردم به حقوق شهروندی خويش و نيز مسؤليت‌پذيری قانونی خود پی می‌برند. آموزش سياسی نيازمند آشنايی با حقوق طبيعی (حقوق فردی هر انسان بمثابه عضو جامعه مدنی) و حقوق شهروندی (حقوق انسان به مثابه عضو جامعه سياسی) است.
در فرهنگ سياسی جامعه‌ی ما مفاهيمی چون حقوق شهروندی و حاكميت قانون، مفاهيمی نامانوس‌اند. ثقل چشمگير مفاهيم سلبی در سنت حقوقی ما يكی از موانع اصلی ديرآشنايی ما با اين ضروريات فرهنگ سياسی است. هنوز در عرف سياسی ما مفاهيمی چون قدرت، قانون و آزادی مقولاتی ناهمساز و حتی در بهترين حالت سست پيوندند. هنوز قدرت، تداعی كننده‌ی ارعاب است، قانون در حفظ وضع موجود خلاصه می‌شود و آزادی مقوله‌ای آرمانی است.
كارل ياسپرس در خصوص ضرورت تناسب ميان اين سه مقوله می‌نويسد: "در عمل آزادی و قانون بايد دست در دست يكديگر پيش بروند. دولت بايد بمنظور جلوگيری از سوء استفاده از آزادی، قدرت داشته باشد... قانون و آزادی بدون قدرت به معنای هرج و مرج است. قانون و قدرت منهای آزادی مساوی با استبداد است. قدرت بدون آزادی و قانون،‌ صفت بربريت است."
نقد آزادانه‌ی مفاهيم قدرت و قانون، شرط نخست در فراهم كردن امكانات اين سازگاری است. سنجش‌گری و نقد آزادانه قدرت موجب می‌شود كه "اقتدار سنتی" و يا "اقتدار فرهی" رهبران جای خود را به "اقتدار حقوقی" منبعث از اراده و رای مردم بدهد. امكان نقد قانون، دامنه‌ی مسؤليت سياسی شهروندان را افزايش می دهد. نقد قانون، عرصه را بر نقض قانون تنگ می‌كند. هر فرد بايد بجای پذيرش ارزش‌های تحميلی ديگران، مهر و نشان ارزش‌های خود را بزند. هر نسل بايد بجای پذيرش هنجارها و قوانين نسل های پيشين، ارزش ها و هنجارهای زمان خود را برگزيند. بقول ماكس وبر "شأن آدمی در انتخاب ارزش‌هايی است كه با آنها زندگی می‌كند."
با انقلاب مشروطه برای نخستين بار در تاريخ ايران، قانون،‌ قدرت را مشروط كرد و آزادی نيز در چارچوب تفسيرهای موردی قانون، موضوعيت يافت...

Sunday, November 12, 2006

سازمان جندالله ايران
سازمان جندالله ايران به اطلاع عموم مردم بلوچستان و ايران مي رساند كه دلاوران شاخه نظامي سازمان جندالله ايران پس از طراحي عملياتي موفقيت آميز توانستند در يك درگيري افتخار آميز امروز يكشنبه 21 آبانماه 1385 ، 7 نفر از مزدوران قرارگاه عملياتي آسكان در منطقه كشتگان از توابع شهرستان سراوان را به هلاكت برسانند و يك دستگاه وانت تويوتا 2700 و مقاديري سلاح و مهمات از قبيل يك قبضه مسلسل گرينف ، 5 قبضه كلاشينكف ، 2 قبضه كلت كمري و يك قبضه آر پي جي 7 ، و يك بيسم ماشيني و 2 بيسيم سيار را از اين مزدوران متجاوز به غنيمت بگيرند .لازم به ذكر است اين يكي از سلسله عملياتهاي دلاوران شاخه نظامي جندالله مي باشد كه در پاسخ به تجاوزات رژيم مستبد آخونديسم ايران و اعدامهاي گسترده مردم بي دفاع و ستمديده در ماههاي آخير در بلوچستان صورت گرفته است .همچنين كادر محترم رهبري سازمان جندالله ايران به تمام مردم مظلوم ايران و بالخصوص اهلسنت بلوچستان و همه پدران و مادران داغديده اي كه شاهد پر پر شدن عزيزانشان بوده اند اين خوشخبري را پيشاپيش تقديمشان مي نمايد كه ان شاء الله در ماههاي آتي داغي را كه مزدوران رژيم فاشيست آخوندهاي ايران بر دل مردممان گذاشته اند را بر پيكر پوسيده نظام آخوندهاي فاشيست خواهيم گذاشت.يا زندگي با عزت ، يا مرگ با شرف سازمان جندالله ايران

بيانيه شماره ۱ انجمن جوانان صدای عدالت پيرامون رد صلاحيت دبير کل انجمن
بیانیه شماره 1 انجمن جوانان صدای عدالت پیرامون رد صلاحیت یعقوب مهرنهاد دبیرکل انجمن
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
در پاسخ به سوالات وپرسشها وتماسها وپیامهاومراجعات مکرر اعضاء ودوستداران انجمن جوانان صدای عدالت در رابطه با چگونگی وضعیت تائید صلاحیت جناب آقای مهرنهاد دبیر کل محترم این انجمن به اطلاع می رساند که تائید یا رد صلاحیت ایشان تا کنون به طور رسمی وکتبی اعلام نگردیده است واین در حالی است که تمامی تائید صلاحیت شدگان روز پنج شنبه 18 آبان نامه تائید صلاحیت خود را از فرمانداری دریافت نموده اند اما هیچ تماسی تا پایان وقت اداری روز پنج شنبه از طریق فرمانداری با ایشان گرفته نشده است . با این حال رد صلاحیت دبیر کل محترم انجمن جوانان صدای عدالت از طرف هیات اجرائی انتخابات معرز ومشخص است و مورد تائید امام جمعه موقت اهل سنت زاهدان وهمچنین نمایندگان مردم استان در هیات نظارت قرار گرفته است . همچنین از تمامی دوستداران واعضاء وهواداران مصرانه می خواهیم که بنا بر خواسته جناب آقای مهرنهاد از هرگونه بروز احساسات غیر مدنی به شدت پرهیز شود و در رابطه با چگونگی اعتراض به این مسئله ما در بیانیه های آتی خود با شما سخن خواهیم گفت واز هرگونه اقدام خودسرانه پرهیز گردد.
انجمن جوانان صدای عدالت

جنایات افسارگسیخته علیه مردم سیستان و بلوچستان!

اکبر تک دهقان
21 آبان 1385- 12 نوامبر 2006

رژیم اسلامی، شرایط کشمکش با قدرتهای بین المللی، بویژه مقطع انجام مانورهای نظامی اخیر در خلیج فارس را، به فرصتی برای آدم کشی علنی علیه زندانیان سیاسی، شهروندان بیگناه و قربانیان فقر و بیکاری در سیستان و بلوچستان*1، مبدل ساخت. هدف عوامل تبهکار رژیم از این اقدامات، ایجاد رعب و وحشت، و جلوگیری از جلب هرچه بیشتر نسل جوان در این منطقه، به مبارزه رودرو علیه این ماشین ددمنشی است. مأموران رژیم اسلامی، تنها طی 5 ماه گذشته، 240 نفر را در سیستان و بلوچستان، تحت عناوین جعلی و سراپا مشکوک " آدم ربا، شرور و قاچاقچی"، اعدام و یا در درگیریهای مختلف، به قتل رسانده است. اینهمه آدم کشی این رژیم پلید، در زمانی کوتاه آنهم، در تمام مناطق کشور، بی سابقه است؛ تنها در هفته منتهی به 16 آبان سال جاری، 11 نفر در شهرهای زاهدان، زابل و ایرانشهر، به دار آویخته شده اند. در این میان بویژه، زندانیان سیاسی وابسته به یک سازمان مبارز مسلح، بنام " سازمان جندالله ایران"، با شقاوت تمام، طعمه سلاخی مأمورین رژیم گردیده، پی در پی اعدام شدند.

پیش از ظهر روز 14 آبان*2، زندانی سیاسی جوان محمد اسکانی، در مرکز شهر ایرانشهر، توسط دژخیمان رژیم اسلامی و در ملاء عام به دار آویخته شد. هیچگونه گزارشی، از جریان محاکمه او منتشر نشده و حق داشتن وکیل نیز، از او دریغ گردید؛ او به اتهام شرکت در یک عملیات مسلحانه، علیه محافظین رئیس جمهور رژیم، طی سفر استانی چندی پیش جنایتکار حاکم، بازداشت شده بود. همراه با زندانی نامبرده، شهروند دیگری، بنام نجیب الله قیمومی نیز، بجرم حمل مواد مخدر به دار آویخته شد. این واقعیتی است که گزارشات بسیاری، بر وجود همدستی میان مأمورین دولتهای ایران، پاکستان و افغانستان، در تولید و حمل ونقل مواد مخدر دلالت کرده، بخش اعظم این مواد نیز، از این طریق، به اروپا صادر میگردد. رژیم اسلامی اما، برای ایجاد جو رعب و وحشت در منطقه، دست به اعدام مردمی فقیر و نیازمند، که کمترین موازین دموکراتیک نیز در بازداشت و محاکمه آنان رعایت نمیگردد، میزند.

چرخه آدم کشی اسلامی، درست یک روز پس از جنایت بالا، 6 زندانی سیاسی، از وابستگان به " سازمان جندالله ایران" را در شهر زاهدان و در ملاء عام، از طریق به دار آویختن، به قتل رساند. اتهامات وارده به اعدام شده گان، در هیچ دادگاه صالحه ای بررسی نشده، حتی جرمی تحت عنوان " به آتش کشیدن یک خود رو پلیس"، بهانه ای برای این ارتکاب این جنایت علیه زندانیان، اعلام گردیده است. این در حالی است که رفتار این سازمان با زندانیان وابسته به رژِیم، بکلی متفاوت از رفتار مأمورین حکومت اسلامی با زندانیان سیاسی وابسته به این جریان است. حتی در یکی از آخرین عملیات نظامی، علیرغم جان باختن یکی از فعالین این جریان، فرد مجروح شده وابسته به رژیم، بدون کمترین تعدی از سوی افراد این گروه، بمنظور ایجاد امکان برای انجام معالجات سریع برای نجات او، در محل درگیری باقی گذارده شد.

سازمان جندالله ایران، علیرغم تبلیغات ارتجاعی رژیم اسلامی، با زندانیان تحت اختیار خود، در چهارچوب موازین بین المللی رفتار نموده، در موارد متعددی آنان را آزاد ساخته است. مأمورین وزارت کشور رژیم اسلامی، با جلوگیری از تماس آزاد شده گان با مطبوعات و افشاء حقایق، دست به دروغپردازی، پیرامون به اصطلاح بدرفتاری مسئولین این گروه، با زندانیان آزاد شده زده است. سازمان مذکور طی انتشار اطلاعیه ای در 25 مرداد سال جاری، این موضوع را روشن ساخته، ادعای پوچ مأمورین دولتی را محکوم نموده است.

مبارزین سیاسی در سیستان و بلوچستان، خود باید شیوه های مقابله با رژیم حاکم را یافته و به آن عمل نمایند. اگر مبارزه مسلحانه، قادر به بسیج نیرو و ایجاد سدی در برابر تاخت و تاز دستگاه ترور اسلامی علیه مردم است، در اینصورت، بدون هیچ تردیدی باید به آن توسل جسته، مرعوب عبارت پردازیهای حرافان مقیم کافه های پاریس و برلین نشد. این حق دموکراتیک هر شهروندی است، که در برابر جنایات مأموران یک رژیم فاشیستی، مصمم ایستاده، گلوله را با گلوله پاسخ دهد. اینکه، این روش مبارزه باید تحت چه شکل سازمانی و تا چه دوره ای، ادامه یابد، بازهم شهروندان تحت سلطه این رژیم جنایتکار، خود در شرایط مشخصی که در آن قرار دارند، تعیین میکنند. بخش بزرگی از نیروی اپوزیسیون مقیم خارج از کشور، در زندگی محفلی و غیر مولد غرق شده، فاقد صلاحیت تعیین استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی برای مردم بجان آمده، بویژه نسل جوان کشور است. از این رو، برای مقاومت سیاسی و نظامی علیه رژیم حاکم، برای مردم ایران، جز تکیه تام و تمام به تشخیص و توانایی خود، راه دیگری باقی نمانده است.

برای مبارزین جوان در سیستان و بلوچستان، که تردیدی در حقانیت دموکراتیک خواستهای آنان وجود ندارد، مسلماً درک شرایط حساس کشور، ابداً مشکل نیست: رژیم اسلامی، تاکنون دهها هزار نفر از مبارزین را، در سراسر کشور و بیش از همه در تهران، بجوخه اعدام سپرده، نسل انقلاب بهمن و عناصر مبارز از دوره مبارزات ضد سلطنتی را نیز، بطور کامل نابود ساخته است. صدها هزار نفر از نسل جوان گذشته نیز، از طریق کشتار در جبهه های جنگ، قربانی تبهکاریهای این رژیم آدمخوار گشته اند. کسی نیست که خود و یا بستگان نزدیکش، مشمول زندان و شلاق و شکنجه و تحقیر و ترور روزمره در کوچه و خیابان، و طعمه چوبه دار و تیرباران این رژیم درنده خو، نشده باشد. جامعه ایران و اکثریت مردم، فرسوده، عصبی و پرخاشگر نسبت به یکدیگر گردیده، سطح اعتماد، تعهد سیاسی و اخلاقیات انسانی تنزل یافته، برخاستن ققنوس کار و تلاش و امید و یک اقدام بزرگ، از زیر تلی از خاکستر این بربرمنشی بیسابقه، به آهستگی پیش رفته، به زمان نیاز دارد؛ جامعه هنوز به نیروی خود، برای تغییر این شرایط جهنمی پی نبرده، از زیر آوار کابوس کشتارهای هولناک قد راست نکرده، بخود اعتماد نمیکند. همه سازمانهای سیاسی، تقریباً نابود شده، صرفاً گروههای محفلی و غیر فعال در خارج از کشور، به حیات گیاهی خود، در بهترین حالت، در دنیایی مالیخولیایی، شعارپردازیهای دن کیشوت گونه و شوهای ملال آور، تحت عنوان " کنگره" و " کنفرانس" و " پلنوم"، ادامه میدهند؛ غیر انسانی تر از آن، حتی برخی عناصر راست افراطی، تحت پوشش " کمونیسم" و" کارگر"، تلاشهای فکری و سیاسی نسل جدید دانشجویان کمونیست را، به لجن کشیده، با تمسخر و تحقیر امیدها و آرزوهای انسانی نسلی در حال شکوفایی، رویش اولین جوانه های کار و تلاش انقلابی در جامعه ایران را، به شیوه ای ضد انقلابی و ارتجاعی، تخطئه میکنند.

وضعیت اقتصادی و شرایط زندگی مردم، جز فلاکت، با عبارت دیگری قابل توصیف نیست. فقر و اعتیاد و بیکاری، کلیه فروشی و تن فروشی، در سراسر کشور بیداد میکند. در استانی نظیر اصفهان، در سال گذشته، نزدیک به 18 درصد جمعیت استان، در زندان بسر میبردند. بنا به آمار موثق، بیش از یک سوم جمعیت کل کشور، تحت فشارهای شدید روانی قرار داشته، براساس نرمهای رایج، به مراقبت روحی و کمک فکری نیاز دارند. تنها طی تصادفات راننده گی، سالانه تا 30000 نفر کشته و چندین برابر، زخمی و معلول میشوند. در چنین جامعه ای که به یک بشکه باروت شبیه است، برخی جریانات ارتجاعی- قومی، متصل به این دولت و آن حزب، برای دستیابی به اهدافی قرون وسطایی، دست به تبلیغاتی دروغین، بقصد تشدید خصومت میان مردم میزنند. چنین گروههای فاقد کمترین سطحی از شعور سیاسی، ادعا میکنند، گویا مردم به اصطلاح فارس زبان و جریانات اپوزیسیون سراسری، نسبت به جنایات رژیم در مناطقی نظیر سیستان و بلوچستان، بی اعتنایی میکنند. با دقت در وضعیت اقتصادی، سیاسی و روحی این " مردم" و این " اپوزیسیون"، که در بالا، گوشه ای از پرده آن کنار رفت، روشن میشود، چنین ادعاهایی، تا چه میزان غیر مسئولانه و بی پایه است. نه فقط مبارزین آزادیخواه در سیستان و بلوچستان، بلکه هر شهروند دلسوزی، جدا از تمایلات سیاسی و مذهبی خود، باید علیه چنین تبلیغات ارتجاعی ایستاده، همبستگی و منافع مشترک اکثریت مردم ایران را، برای پشت سر گذاردن شرایط غیر قابل تحمل ناشی از سلطه یک رژیم فاشیستی، مقدم بر هر گونه منافع فرقه ای و ناچیز، از نوع منافع دسته جات بالا قرار دهد.
----------------------------------------
توضیحات
*1- اطلاعاتی پیرامون استان سیستان و بلوچستان
در محل آدرس جستجوگر خود، نشانی fa.wikipedia.org را وارد نموده، کلیک کنید. صفحه اصلی فارسی دانشنامه " ویکی پدیا "، باز میشود. در سمت راست، در محل نشانیها، عبارت" سیستان و بلوچستان" را وارد نمایید. اطلاعات مفید و جدیدی در این زمینه، دریافت خواهید نمود.
یک منبع دولتی
http://www.irtp.com/farsi/references/index/ostan/sistan/index.htm
یک منبع دولتی
http://sistanbaluchestan.frw.org.ir/
وبلاگ انجمن دانشجویان بلوچ در زابل- یک وبلاگ جمعی
وبلاگی حاوی مطالبی متنوع، بویژه تصاویری زیبا از جفرافیای سیستان و بلوچستان
http://anjumanbaloch.blogfa.com/

*2- گزارش دیگری در
http://www.turkmenilim.org/، تاریخ ارتکاب این جنایت مأموران حکومت اسلامی را، روز شنبه 13 آبان، ذکر کرده است. منبع مورد استفاده برای این مطلب در اینجا، سایت پهره http://pahreh.blogspot.com/2006/11/10-1481385.html بوده، که نزدیک به نیروهای سیاسی، در سیستان و بلوچستان میباشد
-----------------------------------------------------------------------------------------
شماره حساب بانکی برای کمک مالی به کارگران اخراجی شرکت واحد تهران
بانک ملی ایران- تهران شعبه پل تهران نو، کد بانک 134، حساب قرض الحسنه شماره 732280 به نام آقایان: داوود نظری، ابراهیم مددی و ناصر غلامی. از هر بانکی در خارج از کشور میتوان با پرکردن فرم مخصوص، مستقیماً به شماره حساب فوق، پول واریز کرد.
-----------------------------------------------------------------------------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند.
-------------------------------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها
www.behkish.blogfa.com
آرشیو شهریور 1385، در 7 قسمت متوالی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
www.j-shoraii.blogspot.com damawand158@yahoo.de نشانی جدید ای- میل.
www.kapital.blogfa.com www.behkish.blogfa.com www.omid1917.blogfa.com
www.4bahman.blogfa.com

مصاحبه ژورنال علوم انسانی آکادمیک بلوچ با خانم پروانه ریگی تحت عنوان: حقوق زنان بلوچ


خانم پروانه ریگی، از زنان و شخصیتهای برجسته بلوچ در صحنه سیاسی و اجتماعی استان سیستان و بلوچستان، کشاورز نمونه سال 1379 ایران، و دبیر خانه کشاورز شهرستان ایرانشهر میباشند. خانم ریگی طی سفری که به هندوستان داشتند، این فرصت را برای ما فراهم نمودند تا مصاحبه ای حضوری در مورد حقوق زنان بلوچ با ایشان داشته باشیم.

سوال (بلوچ آکادمیست): خانم ریگی، با سلام و درود فراوان بر شما، عنوان مصاحبه "حقوق زنان بلوچ" است. شما میبایست یکی از بهترین افرادی باشید که در زمینه حقوق زنان بلوچ تجربه کافی کسب نموده اید، زیرا که مراحل متفاوتی را در این زمینه طی کرده اید... اما، قبل از اینکه وارد موضوع اصلی شویم، لطفا در یک جمله بفرمایید، آیا کشاورزی آسان است یا خیر؟

جواب (خانم پروانه ریگی): با سلام به خوانندگان و بازدیدکنندگان عزیز و محترم این ژورنال. همچنین با تشکر فراوان از ژورنال علوم انسانی آکادمیک بلوچ.

کشاورزی آسان نیست. اما کار بسیار با ارزشی است. من با توانایی کامل آن را انجام داده ام و به نظر خودم موفق هستم و از این راه زندگی سالمی دارم.

سوال: به نظر شما، علت رعایت نکردن حقوق زنان بلوچ در گذشته و یا حتی حال چه میباشد؟

جواب: ببینید، این مورد بر میگردد به مسئله فرهنگ. در زمان قدیم اعتقاد اکثر مردان بلوچ بر این بود که زنان بلوچ عاجزه و یا ناتوان هستند، که بسیار فکر اشتباهی بود. در آن زمان اگر چه مردان بلوچ ما صاحب فکر و عقل بوده اند، اما متاسفانه از طرفی دیگر فاقد علم و فرهنگ سازنده بوده اند.

زن بلوچ اصولا در جمع مردان حاضر نمیشد، اجازه تحصیل هم داده نمیشد، بیرون از محیط خانه هم حق کار کردن نداشت. اما، امروز زمان تغییر کرده است. دختران بلوچ میتوانند با رعایت اصول اسلامی هم به دانشگاه بروند و هم در خارج از محیط منزل مشغول به کار شوند. بطور مثال، امروزه تعداد زیادی از دختران بلوچ در مقاطع مختلف تحصیلی مشغول به تحصیل هستند، و بر عکس گذشته، حق تصمیم گیری در امور شخصی خود یعنی ازدواج را دارند.

این نکته را نباید فراموش کرد که خیلی از کارهای سخت را مردان نمیتوانند انجام دهند، اما زنان میتوانند. مثلا: تربیت بچه، خانه داری، و حتی کارهای مدیریتی و... پس، زن ناتوان نیست. شخص من، بعنوان مثال، یک زن کشاورز هستم و شاید فکر و کارکردم الگویی بوده برای بسیاری از مردان. از لحاظ فکری و توانایی هم از هیچ مردی کمتر نبوده و نیستم، و گام به گام با مردان بوده ام. یک زن همانطور که گهواره ای را تکان میدهد، همانطور دنیا را میتواند تکان دهد...

خداوند بخشنده، همان فکر و عقلی را که به مرد بخشیده، همان را به "زن جماعت" هم بخشیده است... بنابراین، زن توانمند است.

در زمانهای گذشته، ما زنان بلوچی داشته ایم که شانه به شانه با مردان بلوچ در جنگها و صلحها شرکت داشته اند، ولی متاسفانه، هیچ نام و نشانی از آنها در دست نیست.

در همین بلوچستان ما، در گذشته زنان نمیتوانستند به مسجد بروند، اما امروزه به مسجد میروند، در کلاسهای قرآن، کلاسها و جلسه های اسلامی و اجتماعی هم حضور دارند.

سوال: در صحنه سیاسی و اجتماعی، حضور زنان بلوچ مانند مردان بلوچ (به طور یکسان) مشاهده نمیشود، چرا ؟

جواب: اولا، دختران و یا زنان بلوچ از شرم و حیای بالایی برخوردارند، اما باید به تدریج خود را وارد صحنه سیاسی و اجتماعی کنند.

از طرف دیگر، مردان بلوچ هم باید شرایط را فراهم نموده و عامل تشویق کننده ایی برای حضور زنان بلوچ در صحنه سیاسی و اجتماعی باشند.

سوما، حقیقتا در این منطقه، زنان دیرتر از مردان وارد میدان تحصیل شده اند.

سوال: بعضی از مردان (بلوچ) معتقدند که زن جماعت فقط ساخته شده است برای مدیریت داخل خانه: خانه داری و بچه داری، در این مورد چه نظری دارید ؟

جواب: اشتباهی است بسیار بزرگ. اگر شخصی چنین تفکری دارد، آن شخص بدون شک کوته فکر و کوته بین است. اگر برگردیم به اسلام زمان پیامبر (ص)، نخستین زنی که به اسلام گرایش پیدا کرد، حضرت خدیجه بود: زنی بسیار ثروتمند و توانا. با پیامبر ازدواج کرد و تمام مالش را در راه اسلام خرج کرد. او دوش به دوش و همفکر رسول خدا بود... بعد از فوت خدیجه، پیامبر فرمودند: "با مرگ خدیجه پشتم خالی شد..." توجه فرمایید، این کلمه بسیار با ارزش و پر محتوی برای زنان است.

یا اینکه، حضرت زینب در جنگ کربلا یگانه زنی بود که با اسراء به شام رفت. در شام اولاد رسول خدا را خوارج معرفی کردند، که حضرت زینب با سخنرانی خود نقشه های آنان را خنثی ساخت. و حقیقت بیان شد... که مردم بر علیه یزید برگشتند... و حق و حقوق روشن گردید... اگر زینبی در کار نمی بود، آنوقت زحمات امام حسین هم آشکار نمی شدند. مثالهای مختلفی وجود دارد مانند: حضرت فاطمه و یا دیگر زنان صدر اسلام مانند: رابعه، سمیه، آسیه، و... بنابراین، زن در تمام صحنه ها میتواند حضور داشته باشد و اگر زنان به همان اندازه مردان فرصت به تحصیل و مجهز به علوم اسلامی باشند، به نظر من، بلکه پیشرفت بهتری از مردان خواهند داشت و قادر خواهند بود تا همگام مردان حرکت کنند.

سوال: نظرتان در مورد چند همسری چیست؟

جواب: پیامبر چند همسری را جهت توسعه اسلام برگزیده است و بنابراین، سنت رسول خدا بوده است. مردان بلوچ هم همین اعتقاد را دارند. اما، سوال مهمتر این است که چرا سنتهای دیگر پیامبر را مردان بلوچ به همان اندازه رعایت نمیکنند؟ اگر پیامبر چند همسر داشته، ولی قادر به رعایت عدالت بین آنان بوده است، در حالیکه، مردان ما قادر نیستند که عدالت بین زنان خود را بطور یکسان رعایت کنند.

سوال: عدم ثبت محضری ازدواج در بلوچستان، اخیرا توسط یک دختر وبلاگ نویس بلوچ (بانوکانی توار) مطرح شده بود که بسیار موضوعی جالب و قابل بحث میباشد. شما در این مورد چه میفرمایید؟

جواب: موافق هستم، این مورد قبلا وجود داشته است. اما، نباید فراموش کرد که اگر در گذشته ازدواجها ثبت محضری نمیشدند، ولی چندین نفر، بعنوان شاهد حضور داشتند، و جالبتر اینکه حرف و قول مرد بلوچ در گذشته خود بعنوان یک سند بشمار میرفته. اما، امروزه این طور نیست و این مورد هم کمرنگتر شده است. برای از بین بردن این مشکل، دختران و زنان بلوچ باید مطالعات و تحصیلات خود را افزایش دهند تا حق و حقوق آنان در هیچ مرحله ای پایمال نگردد.

سوال: نظرتان در مورد طلاق یا به عبارت روشنتر، "سه طلاقه" چیست؟

جواب: در این مورد اطلاعات زیاد مذهبی ندارم، اما همین را میدانم هنگامی که این اتفاق رخ میدهد، زن باید حدودا سه تا چهار شاهد داشته باشد، و مرد هم در عالم مستی و دیوانگی نباشد.

علمای مذهبی ما باید اطلاعات دقیق و صحیحی را به مردم بدهند... درسته که حق طلاق را به مرد داده اند، اما مرد نباید از این موضوع سوء استفاده کند.

سوال: نظرتان درباره روابط دختر و پسر قبل از ازدواج چیست؟

جواب: به نظر من، بین دختر و پسر با رعایت اصول اسلامی روابط باید باشد تا همدیگر را بهتر بشناسند و با همدیگر آشنایی داشته باشند... مردان بلوچ هم باید خودشان را صادقانه و مردانه معرفی کنند، تا خدایی نخواسته ازدواج تبدیل به ازدواجی ناموفق نشود...

سوال: اگر این فرصت را به شما بدهند تا دوباره بدنیا بیایید، آن وقت چه میکردید!؟

جواب: سوال جالبی است. افسوس، آن طوری که میخواستم در خدمت اسلام و جامعه باشم، نبوده ام. اما، اگر که این فرصت دوباره به من داده شود قطعا بهتر میتوانم در خدمت جامعه ام باشم: فردی موثر و زنی موفقتر...

سوال: و در نهایت، چه پیشنهادی برای دختران و زنان بلوچ دارید؟

جواب: پیشنهادم این است که زنان توانمند هستند. در واقع این زن است که مرد را تربیت میکند. هر مردی بالاخره از مادری زاییده شده، رسول خدا هم مادری داشته و مادر او یک زن بوده است.

دختران بلوچ ما باید راه زنان صدر اسلام را بروند و حسادت و کینه را از بین ببرند. با هم تفاهم داشته باشند و در ازدواج دقت کنند و همدست و همگام در جامعه اسلامی یار و یاور همدیگر باشند.

مادران بلوچ بپاخیزند و گذشته را فراموش کنند. به آینده بنگرند و فرزندانی سالم تحویل جامعه دهند، تا هم خدا و هم رسول خدا و هم بندگان خدا راضی باشند.

دختران عزیز بلوچ هم باید سعی کنند تا تاریخ برای آنها تکرار نشود. احکام اسلام را رعایت کنند، زنی شایسته برای همسر خود، و مادری دلسوز برای فرزندان خود، و زنی نمونه برای جامعه اسلامی خود باشند. و بدانند که تا خود را باور نکنند، باور نخواهند شد. همدست و همگام باشند تا بتوانند با همکاری و همفکری آینده ایی خوب داشته باشند.

"در شیر بودن نر و ماده معنایی ندارد،" پس، دختران و زنان بلوچ باید ثابت کنند که فرقی بین مرد و زن نیست...

من آرزوی خوشبختی برای تمام زنان و دختران بلوچ را از خداوند متعال خواستارم.

بلوچ آکادمیست: خانم پروانه ریگی از اینکه وقت گرانبهایتان را به ما دادید بی نهایت از شما سپاسگزاریم و آرزوی موفقیت و پیروزی را برای شما داریم.

خانم پروانه ریگی: من هم از ژورنال علوم انسانی آکادمیک بلوچ بسیار سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند.

سفری که به هندوستان داشتم واقعا جالب بود به این دلیل که با بسیاری از دانشجویان بلوچ دختر و پسر دیدارهایی داشتم و احساس کردم همه آنها مثل فرزندان من هستند، و همچنین از طرف تمام دختران و زنان بلوچ از آقای احمد رضا طاهری، شخصی دلسوز و توانمند تشکر و قدردانی می کنم و امید وارم که در آینده، موفق، و با تمام برادران هم استانی خود به ایران باز گردند و فردی موثر برای کشور، مملکت و اسلام باشند

Saturday, November 11, 2006

رد صلاحیت آقای یعقوب مهرنهاد گویای غیردموکراتیک بودن انتخابات در ایران
به نام خالق هستی
انتخابات شورای شهر انتخاباتی است که در آن کاندیداها برای ساختن وپرداختن به امور شهر خود به رقابت می پردازند . ویک نهاد مردمی وغیر سیاسی بدون هرگونه جنجالهای حزبی می باشد وتوان منتخبین مردم در آن فقط در محدوده فعالیتهای خدمات شهری وفرهنگی واجتماعی وعمرانی وآموزشی است اما آنچه که این روزها مردم را متعجب نموده است رد صلاحیت آقای یعقوب مهرنهاد می باشد که علیرغم سابقه فعالیت چندین ساله فرهنگی واجتماعی وحضور پرشور در نهادهای مردمی و داشتن چهره ای محبوب ومردمی رد صلاحیت گردیده است (البته این رد صلاحیت قطعا به محبوبیت ایشان خواهد افزود ). هرچند که هنوز انجمن جوانان صدای عدالت و شخص آقای مهرنهاد در این باره موضع رسمی نگرفته اند اما خبرهای رسیده حاکی از آن است که نمایندگان مجلس بخصوص آقایان فروزش نماینده زاهدان ومیرمرادزهی نماینده سراوان به شدت مسئله را دنبال می کنند . همچنین آقای مولوی عبدالحمید نیز در برخی محافل خصوصی نگرانی شدید خود را دراین باره ابراز داشته است وآن را برخوردی تنگ نظرانه وکاملا سیاسی دانسته است . شایان ذکر است که گفته می شود رد صلاحیت آقای مهرنهاد بخاطر حق گوئی وعدالت طلبی ومبارزه با ظلم وستم وتبعیض وبی عدالتی ایشان بوده است و همچنین داشتن طرفداران وحامیانی در خارج از کشور از موارد رد صلاحیت ایشان ذکر گردیده است . از طرفی دیگر برخی معتقدند که این احتمال هم وجود دارد که ممکن است یکی دیگر از دلایل رد صلاحیت ایشان آن باشد که ترس آن می رود توسط ایشان پرداختن به فرهنگ منطقه ای جزء اولویت های اول قرار گیرد و بخصوص نامگزاری خیابانها ومیادین به نام بزرگان منطقه وهمچنین پاسداشت فرهنگ وهنر وتوجه به زبان محلی از برنامه های آقای مهرنهاد بوده است . همچنین یک مقام دولتی نیز گفته است که اگر ایشان وارد شورای شهر شوند در هر کوچه وکوی شهر که وارد شوی قطعا نشانی از بلوچ وبلوچستان خواهی دید و این مسئله باعث خواهد شد که ما غیر بومیان در این شهر احساس غربت کنیم چرا که عملکرد ایشان تا کنون چیزی غیر از این را نشان نداده است . اما اینها اظهار نظرات مخالفین ایشان وفرهنگ منطقه هستند اما نظر دوستداران وحامیان وهواداران وی ودیدگاه ها وتفکراتش چه خواهد بود را قطعا در روزهای آتی خواهیم دید . اما درخواست ما به عنوان حامیان ایشان آن است که با اعلام موضع رسمی وضعیت ما وتمامی طرفدارانشان را مشخص نمایند

Friday, November 10, 2006


مردم شريف و آزاده بلوچستان
اخبار و اطلاعات موجود در باره‌ی اقدامات جاری حاكی از اتخاذ سياست‌های اسفبار در همه‌ی زمينه‌های هنری و فرهنگی است كه چشم‌انداز وخيم‌تر آينده‌ی فرهنگ بلوچستان را به تصوير می‌كشد. سانسور كتاب و مطبوعات، فيلترينگ سايت‌های اينترنتی، جمع‌آوری آنتن‌های ماهواره‌ای و اعمال سانسور در عرصه‌های مختلف سينما و تئاتر هر روز تشديد می‌شود.
بلوچستان اینفو خودرا ملزم می‌داند در مورد پيامدهای سركوب‌های فرهنگی و هنری، نگرانی عميق خودرا ابراز دارد و يادآور شود اين ننگ بر سردمداران دستگاه‌های مسئول باقی خواهد ماند كه اقدامات آنان شكوفايی نسل امروز و ميراث فرهنگی مردم را به خطر می‌اندازد و به سقوط می‌كشاند. اين سياست ضدفرهنگی، ضمن افزايش فشار بر نويسندگان و مترجمانی كه معيشت آنان وابسته به نشر آثارشان است، موجب ورشستگی صنعت نشر و چاپ، ركود كامل سينما و ئتاتر مستقل و خلاق، موسيقی و نقاشی و ديگر زمينه‌های آفرينش هنری ، فرهنگی و فكری خواهد شد.
بلوچستان اینفو با توجه به اين وضعيت اسفناك از همه دوستداران فرهنگ و هنر و انسان‌های آزاديخواه می‌خواهد كه در برابر اين هجوم ويرانگر قاطعانه ايستادگی كنند.
بلوچستان اینفو

2006-11-10

خشم بلوچ
می نویسم از آن کسانی که حرمت نمک را شکستند از آن مفلوج نمک ناشناس که خود را امام امت می نامد. از شیطان بزرگ ، از اهریمن تاریخ ، از خامنه ای پر تزویر، از آن ناپاک بی تدبیر.
از آن تلخک بین المللی که خود را مضحکه دنیا کرده است ، احمدی نژاد آن ظالم دست به قمه ،آن پاسدار بی شرم که پاسداری از ظلم و آئین شیطانی را بر عهده گرفته است.
و نوچه های بی ارزشتر از پست و به عمل آورنده احکام شیطان و جنگ با اسلام و هر چه انسان ، آن جنایتکاران زمان شهریاری و دهمرده که برای تکمیل پروژه ماشین نسل کشی شان از هیچ جنایتی دریغ نمی کنند.
و دردناک تر از همه خود را مدافع حقوق مردم مردم می دانند.
و امروز پا بر رگ غیرت بلوچ گذاشتند. بلوچی که همه چیز خود را در راه غیرت می دهند.
بلوچی که تمام ملامتها و کم کاریهای را ندیده گرفت و ساخت و سوخت وخم به ابرو نیاورد و لب به اعتراض و گله نگشود.
و اما نتیجه چه شد......
آن بی شرمان بی ننگ بجای اینکه سکوت بلوچ را در صبر تعبیر کنند آن را در بی قدرتی و ناتوانی بلوچ انگاشتند.
و حالا می خواهم از آنها که تک تک شان نمک بلوچ را خوردند و نمکدان شکستند فقط بپرسم که هیچ از طوفان خشم بلوچ در تاریخ پر از تحریفشان نشنیده اند.
از انفجار بعد از خاموشی ، از انفجار بغض بلوچ که همه چیز را با خود می سوزد و نابود می سازد.
و اگر نمی دانند به آنها می گویم که به تفتان بنگرند ، که آرام می سوزد و هرگز خاموش نمی شود و هرگز از قدرت نیافتاد تا روزی که طوفان خشم اش دنیا را بلرزاند.
آری این است بلوچ ، آرام با خود می غرد و می خروشد وای بر آن روزی که این بغض بترکد و انفجار خشم آن شما را بلرزاند که هم اینک نیز می لرزید و می ترسید و جنایتتان از روی ترستان است.
آری بلوچ امروز گل افشان است که آرام آرام در فضای غم و درد و خفقان رشد کرد و بلوچی که روزی به چشم نمی خورد حالا می خواهد تاریخ حق را رقم بزند.
و امروز اعلام می کنیم که به خدا قسم که جوان امروز آماده جنگ در راه غیرت و میهن است.
به خدا قسم که مرگ را با جان و دل می پذیریم و مرگ برای مان شربت نوشین است.
و آغاز زندگی جاوید است و برای رسیدن به حق و شهادت در راه حق کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهیم.
و با خون سرخمان صحرای تشنه را سیراب می کنیم و بلوچستان را زنده ، و باری دیگر به شما گرگ صفتان و ضحاکان مار بر دوش هشدار می دهیم که دست از این کارهایتان بردارید و بروید و اما دیگر به بلوچستان قانع نیستیم که می خواهیم ریشه ظلم را از بن برکنیم و اعلام نمائیم که شما دشمنان ما هستید و نه که در بلوچستان که در هر جای ایران که باشید سزای جنایات و ظلمهایتان را به شما خواهیم داد.
و خون کثیف و سیاهتان را می ریزیم و جان کندنتان را می نگریم همانطور که با جوانان ما می کنید.
این درست است که ما در راه حق و برای دفاع از غیرت و آزادی خویش می جنگیم و نمی توانیم به مانند شما جنایتکار باشیم اما می توانیم شما را قصاص کنیم و آن روز رسیده و مژده می دهیم که تا رسیدن حق دیگر فاصله ای نیست و همه بی دینان و ظالمان را به جهنم و به درک واصل خواهیم نمود.
آری حالا کار شما به جائی رسیده که به عفت و غیرت خواهران و دختران بلوچ دست درازی می کنید عفتی که هزاران سال است به آن افتخار کرده اند و هیچ زمانی نگاه بیگانه ای به آن نرسیده است.
آری این دیگر شروعی دیگر است شروعی دیگر از نوع دیگر اینبار می خواهیم بمیریم و بکشیم و شرتان را از این سرزمین پاک دامن کم کنیم و به همه بیگانگان هشدار می دهیم که بلوچستان را ترک کنند که آتش خشم ما دیگر هیچ کس را نمی شناسد و همه را می بلعد و به خدا قسم که صحرای بلوچستان را قبرستان جسم های طاعون زده تان خواهیم نمود.
به شما نشان خواهیم داد که جواب تجاوز را چگونه می دهند دیگر این من نیستم که حرف می زنم و دیگر اقوام بلوچ پسوندی ندارند این ما هستیم و این ما دیگر فقط یک پسوند دارد و یک هدف و آن پسوند بلوچ است و هدف فقط بلوچستان و دیگر مرگ را به استقبال می رویم و آن را گوارا می دانیم.
آری شما از حقیقت مردان و غیرت بلوچ بی خبر بوده اید و باید منتظر عواقب آن باشید.
که آخر راه را به روشنی می توان دید و آن پیروزی حق بر باطل است و سرنگونی نظام پر از حیله و فریب و ظالم صفت که فقط نام اسلام را با خود به یدک می کشید و فقط با نام آن سوء رفتار می کنید که حق اسلام شما را سرنگون خواهد نمود.
به امید بلوچستانی آزاد و آباد

الف از پهره از دوستان دلاور

انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا 3
مكران تاك
انتخابات شوراهاي شهر و روستا به همراه دو انتخابات ديگر كه شرح آنها در قبل آمد، با هم برگزار ميشوند. البته براي تهران در دوره اول شوراها به دليل كمظرفيتي و خودبزرگبيني تعدادي از اعضاء شوراي شهر و نهايتاً انحلال شورا، خاطرات خوبي در اذهان مردم نماند و مردم تهران هنوز اثرات بد آن دوره شورا را دارند. متلاشي شدن گروههاي واقعاً خدمتگزار و نيروهاي كارآمد، از همگسيختگي برنامههاي اجرايي و سستشدن برنامهريزيهاي مناسب کلانشهر تهران، همه از اثرات سوء مانده از ندانمكاري و يا عمدكاري تعداد انگشتشماري از اعضاء شوراي شهر اول تهران بود و به نظر ميرسد اثرات اين تخريب سالها بر گرده تهران سنگيني نمايد چون واقعاً زدودن اين لکه ماندگار، زمان زيادي ميطلبد.
در اين نوشته، قصدم تهران و براي شوراي تهران نيست. بلكه تهران به عنوان كلانشهري كه خود چند كلانشهر ديگر را در خود جاي داده است ميتواند به طريقي بر مشكلات فائق آيد. در نظر دارم براي منطقه ام و شهرم ايرانشهر عزيزچند تذكري را حسب وظيفه بنويسم تا شايد قدري بر وفق مراد افتد و به طريقي در ذهن عزيزانم راه باز كند و مسير پيشرفت و توسعه را آنطور كه شايستهشان است، به خوبي طي كنند. بلوچستان (زاهدان، خاش، ايرانشهر، سراوان، نيكشهر و چابهار) با بخشهاي دور و برشان جمعيت غالب استان را تشكيل ميدهند. گر چه كسي حاضر به اعتراف به وجودشان نيست، و هرگاه اسمي از بلوچ و بلوچستان به ميان ميآيد براي بعضي تماميتخواه و فرصتطلب بحران روحي عجيبي حادث ميشود. که عيب خودشان است و بماند براي آنها. ولي بدان که بلوچ و بلوچستان هستند. هستند زنده و بالنده و سرحال و در بناي زندگي شرافتمندانه بسيار مصمم. خيلي خوب است که همه بدانند مردم کمتوقع و فهيم بلوچ بر سبيل عقل و انصاف طي طريق ميكنند. اگر بگذارندشان در هر دوره انتخابات خود مشكل ندارند و همچنان فهيم و زيرك و عاقل به ميدان ميآيند و بهترين را انتخاب ميكنند و به كارشان ميپردازند. و اگر مانند دوره اول يك نفر را بدون رأي واقعي قالبشان كنند، چون حجب و حيا دارند و مهماننوازند، دم بر نميآورند، گرچه ميدانند که اين قالبشده به جمع آنان نامأنوس است و اگر آن قالبكردن در شهر ديگري اتفاق افتد، واي چه شود. دنيا به آخر ميرسيد، پدر همه را درميآوردند. ولي ديديد كه 4 سال تحملش كردند و كسي آخ هم نگفت. البته اين بار به نظر ميرسد اوضاع بهتر باشد، شايد قالبكردني نداشته باشيم. مردم براي بهدست گرفتن سرنوشت خود قطعاً با حساسيت و درايت عمل خواهند كرد و بهترينهاي نسل امروز را برخواهند گزيد. اگر فرصتي دست دهد در روزهاي آتي قدري در مورد شوراي موجود شهرم ايرانشهر سرفراز خواهم نوشت

Wednesday, November 08, 2006

اقلیت های مذهبی قربانی امنیتی شدن فضای کشور می شوند
در خبر ها آمده بود که یک بار دیگر به دستور وزارت کشور تعدادی از نهادها و ارگان های امنیتی و نظامی و البته با همکاری کامل استانداری ها برای اعمال فشار بر جامعه بهائیان کشور خیز برداشته اند. در طول یک سال گذشته این سومین باری است که وزارت کشور با ارسال نامه های محرمانه به نهادهای امنیتی و قضائی، برای اقدام عملی علیه بهائیان داخل کشور قدم برمی دارد.
این مساله مدت ها ست که فکر من را به خود مشغول کرده است چرا که من واقعا نمی دانم وجود یک اقلیت چند هزار نفری در یک کشور هفتاد میلیونی چه ضرری به حاکمیت رسانده که باید از پاسدار و لباس شخصی و بسیجی تا استاندار و وزیر کشور باید برای کنترول و مراقبت ویژه از آنها وارد عمل شوند.
به یاد دارم زمستان گذشته نیز وزارت کشور در نامه ای محرمانه برای ستاد کل نیروهای مسلح کشور خواهان شناسائی بهائیان کشور شده بود و حالا نیز ظرف چند روز گذشته ضمن فرستادن نامه های محرمانه خواهان تکمل کردن پرشس نامه هائی از سوی استانداری های کشور شده است تا تمام فعالیت ها اقتصادی و اجتماعی بهائیان را بادقت و ظرافت کنترول کنند چرا که آقایان تشخیص داده اند که بهائیان تحت فعالیت ها اقتصادی و اجتماعی به ترویج عقاید خود می پردازند.
معلوم نیست وزارت کشور چگونه توانسته است کشف کند که بهائیان در این کشور آنقدر آزادی عمل دارند و آنقدر در این کشور ابراز عقیده بوپژه عقاید مذهبی آزاد است که یک شهروند بهائی بدون واهمه و هیچ گونه ترسی تمام زندگی را رها کرده و به ترویج عقاید خود مشغول است. آیا اصولا با توجه به حاکمیت موجود و همچنین با توجه به اعمال فشارها بر همه اقلیت های مذهبی و نامه های محرمانه ای که بین وزارت کشور و نهادهای امنیتی و نظامی در این موارد رد و بدل می شود هیچ شهروند ایرانی جرات دارد که حتی به راحتی بگوید که بهائی یا مسیحی یا جزو هر اقلیت دیگر مذهبی هست؟
بهائیان کشور حتی به اندازه تعداد انگشتان دست در کدام نهاد فکری، فرهنگی،علمی و آموزشی در این کشور مشغول به فعالیتند که آقای وزیر به شدت نگران ترویج عقایدشان شده است؟ مگر همین آقای وزیر و همین نهادها و ارگانهای امنیتی و نظلمی به همین بهانه ها بسیاری از اقلیت های مذهبی را ضمن محروم کردن آنها ازتقریبا تمام حقوق شهروندی، حتی در مواردی سرکوب هم نکرده اند؟
در دستور جدید وزارت کشور برای کنترول و مراقبت کردن شدید از بهائیان مساله جدیدی وجود دارد که اوج حقارت حاکمیت در مقابل اقلیت های مذهبی بویژه بهائیان را نشان می دهد. آقای وزیر دستور داده است که پرسشنامه های مفصلی تکمیل شود که در آن به خوبی وضع مالی، تعامل اجتماعی و ارتباط آنها با محافل خارجی مشخص شود. با نگاهی کوتاه به کارنامه این حاکمیت در بر خورد با اقلیت های مذهبی خیلی راحت می توان پی برد که چنین اقدامی چیزی نیست غیر از آغاز یک دوره دیگر از سرکوب ها علیه پیروان مذاهب و ادیان دیگر و امنیتی کردن هرچه بیشتر فضای کشور است که برای آن بهانه ای بهتر از وجود چند هزار بهائی در داخل کشور گیر نیاورده اند. جمهوری اسلامی در نظر دارد با همین اعمال فشار ها بر یک گروه یا یک قشر و یا یک اقلیت مذهبی به طور مداوم فضای کشور را همچنان امنیتی نگهدارد تا به راحتی به سرکوب ها و اعمال فشارها بر همه ادامه دهد. این بار نیز برای چندمین بار می خواهند بهائیان کشور را قربانی سیاست های سرکوبگرانه خود کنند.

درخت 1200 ساله دهپابيد

در استان سيستان و بلوچستان ، در نزديکي شهرستان خاش و بخش نوک آباد، روستاي دهپابيد قرار دارد. در اين روستا، درخت سرسبزي از نوع زربين وجود دارد که به گفته اهالي 1200سال قدمت دارد. براساس اعتقادات موجود در ميان مردم محلي ، زماني يکي از بزرگان ديني از اين سرزمين عبور کرده و ساعتي در محل رويش درخت استراحت کرده است.

اين درخت پس از آن به صورت خودرو روييده و بزرگ شده است در کنار درخت قبر عده اي از سرداران و خوانين بزرگ بلوچ که افراد مومن و عادلي نيز بوده اند، قرار دارد. به همين علت ، مردم منطقه احترام خاصي براي اين مکان و درخت آن قائل هستند. حدود 3سال پيش نيز طي حفاري انجام گرفته در پاي درخت کوزه هاي سفالي و اشيايي قديمي مربوط به 500سال قبل کشف شد. از اين رو ميراث فرهنگي ، اين محل را جزو آثار ملي اعلام کرده است

تشدید سرکوب و اعدام در شهرهای استان سیستان و بلوچستان
بنا به گزارشهای دریافتی، رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی سرکوب و اعدام مخالفین حکومت در استان سیستان و بلوچستان را تشدید کرده و تنها طی 5 ماه گذشته بیش از 240 نفر را با برچسب هايی نظیر "شرور، آدمربا و قاچاقچی" در شهرهای مختلف این استان اعدام و یا در درگیریهای مختلف به قتل رسانده است. تنها طی هفته گذشته هشت نفر در زاهدان، دو نفر در ایرانشهر و یک نفر نیز در شهر زابل در ملاعام اعدام شدند

یک سخن دیگه

با سلام
هرچه خواستم از این موضوع چیزی ننویسم اما دلم راضی نشد و قلم در دست گرفتم تا از دل پر درم سخنی دیگر آغاز کنم:
مدتی است که متاسفانه بلوچستان دست خوش ناخوشایندی های فراوانی گشته است.بلوچستانی که مردمانش همیشه به صلح و تصلیح مورد احترام همه بوده اند.چرا چنین باشد که چنین شود و امروزه شاهد این مشکلات و این مصیبتها باشیم؟؟؟
و اما طبق یک اصل به نام اصل پارتو که مشکلات را به عدد۱۰۰ درصد تشبیه کرده چنین تعریفی دارد که ۲۰ درصد از مشکلات همیشه مصبب ایجاد ۸۰ ایجاد درصد مشکلات هستند.اگر با توانی صحیح و فکری قوی به برسی بپردازیم باید ریشه اصلی را در ۲۰ درصد مشکلات پیدا نماییم .۲۰ درصد مشکلاتی که هم اکنون بلوچستان به آن مبتلا است حاصل برخی اقدامات و برنامه ها و جریان سازی های سلیقه ای و ضد ملی بوده است. مقوله امنیت برای یک ملت مهمترین مقوله در تداوم و ادامه زندگی میباشد . امنیت میبایست در اولین قدم و در اولین پایه اجرائی بر پایه حفظ شان و شخصیت و کرامت انسانی بنا گردیده باشد . امنیتی که اگر کسی را به جرم اخلال در امنیت و نظم عمومی به دار مکافات می آویزند کسانی را که در پشت پرده در هیاهویی نا امنی مسبب ایجاد آن هستند را هم باید به این دار مجازات پیوند دهید.
در دنیایی پیشرفته امروز این حقیقت به اثبات رسیده است که هرگز نمیتوان با نیروی قهریه و ظلم جور امنیت را ایجاد کرد و یا برای مردم امینیت افرید بلکه با ان فقط کم رنگی امنیت را شاهد و نظاره گر بود. هرگز بلکه این فرهنگی است غلت و پس افتاده در دنیایی زوار دررفته دیروز و قرون ما قبل وسطا.
ما منکر و انکار کننده مجرم دانستن کسانی که جرمی را مرتکب شده اند نیستیم و مجازات کسانی که مجرم تلقیی میشوند را خواستاریم اما در اولین حرف میگوییم که جرم ثابت شود و مجرم شناخته شود نه اینکه جرمی نباشد اما مجرم فراوان پیدا شود.
دوم اینکه اگر در تلاش برای از بین بردن روحیه مجرم آفرینی هستیم طریق ایجاد مجرم و جرم را هم ببندیم و خواستگاه های مجرمانه را هم بخشکانیم .
مثالی کوتاه :
مدتی قبل بنده خدایی را از کار اخراج کردند تا به جایی آن ریاست محترم یکی از اقوام و نورچشمی های خودشان را منسوب نمایند . این جوان از کار رانده که نه جرمی و نه گناهی را مرتکب شده بود هنگامی که دیدی به جرم ناجرمی و به گناه بی گناهی اسیر خسم ابلیس صفتانه گشته است هنگامی که صدایی گریه تنها فرزندش را که از فرط گرسنگی و اینکه نه مادر توان شیر دادن این فرزند را داشت و نه پدر پولی برای تهیه حتی یک بسته شیر خشک را داشت . و نه اینکه آن جوان شرمسار بود از اینکه دستش را پیش کسی دراز کند . به کارهای نا جوانمردانه روی آورد در اقدام اول شروع به قاچاق سوخت نمود که این خود یک جرم است . هنگامی که دید روشو دادانهایش به این و آن برای بردن یک گالن بنزین به آن طرف مرز هزینه اش گزافتر است . به فکر چاره دیگری روی آورد. مواد مخدر...... خودش هم الوده به آن گشت اسلحه در دست گرفت درگیر شد اما متواری گشت و فرار ی شد ، به یاد خاطرات گذشته تلخ و شادکامی های شیرین خودش در کنار خانواده و فرزندانش افتاد و افسوس میخورد این بار به سراغ رئیس محترم همان اداره رفت فرزندش را به گروگان گرفت و آدم ربا گشت و در پایان و آخرین پرده بر سر دار مکافات آویخته شد تا درس عبرتی باشد برای دیگران که هرگز مرتکب جرم نشوند . آن ریاست محترم هر روز از روز قبل وضعیتش بهتر و هیکلش چاق تر و فربه تر میشود؟؟؟
خط سیر یک مجرم برای ایجاد جرم را نگاه کنید؟
آفرین یکی میگوید کاش فرزندش میمرد از گرسنگی اما به فکر کار خلاف نمیبود؟
یکی میگوید مگه خدا کسی را از گرسنگی کشته که این دومیش باشه ؟باز هم آفرین به هوش و ذکاوتتان!!!!!!!!!
اما به نظر من کاش آن رئیس اداره میمرد تا جمعیتی و جامعه ای را گرفتار هرج مرج و جمعی را روانه دار مجازات نگرداند.
دوستان خوبم هدف از گفتن این قطعه کوتاه که جریانی خیالی داشت گوشه شاید هم هم اکنون بخشی از واقعیت های پنهان یک مجرم باشد کسی که نواخواسته به جرم و مجرمیت گرفتار میگردد.
جامعه امروز بلوچستان امروزه در این شکل بسر میبرد که هر روز شاهدیم عده ای را به جرمهای گوناگون به دار مجازات اعدام آویزان میکنند.تا کی میتوان به اعدام دست زد تای کی ؟ تا زمانی که هیچ مجرمی نباشد و یا جرمی صورت نپذیرد؟ که این خیالی بیش نیست!!!
اگر در عمل با اینگونه کارها در تلاش برای رفع مشکل امنیت و کم نمودن تعداد مجرمان هستیم ولی سعی نماییم در حقیقت کار به دنبال ریشه یابی اصلی مشکلات باشیم . اینجا هیچ کس اول اول تولد خود مجرم به دنیا نیامده است و یا مجرمگونه زندگی خویش را اغاز نکرده است . بلکه با شوقی وصف ناپذیر و یا دردری عظیم از سوی اطرافیانش به دلیل فقر و تنگدستی و کم بودن توان تامین اجتماعی کشور قدم به رهگذار دنیایی امروزی گذاشته است.
امنیت جامعه بلوچستان و حل مشکل و مرتفع نمودن این مشکل لاینحل به دست کیست؟
امنیت خواستگاهی مردمی دارد نه دولتی و نه نظامی و نه با اعدام. امنیت فعلی است جدا ناپذیر از سرشت ادمیت. اگر به دنبال ایجاد امنیت هستیم سعی نماییم در اولین گام مردم را برای ایجاد آن سهیم بدانیم و مردمی را که میخواهیم امنیت را برایشان ایجاد نماییم. چون ایجاد امنیت در یک جامعه با نیروی زور و سرکوب و اعدام همانند داروی است برای بیماری که هر روز حال او را وخیمتر و امید به بهبودیش را کمتر میکند....
ادامه دارد....
http://ngaran.blogfa.com